خانه
245K

واسه تولد آقای همسر چیکار کنم که هم جالب باشه هم خوش بگذره ؟

  • ۲۱:۳۵   ۱۳۹۲/۵/۱۴
    avatar
    کاربر فعال|34 |146 پست
  • leftPublish
  • ۱۳:۴۳   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    رامونا جون به نظر من زن و شوهر بهتره در مورد چیزهایی که براشون مهمه با هم صحبت کنن، البته شوشوی منم با اینکه خیلی رابطمون با هم خوبه اصلا اهل سورپرایز نیست حتی از اینکه خودشم سورپرایز بشه زیاد خوشش نمی یاد ولی ما هر چیزی که واقعا برامون مهم باشه رو بهم می گیم واقعا خیلی هم نتیجش خوب می شه.
  • ۱۴:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    پرستو ♥
    یک ستاره ⋆|1561 |1828 پست
    زیباکده
    رامونا : 
    اینم بگم نگم تو دلم میمونه
    تودوران آشناییمون هدیه تولدم بهش یه ساعت برند بود ک با کادوی ولنتاین بهش یه جا دادم چون نمیتونستیم زیا همو ببینیم روز ولنتاین چندین کادو بهش دادم به همراه کادو تولدش اما اون هیچی برام نخرید!!!!!! هیچیه هیچی حتی یه شاخه گل
    چون یه کم دلخوری داشتیم از هم ممکن بود جدا شیم و رابطه تموم شه اما با اون حال وقتی داشت میرفت چندتا نایلکس کادودستش بود ولی به من هیچی نداد جز یه عذرخواهی که چیزی نخرید!!!ما جدا نشدیمو الان سر زندگی مشترکمون هستیم ومن همچنان در فکر سورپرای کردن روز تولدش هستم... و میدونم سال بعد هم هیچ برنامه ای برای تولدم نخواهد داشت
    زیباکده

    آخی رامونا جونم عزیزم غصه نخوری اصلا بهش فکر نکن مهم اینه که دوسش داری و دوستت داره شاید اطلا بلد نیست کارای سورپرایزی انجام بده برات چون بعضی از مردا زیاد به این موضوع ها اهمیت نمیدن بهش بگو برای تولدت چی میخوای یا بگو برات گل بگیره ؟!!!؟

    ویرایش شده توسط پرستو ♥ در تاریخ ۲/۱۲/۱۳۹۴   ۱۵:۴۱
  • ۰۰:۰۹   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    رامونا جون به نظر من زن و شوهر بهتره در مورد چیزهایی که براشون مهمه با هم صحبت کنن، البته شوشوی منم با اینکه خیلی رابطمون با هم خوبه اصلا اهل سورپرایز نیست حتی از اینکه خودشم سورپرایز بشه زیاد خوشش نمی یاد ولی ما هر چیزی که واقعا برامون مهم باشه رو بهم می گیم واقعا خیلی هم نتیجش خوب می شه.
    زیباکده

    والا چی بگم اون علایقمو میدونه بارها غیر مستقیم بهش گفتم اما اصلا اهل سورپرایز کردن نیس ولی خیلی دوس داره سورپرایز بشه منم هیچوقت براش کم نذاشتم

  • ۰۰:۱۷   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    زیباکده
    پرستو ♥ : 
    زیباکده
    رامونا : 
    اینم بگم نگم تو دلم میمونه
    تودوران آشناییمون هدیه تولدم بهش یه ساعت برند بود ک با کادوی ولنتاین بهش یه جا دادم چون نمیتونستیم زیا همو ببینیم روز ولنتاین چندین کادو بهش دادم به همراه کادو تولدش اما اون هیچی برام نخرید!!!!!! هیچیه هیچی حتی یه شاخه گل
    چون یه کم دلخوری داشتیم از هم ممکن بود جدا شیم و رابطه تموم شه اما با اون حال وقتی داشت میرفت چندتا نایلکس کادودستش بود ولی به من هیچی نداد جز یه عذرخواهی که چیزی نخرید!!!ما جدا نشدیمو الان سر زندگی مشترکمون هستیم ومن همچنان در فکر سورپرای کردن روز تولدش هستم... و میدونم سال بعد هم هیچ برنامه ای برای تولدم نخواهد داشت
    زیباکده

    آخی رامونا جونم عزیزم غصه نخوری اصلا بهش فکر نکن مهم اینه که دوسش داری و دوستت داره شاید اطلا بلد نیست کارای سورپرایزی انجام بده برات چون بعضی از مردا زیاد به این موضوع ها اهمیت نمیدن بهش بگو برای تولدت چی میخوای یا بگو برات گل بگیره ؟!!!؟

    زیباکده

    اتفاقا گفتم بهش میدونه چیا رو دوس دارم و چیا خوشحالم میکنه و میگه انجام میدم اما یا یادش میره یا خودشو میزنه ب اون راه و هیچوقت سر قولهاش نمیمونه

    منم عادت کردم بدون انتظار داشتن برای اطرافیانم کاری انجام بدم

  • ۱۱:۵۲   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    آفرین رامونا جون، اگر مشکل جدی ندارید توی زندگیتون، اصلا به این چیزها اهمیت نده و از زندگیت لذت ببر.
  • leftPublish
  • ۱۲:۲۱   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    پرستو ♥
    یک ستاره ⋆|1561 |1828 پست
    زیباکده
    رامونا : 
    زیباکده
    پرستو ♥ : 
    زیباکده
    رامونا : 
    اینم بگم نگم تو دلم میمونه
    تودوران آشناییمون هدیه تولدم بهش یه ساعت برند بود ک با کادوی ولنتاین بهش یه جا دادم چون نمیتونستیم زیا همو ببینیم روز ولنتاین چندین کادو بهش دادم به همراه کادو تولدش اما اون هیچی برام نخرید!!!!!! هیچیه هیچی حتی یه شاخه گل
    چون یه کم دلخوری داشتیم از هم ممکن بود جدا شیم و رابطه تموم شه اما با اون حال وقتی داشت میرفت چندتا نایلکس کادودستش بود ولی به من هیچی نداد جز یه عذرخواهی که چیزی نخرید!!!ما جدا نشدیمو الان سر زندگی مشترکمون هستیم ومن همچنان در فکر سورپرای کردن روز تولدش هستم... و میدونم سال بعد هم هیچ برنامه ای برای تولدم نخواهد داشت
    زیباکده

    آخی رامونا جونم عزیزم غصه نخوری اصلا بهش فکر نکن مهم اینه که دوسش داری و دوستت داره شاید اطلا بلد نیست کارای سورپرایزی انجام بده برات چون بعضی از مردا زیاد به این موضوع ها اهمیت نمیدن بهش بگو برای تولدت چی میخوای یا بگو برات گل بگیره ؟!!!؟

    زیباکده

    اتفاقا گفتم بهش میدونه چیا رو دوس دارم و چیا خوشحالم میکنه و میگه انجام میدم اما یا یادش میره یا خودشو میزنه ب اون راه و هیچوقت سر قولهاش نمیمونه

    منم عادت کردم بدون انتظار داشتن برای اطرافیانم کاری انجام بدم

    زیباکده

    این کارم میتونی انجام بدی که دیگه کار سوپرایزی نکنی لااقل برای یکی دوبار تا اینکه خودش بفهمه چقدر بده که منتظر باشی و هیچ اتفاقی نمی افته شاید اینجوری یه کاری کنه 

    خیلی خوبه که توقع نداری از کسی ولی چند بار که انجام دادی دیدی انجام ندادن تو هم انجام نده اینجوری دیگه کمتر غصه میخوری و بهش فکر میکنی سعی کن با هزینه های که برای دیگران میکنی خودت و سورپرایز کنی مثلا میری برا خودت گل میخری یا چیزی که دوست داری به نظر من در آخر جواب ندادن کارات همین کارو انجام بده اینجوری خودت خوشحالی و پر انرژی و خودتم بیشتر دوست خواهی داشت عزیزم  

  • ۱۲:۵۹   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    ممنونم پرستو جان و مهرنوش جان از راهنمایی هاتون....کاش یه تاپیکی بود که فقط خانوما بودنو راحت درددل میکردیم....
  • ۱۴:۰۱   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51237 |36302 پست
    به نظر من این فداکاریهای شما و انجام دادن کارهایی که باعث میشه انقدر از کم کاری و رفتارهای همسرت ناراحت بشی اصلا خوب نیست شاید بهتر باشه شما هم دیگه سورپرایزش نکنی و حتما بری پیش یه مشاور تا بتونه بهتر راهنماییت کنه اینجور که شما صحبت میکنی مشخصه که چیزهای زیادی تو دلت هست و اگه این کینه ها و ناراحتی ها بیشتر از این رو دلت تلنبار بشه مطمئن باش تبدیل به مشکل جدی میشه و باعث میشه به مرور زمان از همسرت متنفر بشی . اینجوری نیست که بگی این چیزا مهم نیستن من لذت ببرم من سورپرایزش کنم من به رفتاراش اهمیت ندم و این حرفا . این مشکل برای شما تبدیل به دملی شده که هر چقدر بیشتر نادیده بگیریش بیشتر بهت آسیب میزنه و در نهایت به نحوی سر باز میکنه پس سعی کن بیشتر از هر کسی تو دنیا خودتو دوست داشته باشی برای خودت و ناراحتیهات ارزش قائل باشی و سعی کن این مشکلو هر طور شده رفعش کنی و برای اینکار به کمک یه فرد متخصص و کاردان نیاز داری نه یه محیط زنانه که توش با درد و دل کردن غصه هاتو زیر و رو کنی غم هاتو تازه کنی و در نهایت نتونی به راه حل درستی برسی . امیدوارم موفق بشی
  • ۱۴:۳۸   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    مامان مانیا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|20254 |8895 پست
    آفرین آهو کاملا باهات هم عقیده ام...بنظر من هم این کاری که شما میکنی عزیزم...اسمش نه فداکاریه نه از خودگذشتگی و نه حتی قابل ستایشه...اشتباهه محضه.از قدیمم میگن برای کسی بمیر که برات تب کنه.
  • ۱۵:۰۷   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    بچه ها من فکر می کنم که یکمی دارید تند روی می کنید، البته من با آهو جون تا حدودی موافقم که نباید چیزی رو که نمی تونیم توی وجودمون حل و فصل کنیم رو تا آخر با خودمون حمل کنیم، ولی یهو  خشن شدید!  4 مونا جون و آهو جون و البته رامونا جون مثلا فرض کنیم که دونفر با هم ازدواج می کنن و یکی خیلی اجتماعی هست و یکی درونگرا تر و عمیقتره، مشخصه که هیچ کدوم دقیقا نمی تونن همه ی خواسته های همو پوشش بدن ولی این به معنی شکست نیست، به نظر من با یک درک متقابل و یک شناخت عمیقتر می شه خیلی از این اختلافات رو ندیده گرفت، اونم چیزهایی به این سادگی رو! من اول ازدواجم یکمی دلخور بودم که چرا شوشو زیاد رومانتیک بازی دوست نداره و نمی ریم با هم کافی شاپ و شمع روشن نمی کنیم و سورپرایز نمی کنیم و ... ولی بعد دیدم زندگی از دید اون چقدر سریعتر در جریانه و چقدر کارهای جالب تر و جمعی تر می تونیم انجام بدیم، خوب حالا یه چیزی هم نمی شه! واقعا الان دیگه حتی اگر سعی هم بکنم اون چیزها برام مهم نیست.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۳/۱۲/۱۳۹۴   ۱۵:۰۹
  • leftPublish
  • ۱۵:۱۱   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    پرستو ♥
    یک ستاره ⋆|1561 |1828 پست
    زیباکده
    رامونا : 
    ممنونم پرستو جان و مهرنوش جان از راهنمایی هاتون....کاش یه تاپیکی بود که فقط خانوما بودنو راحت درددل میکردیم....
    زیباکده

    عزیزم کاری نکردم که 

    فکر نمیکنم آقاییون حوصله داشته باشن بیان همه اینایی که مینویسیم و بخونن خیالت راحت

  • ۱۵:۱۷   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51237 |36302 پست
    مهرنوش جون کاملا حق با توئه این در شرایطیه که دو نفر در نگرشهاشون با هم متفاوت باشن و با صحبت کردن بتونن به نقطه ی تعادلی برسن یعنی شوهر شما مطمئنا الان یکم رومانتیک تر از اوایل ازدواجتونه و شما هم انتظاراتتون رو آوردید پایین در واقع هر دوی شما برای رسیدن به تفاهم تلاش کردید چون همدیگه رو دوست دارید و برای احساسات هم ارزش قائلید اما شما فرض کن که همسرتون حتی وقتی بارها و بارها باهاش صحبت میکنید و ازش میخواید که با کارهای حتی کوچیک شما رو خوشحال کنه و اون این کار رو انجام نمیده شما چه احساسی بهتون دست میده؟ این ناراحتی های کوچیک اولش چیزی نیست اما اگه سالیان سال شما برای آرامش و خوشحالی طرف مقابلتون تلاش کنید و در عوض هیچ واکنشی نبینید میبینید که یه مشکل کوچیک مثل یه گوله برف در جریان تبدیل به بهمن میشه من نمیگم همسر ایشون دوستش نداره شاید نمیدونه که چقدر باعث ناراحتی همسرش شده .
    من فقط دارم نظرمو میگم و اصلا قصدم خشن شدن و ... نیست چون ایشون رو دوست خودم میدونم و اینم میدونم که درد و دل کردن اصلا غم آدم رو کم نمیکنه چه بسا ما تو این گفت و گوها مشکلاتمونو بزرگتر از چیزی که واقعا هست بیان کنیم یا حتی به غلط تصورمون این باشه که البته این تصورات رو فقط یه کارشناس میتونه اصلاح کنه و بهمون تو رفع مشکلات کمک کنه پس چه بهتر که درد و دلمون برای کسی باشه که واقعا و علمی بتونه راهنماییمون کنه .
  • ۱۵:۵۲   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    آهو جون دقیقا درست می گی، من اولا خیلی شور و شوق داشتم که سورپرایز کنم و برای خودم کارای رومانتیک کنم و اینچیزا ولی بعدا دیدم شوشو اصلا اهل اینچیزا نیست و حتی برای اینکه خوشحال بشه از سورپرایز من باید تمرکز کنه! ولی سال بعد بجای سورپرایز با هم برای یه مهمونی بزرگ برنامه ریزی کردیم و واقعا خیلی بیشتر هم بهمون خوش گذشت، واقعا این چیزهایی که رامونا گفت برای منم دقیقا اتفاق افتاده، مثلا پارسال اینقدر تا دقیقه آخر هم درگیر کار بودیم و هم درگیر هماهنگ کردن یه مهمونی به یه مناسبت مشترک که وقتی مهمونی شروع شد تازه یادمون اومد که برای هم هدیه نخریدیم، اگر این اتفاق رو وقتی مجرد بودم تجسم می کردم حتمن از ناراحتی بیهوش می شدم ولی الان بعد از تجربه 2 سال اول نتیجش این بود که وقتی مهمونا رفتن یکمی خندیدیم و تموم! می دونی اگر زاویه نگاه رو عوض کنیم خیلی از مشکلات واقعا وجود ندارن، مثلا هدف از زندگی مشترک سورایز و هدیه و مهمونی و اینچیزا نیست، هدف احساس شادی و خوشبختی کردن هست و اون چیزها شاید ابزاری برای این احساس باشه و شاید باید دنبال ابزارهای دیگه ای بود، من افراد خیلی خوشبختی رو می شناسم که همسن و سال خودم هستن و واقعا اگه از هر دوشون بپرسی تاریخ ازدواجتون کی بود اشتباه بگن(این واقعا اتفاق افتاد) ولی از اونا خوشبخت تر و راضی تر و خوشحال تر نمی تونی پیدا کنی چون ارتباط بینشون به چیزی بیشتر از این چیزها تبدیل شده و به یک روح مشترک تبدیل شدن، من از دیدنشون خیلی انرژی می گیرم و برام الهام بخش هستن و اینو هم بگم که این حالتشون توی سال 90 که یهو اوضاع مالیشون خیلی بد شد و حالا که خیلی خوبه اصلا تغییر نکرد. به نظر من ما نباید لذت بردن از ابزارها رو جایگزین لذت بردن از وجود واقعیمون بکنیم گرچه منم از خیلی هاشون خیلی خوشم میاد.
    احتمالا شوشوی منم ایده آلش این نبوده که زنش ساعت 8 شب بره خونه و بعضی وقتها سرش از خودشم شلوغتر باشه! ولی اونم با خیلی از چیزهای من کنار اومده و البته خیلی وقتها هم مجبور شدیم بصورت جدی در مورد مسائل مهم با هم صحبت کنیم تا بتونیم مسائل همدیگه رو درک کنیم.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۳/۱۲/۱۳۹۴   ۱۵:۵۵
  • ۱۹:۳۳   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    مرسی از همه
    بله همونطور که متوجه شدین من مشکلات زیادی دارم در زندگی مشترکم اینارو که گفتم بهونه ای بود تا کمی خالی شم
    متاسفانه مشاوره هم نمیتونم برم همسرم نه خوشش میاد و نه اجازه رفتن میده بهم و اون خیلی بیشتر از من به مشاوره نیاز داره
    کمی مشکل اعصاب داره همسرم
  • ۱۹:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    ما نمیتونیم سر هیچ موضوعی باهم آروم صحبت کنیم چون قاطی میکنه دعوا میشه حتی اگه خیلی آروم و صمیمی بحث رو باز کنم
    من شرایطم خیلی خاصه
    مشاوره اینترنتی هو انجام دادم گفتن که اگه همسرت بخواد اینجوری پیش بره باید جدا شید
    خیلی اوضاع نا بسامانی دارم
  • ۲۰:۳۲   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    شاید شما فکر میکنید من مسایل رو فراتر از چیزی که هس بیان میکنم اما شما که از زندگی من خبر ندارید شاید اصلا از اولش نباید مطرح میکردم
    فقط خواستم بگم دلم میخواس منم زندگی شاد و پر انرژی داشتم جوری که قبل ازدواج بودم الان شدم یه دختر ساکت و آروم که از ترس اینکه شوهرش دوباره عصبانی نشه همه چی رو روبراه نشون بده
    میدونم شاید باور نکنید اما شوهرمن خیلی ترسناکه
    من فقط با کارام و خوب نشون دادن خودم دارم سعی میکنم زندکیمو حفظ کنم
    بیخیال بچه ها موضوع رو عوض کنید....
  • ۰۸:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    کژالکاپ آشپزی 
    یک ستاره ⋆|3760 |1786 پست

    رامونا...

    ویرایش شده توسط کژال در تاریخ ۴/۱۲/۱۳۹۴   ۰۸:۵۵
  • ۰۹:۱۲   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    کژالکاپ آشپزی 
    یک ستاره ⋆|3760 |1786 پست

    رامونا جان همسرت از اول ازدواجتون همین مسائل رو داشته؟!
    هر آدمی فقط یکبار زندگی میکنه و نباید طوری زندگی کنی که فقط بخوای بگذره و خطری تهدیدت نکنه!
    صبر تو قابل تحسینه اما اگر واقعا شرایط سخته دیگه وقت تحمل کردن تموم شده و باید سامانی به زندگیت بدی. تو قراره سالهای سال کنار همسرت زندگی کنی یه حرکتی کن تا زندگیت از این حالت دربیاد! نمیتونی یدفه همسرتو و یا خودتو اصلاح کنی.به نظرم نقش بازی کردن تو برای اینکه یه حریم امن واسه خودت داشته باشی لذت زندگی مشترک رو ازت میگیره. تغییر رو از خودت شروع کن و اجازه بده همسرت این تغییرات مثبت رو احساس کنه!

    زندگی میشترک و یا هر رابطه ای مثل ترازو می مونه! اگه یکطرف بیشتر محبت کنه بیشتر انرژی بزاره بیشتر تلاش کنه تعادل زندگی به هم میخوره و اونجاست که اون شخص احساس میکنه سرکوب شده و نادیده گرفته شده.

    انرژی و ذوق سرشارت رو  واسه  قوی کردن خودت هزینه کن نه سوپرایز کردنای پشت سر هم همسرت. اصلا لازم نیست تلاش کنی همسرت رو بشناسی و بفهمی توو فکرش چی میگذره! مردها خیلی ساده تر از اونی هستن که فکرشو میکنی. مواظب باش از اون دست زن ها نشی که دیگه خودشو فراموش میکنه و فقط به این فکر میکنه که چطور همسرشو راضی نگه داره.

    حقیقت اینه که تنها قلبی که توو دنیا فقط و فقط واسه تو میزنه قلب خودته پس خیلی مواظب خودت باش و اولویت اول زندگیت خودت باش بعد همسرت و خانوادت

    هر چقدر به خودت بیشتر ارزش بدی دیگران هم ارزش بیشتری برای تو قائلن!

    ویرایش شده توسط کژال در تاریخ ۴/۱۲/۱۳۹۴   ۰۹:۱۶
  • ۱۰:۴۱   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    رامونا
    کاربر جديد|28 |20 پست
    ۰آره همسرم از یکهفته بعد عقد کاملا با آشنایی فرق کر یک موجود کاملا عصبی که با کوچکترین چیز کهحتی مساله خاصی محسوب نمیشه برانگیخته میشه همه چیزو نمیشه اینجا مطرح کرد ولی بدتر از چیزی که فکر میکنید با خانوادم هم درمیون گذاشتم میگن بساز
    بعد طلاق حرف و حدیث مردم پشتته
    من فقط بخاطر آبروی خانوادم دارم میسازم چون اینچیزا تو خانوادمون نبوده دلم برای پدرو مادرم میسوزه نمیخوام بخاط جدایی دخترشون یه عمر غصه بخورن
    هرکاری هم که فکرش بکنید کردم عوض بشو نیس که نیس
    فقط دارم روزهامو یه جوری میگذرونم که عصبانی نشه
    که خودم آرامش داشته باشم
  • ۱۰:۴۹   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    رامونا جون از شنیدن مسائل این چند پست اخیرت خیلی ناراحت شدم و امیدوارم بهترین راه رو بتونی پیدا کنی ولی نحوه مطرح کردن این موضوع یکمی عجیب بود، ببخشید که رک می گم چون اگر درست کتوجه شده بودم شاید خیلی از حرفها رو نمی زدم، این نوع مطرح کردن مسئله مثل این بود که بخاطر قرمزی چشم بری دکتر و بعد از گرفتن نسخه بگی ببخشید راستی فشار خونم هم 22 هست!
    رامونا جون من جدا بهت پیشنهاد می کنم که از این به بعد تحت تاثبر نظرات هیچ کس نباش و با آدم های ناوارد مثل ما مشورت نکن و یا خودت تصمیم بگیر و یا با مشاور متخصص مشورت کن، موفق باشی.
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان