خانه
× برای دیدن جدیدترین مطالب این تاپیک اینجا کلیک کنید و برای دیدن صفحه ابتدایی، این پنجره را ببندید.
برای دیدن صفحات دیگر، بر روی شماره صفحه در شمارنده بالا کلیک کنید.
مشاهده جدیدترین مطالب این تاپیک
21K

از کتاب های زیباکده کدوم رو خوندی ؟ تجربه ات رو بگو !

  • ۱۵:۱۰   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست


  • leftPublish
  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    سلام دوستای گلم

    یک نظر خواهی کردیم استقبال شد ... قراره ازین بعد در این تاپیک دوستان اگر کتابی از کتابهای تاپیک نقد و بررسی رو خوندن بیان اینجا و نظرشون و تجربه شون رو بگن تا بقیه هم در انتخاب کتاب راحتتر باشن . همینطور بحث و بررسی باعث میشه دیدگاه ما نسبت به کتابی که خوندیم چند وجهی بشه ... پس بشتابید
  • ۱۵:۱۵   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
  • ۱۵:۳۲   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    دوستان دقت کنند که من میخوام نظرم رو راجع به کتاب بگم، اگر فقط میخواید کتاب معرفی بشه به تاپیک معرفی برید که بالا پری سان آدرسش رو گذاشته 

    اولین کتابی که خوندم کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو هست. از نظر سبک نوشتاری دو نکته همون اول خیلی نظر شما رو جلب میکنه،

    اول عدم استفاده نویسنده از علایم نوشتاری مثل ؟ : )( و ... هست. و اینکه گاهی بین حرف ها نویسنده مشخص نمیکنه که مثلا دکتر گفت : ... در حالی که دیالوگی در جریان هست و شما باید خط گفته ها رو با دقت ادامه بدهید تا بفهمید که کی گوینده عوض میشه و چه کسی داره دیالوگ میگه.

    مورد دوم هم اینه که هیچ کدام از شخصیت ها اسم ندارن و نویسنده اونا رو با صفتشون صدا میزنه، مث دکتر، اولین مرد کور شده، دختر با عینک تیره، سگ اشک لیس و ...



    از نظر حسی هم این کتاب بسیار کوبنده شروع میشه و تا شاید اواسط با همین ریتم کوبنده شما رو میخکوب میکنه. درست لحظه ای که انتظارش رو ندارید کوری ساده یه شخص به مصیبتی عالم گیر تبدیل میشه و به سرعت همه صفات انسانی جای خودشون رو به صافتی برای بقا میده(که البته برای بقا کارهای تیمی و ... هم وجود داره). اما در ادامه نمیدونم خواسته یا ناخواسته ما وارد روزمرگی حتی در بحران میشیم! یعنی به بحران هم عادت میکنیم و دچار روزمرگی بحرانی میشیم!

    نمیخوام قضاوت کنم که آیا این کوری شاید چند ماهه که در پایان از بین میره، حتمن برای یاداوری کردن این بوده که ما چشممنون رو به روی خیلی چیزا بستیم و یا به قول یکی از کارکترهای این کتاب (به مضمون) کورهایی هستیم که میبینیم. اما دست کم این مورد رو هم در خودش جای داده. طعنه هایی هم به خیلی از باورهایی زده که مثل سنگ سخت هستند اما کافیه از یه زاویه ای اندک متفاوت بهشون نگاه کنید تا کل این قلعه فرو بریزه!

    قلعه ای که خیلی ها از ترس فروریختنش هر روز به سفت تر شدنش کمک میکنن.
  • ۱۵:۴۲   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    وااااااای آقا بهزاد واقعا خوشحالم که پست اول رو شما شروع کردی بسیار پُر و پیمون شرح دادی !

    راستش انتظار برداشت انقدر عمیق رو نداشتم نه اینکه شما نتونید چنین برداشتی کنید بلکه به خاطر درگیریها گاهی کتابها فقط یک رمان معمولی باقی می مونن . کاملا ً جالبه برام که باهاش عجین شدید و احتمالاً شما هم مثل من حس کردید یکی از همون آدمهایی هستید که توی قرنطینه قرار می گیرن !

    کار ساراماگو در این کتاب عالیه اما یک چیزی بگم ؟ پایان کتاب حالم رو دگرگون کرد یه جوری ترسیدم . نمیدونی شما هم همین حس گنگ رو داشتید ؟
  • ۱۵:۵۶   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    عادی جون
    کاربر فعال|1335 |777 پست
    پریسان جون من کتاب سمفونی مردگان روگرفتم.بخونمش؟یعنی ارزش خوندن داره؟
  • leftPublish
  • ۱۵:۵۸   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    عادله عزیز 100% ارزش خوندن داره ... ایشون خودشون الآن کلاسهای آموزشی مجازی نویسندگی میذارن که سرش سرو دست میشکنن . خوندی منتظر تجربه مکتوبت در این صفحه هستم
  • ۱۶:۰۲   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    عادی جون
    کاربر فعال|1335 |777 پست
    پس حتمامیخونمش.1ماهه ازکتابخونه گرفتمش هنوزنخوندم
  • ۱۶:۰۵   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    خواهش میکنم لطف داری
    آره پایانش هم مث شروعش خیلی کوبنده بود. در عین حال که با خودت میگفتی، چقدر این تجربه کوری میتونه باعث شه ما(آدم های داستان) یه جور دیگه دنیا رو ببینیم، در عین حال یادم اومد که چقدر زباله هست که باید جمع کنیم، چقدر گور دست جمعی، یه گروه باید برن تصفیه آب رو راه بندازن، دکلای برق رو دوباره سامان بدن، کلیساها رو، مغازه ها رو، بیمارستان روانی رو بازار بورس ... شاید بازم نتونیم از این روزمرگی فرار کنیم با همه تحربه هامون. اما شاید یکیمون بتونه
    من خیلی سعی میکردم که ذهنم رو که دوست داشت جای زن دکتر باشه و ببینه فریب بدم و یه جاهایی موفق میشدم جای آدمهای دیگه باشم و واقعا شرایط غریبی بود. کلا تجربه ی خیلی خوبی بود. ممنون
  • ۱۶:۰۹   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    از شما ممنون آقا بهزاد .... دقیقا منم فکر می کردم اووووووووووووه کی حالا میخواد اینهمه بی نظمی رو سرو سامان بده ولی واقعا کتاب غیر مستقیم تلنگرهای زیادی به آدم میزنه . گاهی حتی برای من پیش میومد که از بنی بشر بودنم بدم بیاد .
    چقدر حس اون روزی که بعد مدتها بارون بارید رو دوست داشتم انگار خودم هم داشتم همراهشون شسته میشدم . واقعا کتاب بی نظیره و جای بحث زیادی داره
  • ۱۶:۱۷   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    همینطوره که میگی.
    منم واقعا اون بارون حسابی روم تاثیر گذاشت، انگار که زیرش وایسادم. پایان کتابی که من داشتم بخشی از سخنرانی ساراماگو در زمان گرفتن جایزه نوبل رو نوشته بود. خیلی جالب بود، میگفت من شاگرد شخصیت های کتابام هستم.
    و وقتی از خاطره بچه گیش میگفت و اینکه پدر بزرگ و مادر بزرگش جایی که زندگی میکردن و چوپان بودن و شبهای سرد زمستون بچه های ضعیف تره خوک ها رو میاوردن توی رخت خوابشون و میگفت بی تعارف نه چون مهربون بودن که برای امرار و معاش و ...
    و از خردمندی پیرمرد بی سواد تعریف کرد و خیلی چیزا که با خوندش حس کامل تری به کتاب و کتاب هایی که در آینده ازش بخونم پیدا کردم.
  • leftPublish
  • ۱۶:۲۲   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    خوبه خیلی هم جالبه ...
    و حست راجع به زمانی که اون صحنه رو توی کلیسا دیدی چی بود ؟
  • ۱۶:۳۴   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    خیلی برام پیچیده بود، میدونستم که قعطا چشم بستن به اون موضوع رو نمیگه، چون اتفاقا ریتم کلی کتاب داشت در جهت عکس حرکت میکرد.
    اولش شکه شدم، احساس کردم که یه اتفاق خیلی عجیب تو راهه و لی بعد دیدم بدون هیچ دخالت و قضاوتی خیلی آروم با یه حقیقت ساده روبرو شدیم. چشم های موجوداتی از سنگ مثل مجسمه بسته شده بود و یه عده دار و ندارشون رو گذاشتن و فرار کردن. و بعدا همه از زن دکتر که فقط میدید که چشم ها رو بستن گله کردن و فکر کردن کلاهشون رو برداشته.
    وقتی زن دکتر رفت و برای همراهاش همزمان قضیه کشته شدن و شعله ور شدن خیلی از آدم ها رو تعریف کرد و اینکه بعد رفت توی کلیسا و این مجسمه ها رو دید، فقط موضوع مجسمه ها بود که خیلی مهم بود.
    هنوز کامل توی ذهنم پخته نشده اما فکر میکنم هر چی که هست و مهم اینکه تمثیل اون زن چشم به دست رو درست درک نکردم. اما مجسمه ی سنگی با چشم بند رو تا حدی درک کردم.
  • ۱۶:۴۱   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    تو چه برداشتی داشتی؟
  • ۱۹:۳۹   ۱۳۹۳/۵/۱۱
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست
    ایششششش انقد بدم میاد مردم میشینن کتاب می خونن تازه باهاش عجین هم میشن حالا این هیچی دلشون می خواد زن دکترم باشن واه واه واه واه چه چیزایی آدم میبینه تو این دوره زمونه خواهر
  • ۰۹:۰۱   ۱۳۹۳/۵/۱۲
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    دقیقا به نظر منم آقا بهزاد کل کتاب تمثیله که اتفاقا کاملا ملموسه ! یه جاهاییش هنوز جای فکر و مطالعه داره و حتی جای چند بار خوندن ولی خیلی عالیه . تمام آنچه که شما درک کردید رو منم حس کردم .
  • ۰۹:۰۲   ۱۳۹۳/۵/۱۴
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    آهو جووووووووووووووون ؟ شما چیکارا کردی ؟ به جمع ما اضافه شدی یا نه ؟ اگر نه که join us خوشگلم
  • ۱۵:۲۹   ۱۳۹۳/۵/۱۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    آهو : 

    ایششششش انقد بدم میاد مردم میشینن کتاب می خونن تازه باهاش عجین هم میشن حالا این هیچی دلشون می خواد زن دکترم باشن واه واه واه واه چه چیزایی آدم میبینه تو این دوره زمونه خواهر
    زیباکده
    هههه بعضیا چه حسووودن ایـــــــــــــشششش. فک کردی زنِ دکتر خیلیم خوب بود، بدو بیا یه کتاب بخون تعریف کن حسووود 
  • ۱۵:۳۰   ۱۳۹۳/۵/۱۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    کسی دیگه نخونده کتابی؟
  • ۱۵:۳۲   ۱۳۹۳/۵/۱۴
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    آقا بهزاد میبینید ؟! وقتی میگم دلسرد میشم برای همینه دیگه ! اینهمه کتاب معرفی کردم اونم دست چین شده اونوقت این توجهیه که نشون میدن
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان