خانه
6.77K

خاطرات اول مهر

  • ۱۸:۲۱   ۱۳۹۳/۶/۳۱
    avatar
    سه ستاره ⋆⋆⋆|5561 |3448 پست
    فردا اول مهر هست و به صورت ناخودآگاه یه سری خاطرات میاد به ذهنمون... شاید بد نباشه این خاطرات رو مرور کنیم. 

    اولین خاطره مربوط به خودمه :

    من از 6سالگی از مدرسه متنفر بودم و دلیلش هم وابستگی زیاد به مامانم بود. خلاصه تا دو هفته هر روز گریه میکردم، طفلکی مامانم اسیر شده بود. حتی کلاس دوم هم روز اول مهر کلی گریه کردم، جالب اینکه خواهرم که از من یکسال کوچکتر بود و کلاس اول اصلا گریه نمیکردند و به من نگاه میکرد بعد رفت یه کناری به مامانم گفت :آبروم رو برد. خلاصه الان هم که یادمون میفته کلی میخندیم. 

    همون سالها با خودم تصمیم گرفتم هیچ وقت پام رو تو مدرسه نزارم. اما از اونجا که دست تقدیر همیشه میزنه تو سر آدم شغلم شد معلم حالا هر سال اول مهر میرم مدرسه!!!! 

    حالا شما بگید....... 

  • leftPublish
  • ۰۹:۴۳   ۱۳۹۳/۷/۲
    avatar
    safa
    دو ستاره ⋆⋆|3889 |2043 پست
    عوضش حالا اشکم دراومد آخه وقتی من 3سالم بود مامانم رفته بود بیمارستن عمل حدودیک ماه ونیم توبیمارستان بودبعدشم که اومد من مثل چسب بهش چسبیدم فکرکنم گریه هامو تواون یه ماهو خوردی که نبود کردم برای همین اول مهر گریه نکردم چون میدونستم طهرمیبینمش
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان