خانه
51.5K

سریال شرافت seref Meselesi

  • ۱۷:۲۶   ۱۳۹۴/۹/۵
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    سریال شرافت از 21 آذر ساعت 10 شب شروع می شه.

    این سریال جز سریال های محبوب و پر بیننده ترکیه ای است

    اینجا براتون خلاصه قسمت های سریال شرافت و  عکس های بازیگران این سریال رو قرار می دم

    سریال شرافت seref Meselesi

  • leftPublish
  • ۱۸:۳۸   ۱۳۹۴/۹/۵
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    من همش با خودم میگفتم اگه جم بخلد این سریالو بزاره اسمش رو چجوری ترجمه میکنه. مسیله ی شرافتی.? مسیله ی ناموسی? خخخخخ خودمو درگیر جرده بودم
  • ۱۹:۴۰   ۱۳۹۴/۹/۵
    avatar
    تینا۱۳۹۳
    کاربر فعال|424 |289 پست
    سلام بچه ها میشه فرکانس کانال تورک(kanal turk)رو برام بنویسین خیلی خیلی ممنون میشم
  • ۰۹:۲۵   ۱۳۹۴/۹/۶
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    مامان رهام جون : 
    من همش با خودم میگفتم اگه جم بخلد این سریالو بزاره اسمش رو چجوری ترجمه میکنه. مسیله ی شرافتی.? مسیله ی ناموسی? خخخخخ خودمو درگیر جرده بودم
    زیباکده

    منم فکر می کردم ترجمه اش می شه مسئله شرافت 3

  • ۰۹:۲۶   ۱۳۹۴/۹/۶
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    تینا۱۳۹۳ : 
    سلام بچه ها میشه فرکانس کانال تورک(kanal turk)رو برام بنویسین خیلی خیلی ممنون میشم
    زیباکده

    عزیزم من ندارم ولی سرچ کنی پیدا می کنی

  • ۱۱:۱۷   ۱۳۹۴/۹/۶
    avatar
    تینا۱۳۹۳
    کاربر فعال|424 |289 پست
    سرچ کردم اصلا نیاورد فکر کنم کارتی شده
  • leftPublish
  • ۲۰:۲۷   ۱۳۹۴/۹/۱۹
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت اول و دوم و سوم سریال شرافت

    ﺟﻮون ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻀﻮ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮاده ﮐﻪ اﺳﻤﺶ اﻣﯿﺮه ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮه ﺑﺮای اداﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﻪ اﺳﺘﺎﻧﺒﻮل ﺑﺮه،در اﯾﻦ راهﺧﻮﻧﻮادش اوﻧﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯽ زارن و در اﯾﻦ ﺳﻔﺮ او رو ﻫﻤﺮاﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . اﻟﺒﺘﻪ اوﻧﺎ در اﺳﺘﺎﻧﺒﻮل ﺑﺮای اﯾﻨﮑﻪ راﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﺴﺘﻘﺮ ﺑﺸﻦ از ﯾﮑﯽ از دوﺳﺘﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ﻗﺪﯾﻤﯿﺸﻮن ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮔﯿﺮن .
    ﺣﺴﻦ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮاده اﻣﯿﺮ در اﺳﺘﺎﻧﺒﻮل ﻣﻐﺎزه ﻃﻼ و ﺟﻮاﻫﺮ ﺑﺎز ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
    در ﺿﻤﻦ اﻣﯿﺮ ﯾﮏ ﺑﺮادر ﻫﻢ ﺑﻪ ﻧﺎم اﯾﮕﯿﺖ داره ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﺎرش ﺧﻮﺷﮕﺬروﻧﯽ ﺑﺎ دﺧﺘﺮای ﻣﺤﻠﻪ اﺳﺖ .
    وﻟﯽ اﻣﯿﺮ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﻣﻘﯿﺪی ﻫﺴﺖ ﻓﻘﻂ از ﯾﮏ دﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺳﯿﺒﻞ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎد ﮐﻪ از ﻧﻈﺮ ﻫﻮﺷﯽ ﺑﺴﯿﺎر زرﻧﮓ و ﭘﺮﮐﺎره .
    و‌‌ اﻟﺒﺘﻪ ﭘﺪر اﻣﯿﺮ در آﻏﺎز ﮐﺎﺳﺒﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺧﻮدش ﺑﻪ آدم ﻫﺎی ﮐﻼش و ﮐﻼﻫﺒﺮداری ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮره ﮐﻪ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ اﻣﻮال ﭘﺪر
    اﻣﯿﺮو از ﭼﻨﮕﺶ در ﺑﯿﺎرن و اﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮا اداﻣﻪ ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ...
    قسمت دوم
    در اﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺪر اﯾﮕﯿﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ دﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﻮدﮐﺸﯽ ﻣﯽ زﻧﻪ اﻟﺒﺘﻪ اﻣﯿﺮ ﺑﯽ ﮐﺎر ﻧﻤﯿﺸﯿﻨﻪ و دﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻣﯽ زﻧﻪ و ﺳﺮ اﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺟﻠﻮی ﺧﺸﻢ ﺑﺮادرش رو ﺑﮕﯿﺮه از ﯾﮏ ﺳﻮ ﻣﺠﺒﻮره ﮐﻪ در ﻣﻮرد ﻣﺮگ ﭘﺪر ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐنه و از ﻃﺮﻓﯽ دﯾﮕﻪ ﻣﺮاﻗﺐ ﺑﺮادرش ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺷﺮ ﺑﻪ ﭘﺎ ﻧﮑﻨﻪ .
    و ﺣﺘﯽ ﻗﺒﻞ از اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮادرش اﯾﮕﯿﺖ ﻣﺎﺷﻪ ی اﺳﻠﺤﻪ رو ﺑﻪ روی دﺷﻤﻦ ﭘﺪر ﺑﮕﯿﺮه از راه ﻣﯿﺮﺳﻪ و ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
    در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن درام ﻋﺸﻘﯽ ﺑﯿﻦ اﻣﯿﺮ و ﺳﯿﺒﻞ ﺷﺪت ﻣﯿﮕﯿﺮه .
    در ﻣﻮرد ﻣﺎدر اﻣﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ زﻟﺒﻬﺎ از دﺳﺖ روزﮔﺎر ﺑﯽ وﻓﺎ در اﻣﺎن ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ و دﭼﺎر ﻧﺎﭘﺎﯾﺪاری ﻫﺎی رواﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد و اﻣﯿﺮ
    ﻣﺠﺒﻮر ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ از ﻫﻤﻪ ی اﻫﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮاﻗﺒﺖ ﮐﻨﺪ اﻣﺎ دﺳﺖ روزﮔﺎر اﯾﻦ دو ﺑﺮادر را در ﻣﺴﯿﺮی ﻣﺘﻔﺎوت ﻗﺮار ﻣﯽ دﻫﺪ .

    ایگیت برای انتقام که آن هم به خاطر یک مسئله ی بزرگ خانوادگی بود به پا خواست.
    در این میان امیر هم می خواست که در اسرع وقت به استانبول برگردد چرا که تمام فکر و ذکرش را سیبل اشغال کرده بود و فقط به او فکر می کرد.
    ایگیت هم برای کسب ثروت از هر راهی روی بگردان شد و به دزدی روی آورد و در این راه از دوستی که در زندان آشنا شده بود و نامش آندرو بود کمک گرفت.
    در این میان نامیک که از عذاب وجدان خلاصی نداشت به محله ی سابق خود بازگشت تا حقیقت را دریابد.
    امیر بعد از بازگشت به استانبول دریافت که دیگر همه چیز مثل سابق نیست.
    ایگیت فقط می خواست به قدرتی که در آرزویش بود برسد و آن دو برادر از این پس در عالم رویاهای خود سیر می کنند.

    سریال شرافت seref Meselesi

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۹/۲۷
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    دریا و ایگیت

    سریال شرافت seref Meselesi

  • ۱۴:۳۰   ۱۳۹۴/۱۰/۳
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت چهارم سریال شرافت
    بعد از درگذشت حسن ، حسین برادر بزرگترش سعی میکنه به هر نحوی هست مردونگی رو تموم کنه و علاوه بر دادن بدهی برادر رو بده و دست خونوادشو بگیره و با خودش ببره . در حال صحبت با همسرش امینه توی خونه حسن هستند که ممانعت امینه برای این کار به گوش ایگیت که روی پله های خونه ایستاده میرسه و با جمله تلخ زن عموش که میگه " بچه برادر مثه بچه خود آدم نمیشه " کینه اش چند برابر میشه . یکم بعد موقع بدرقه عمو و زن عموش همگی جلوی در وایمیسن . بازم حسین با مهربونی میگه :
    پسرم خوب فکراتونو بکنین ، تو شهر خودمون خونه دارین . حداقل این خونه رو بفروشین بدهیتونو بدین ، جمع و جور بکنین بیاین . کار میکنیم ، هرچی خدا بده با هم میخوریم .. ایگیت : نه ، نمیشه عمو . تازه اونجا میخوایم چیکار کنیم ؟ زمینی نداریم که چیزی بکاریم .. حسین : من هستم پسرم ، مگه میذارم تنها باشین ؟ .. ایگیت ( با متلک به امینه ) : عمو جون تو خودتم بچه داری ( سر تا پای زن عموشو نگاه میکنه ) بعدشم بچه برادر که بچه خودِ آدم نمیشه .. حسین : فکر نکنین بی کس و کارین ، هر وقت تو تنگنا بودین من اینجا هستم . باشه ؟ ( بغلشون میگیره ) خداحافظ ، به خدا میسپُرمتون !

    با رفتن فک و فامیل حالا خونواده کیلیچ کوچک تر و البته تنها تر شدن . جای خالی پدر رو به سختی لمس میکنن . بیش از همه زلیخا پشیمونه از برگشتنش به استانبول اما دیگه پشیمونی فایده نداره و دیگه حسن زنده نمیشه . آخرای شب ایگیت از زبون امیر متوجه میشه که پدرش به اسد کلی سند امضا شده داره و با زدن مغازشون هیچ مدرکی تو دستشون نیست . ایگیت با تلخی خاصی به امیر میگه :
    میدونی چیه ؟ هر بار که چشممو میبندم جای اون طنابو رو گردن بابا میبینم . این فقط ما نیستیم ، زندگی همه اونایی که این بلا رو سرمون آوردن عوض میشه .. و به راحتی زندگی آروم دو تا پسر ، یکی سر به زیرو یکی شیطون بازیچه دست یه مشت آدم کثیف میشه و همه چیزشون تغییر میکنه . تنها مرحم ایگیت رفتن به سمت مغازه پدر و خیره شدن به جای خالیشه ، مغازه ای که رنگ خنده حسن رو ندیده و تنها یادگاری که برای پسراش گذاشت رد طناب روی گردنو حلقه ازدواجش بود که حالا دیگه تو دستای ایگیته . چیزی که شده انگیزش واسه انتقام !

    سریال شرافت seref Meselesi
  • ۰۹:۳۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۰
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت هفتم سریال شرافت

    سیبل میره مزون و لباسی رو که بورا(پسرپولدار)بهش داده بود روپس میده و.به رییسش میگه که اگه این کار و ادامه بده از کارش استعفا میده.

    ایگیت با امره جلوی خونه اسد نشستن و ایگیت به امره میگه هروقت بهت گفتم اهنک هجران رو با گیتار بزن و بعد به کبری زنگ میزنه و میگه این اهنگ و برای تو میگم و بعد امره شروع میکنه به زدن و خوندن و کبری هم از پشت پنجره گوش میده و حسابی ذوق میکنه خودشو تو آینه نگاه میکنه و لبخند میزنه.

    بورا به خونه سیبل زنگ میزنه و از مادرش اجازه میگیره تا شام رو.با سیبل برن بیرون مادر سیبل هم بدون اینکه به سیبل بگه بهش قول میده تا سیبل باهاش بره بیرون،سیبل وقتی میفهمه خیلی عصبانی میشه ولی مادرش به زور راضیش میکنه تا بره.

    ایگیت امره و.سلیم تو تعمیرگاه نشستن و ایگیت منتظر زنگ فرهاد(هم بندیش)هست،فرهاد بهش زنگ میزنه و میگه شب میام خونه تا برات توضیح بدم چیکارکنی.

    سیبل از حرصش با یه لباس خیلی معمولی با بورا میره بیرون و ایگیت هم که تازه رسیده بود خونه میبینه که سیبل با یه پسر میره بیرون وناراحت میشه.فرهاد میره پیش ایگیت و بهش میگه فردا شب کامیون حرکت میکنه ولی نمیدونم بارش چیه تو لحظه آخر مشخص میشه،ایگیت هم تشکر میکنه و با فرهاد میرن بیرون.

    سیبل به بورا میگه این اخرین باریه که باهم میریم بیرون،بورا میگه باشه پس حسابی باهم خوش بگذرونیم و باهم میرن یه رستوران شیک و.سیبل بابت لباساش معذبه،بورا هم میره و لباسای شیکش و عوض میکنه و یه لباس ساده میپوشه و همبرگر سفارش میده تا سیبل راحت باشه،سیبل هم خوشش میاد و میخنده.امیر تو تنهایی خودش نشسته و.یه مسیج علامت سوال به سیبل میفرسته،سیبل مسبج رو میبینه و فکر میکنه ایگیت همه چیز و به امیر گفته که با بورا رفتن بیرون،به امیر مسیج میده و میگه قرارم با بورا یه قرار کاریه،امیر تعجب میکنه و میگه بورا کیه جریان چیه؟سیبل که میفهمه خراب کرده به امیر میگه باور نمیکنم تو داری منو سوال جواب میکنی؟و بعد گوشیشو خاموش میکنه.امیر هم ناراحت میشه و میگه اخه من کی خواستم اینو بازخواست کنم.

    سیبل برمیگرده خونه و ایگیت همون لحظه میرسه خونه،سیبل به ایگیت چپ چپ نگاه میکنه و میگه بیشعور و.با عصبانیت میره.ایگیت با تعجب ابروشو میندازه بالا و میگه بیشعور؟فردای اونروز ایگیت میره جلوی خونه کبری و بهش زنگ میزنه و میگه یه چیزی واست گذاشتم جلوی در،کبری در و باز میکنه و ایگیت با یه گردنبند بهش صبح به خیر میگه و میگه اینو واسه تو خریدم،کبری با ذوق میگه ایگیت برو الان بابام میبینه،همین موقع صدای اسد میاد که  کبری رو صدا میزنه.

    کبری هم با عجله میره خونه و جلوی آینه گردنبند رو میبنده به گردنش و ذوق میکنه.

    ایگیت میره ملاقات مادرش و زلیخا میگه اومدیم واسه عروسی نامیک دیگه برنگردیم،ایگیت میگه مامان اسم اون عوضی رو نیار پیش من،زلیخا میگه اخه واسه چی پسر به این خوبی تازه اومده بود پیشم،ایگیت با تعجب و عصبانیت میگه نامیک اومده بود اینجا؟زلیخا میگه اره اومد به من سر زد،ایگیت با عصبانیت از پیش مادرش میره و به امره  وسلیم میگه که نامیک رفته پیش مادرم،سلیم هم بهش میگه ممکنه مادرت به خاطر مریضیش اشتباه گفته باشه،ولی ایگیت تو فکر میره.

    شب ایگیت میره باری که گل هست و نوشیدنی میخوره و.میبینه نهاد پیش گلِ،بعد از رفتن نهادگل میاد پیش ایگیت میشینه و میگه عجیبه هیچوقت نمیومدی تو بار بشینی،ایگیت میگه خب پول ندارم حالت بگو ببینم نهاد اینجا چیکار میکرد؟گل میگه خب صاحب اینجاس معلومه که میاد حالا تو بگو اگه پول نداری چرا اومدی اینجا؟ایگیت میگه گفتم شاید قدمی زدیم باهم،گل میزنه زیر خنده و میگه قدم بزنیم؟ایگیت میگه اوهوم و باهم میرن پیاده روی،گل میگه خب بگو چرا تو این سرما من و تو اومد بیرون،ایگیت میگه ببین خوشگلم من به تو ترکی یاد میدم تو هم به من آمار نهاد و بده،خب حالا من و تو اومدیم بیرون نه اومد،گل میگه من و تو اومدی بیرون،اومدی بیرون،ایگیت میخنده و میگه اومدییییم،گل میگه اومدیم بیرون.

    شب ایگیت و امره وسلیم تو تعمیرگاه نشستن و منتظر تماس فرهادن،سلیم میگه اون ترسیده زنگ نمیزنه،همین موقع فرهاد زنگ میزنه و باهاشون قرار میذاره،ایگیت وپسرا میرن محل قرار و فرهاد به ایگیت میکه یه دفعه من گیر نیفتم؟ایگیت و پسرا،فرهاد رو.به یه تنه درخت میبندن و ایگیت بهش میگه نه تو فقط هرچی گفتم رو تکرارکن و بگو جلوی راهمو گرفتن و منو بستن و کامیون رو دزدیدن،فرهاد هم قبول میکنه،ایگیت یه چند قدمی میره ولی بعد برمیگرده و اسلحه رو ازجیبش در میاره،پسرا با هول میگن ایگیت چیکار میکنی؟ایگیت با پشت اسلحه یه ضربه به فرهاد میزنه و میگه اینطوری طبیعی تره حرفشو بیشتر باور میکنن.پسراهم خیالشون راحت میشه و با ایگیت بار رو به کسی که خواهانشه تحویل میدنولس طرف زیرقولش میزنه و پول کمتری میده،ایگیت ناراحت میشه و میگه این که نصف پوله،مرد هم بهش میگه میل خودته میتونی بار دزدیتو به یکی دیگه بفروشی،ایگیت هم با کلافگی به پسرا میگه تا بار و تحویل بدن.و میرن.

    امیر با همون پسری که نجاتش داده تو اتاق نشستن و امیر برای پسره درد دل میکنه و میگه نمیدونم چرا سیبل فکر کرده میخوام بازخواستش کنم،پسره دلداریش میده و امیر میگه تو خیالت راحته که میتونی به بابات تکیه کنی ولی خانواده من بعد خودکشی بابام داغون شد،مادرم رفت تیمارستان و برادرم زندانی شد و منم100کیلومتر دورتر دارم تلاش میکنم تا یه پولی دربیارم.

    روز بعد امیر به سیبل زنگ میزنه و میخواد از دلش دربیاره ولی سیبل باهاش خوب حرف نمیزنه و میکه بهتره رو در رو حرف بزنیم تو حرف منو پشت تلفن متوجه نمییشی.

    ایگیت میره اسایشگاه و مادرش رو از اونجا میبره یه اسایشکاه بهتر،اسد میاد تا دوباره زلیخا رو واسه سند گول بزنه ولی دکتر بهش میگه پسرش اونو برد به یه کلینیک دیگه،اسد هم عصبانی میشه و دکتر رو تهدید میکنهایگیت میره مغازه اسد و کبری رو که تو اشپزخونه مغازه مشغول کارکردنه غافلگیر میکنه،کبری بهش میگه الان بابام میاد برو،ایگیت کبری رو میبوسه و میگه من دلم تورو میخواد،کبری درحالیکه خودشم بی میل نیست ولی از ترس باباش میگه ول کن ایگیت ولی ایگیت اهمیت نمیده،همین موقع اسد میرسه و کبری با وحشت از ایگیت جدا میشه و میگه بابام،اسد کبری رو صدا میزنه،ایگیت پشت دیوار قایم میشه وکبری با حال بدش میره پیش پدرش،اسد میگه چت شده کبری مریضی؟کبری از فرصت استفاده میکنه و خوثشو به مریضی میزنه و اسد با نگرانی کبری رو میبره خونه و بهش میگه استراحت کن تا خوب بشی،ایگیت هم بیخیال و ریلکس از مغازه میاد بیرون و میره پشت خونه اسدقایم میشه و به محض اینکه اسد از خونه میره بیرون،در خونه رو میزنه و کبری در و باز میکنه وتا میخواد اعتراض کنه ایگیت میره داخل خونه،کبری میکه مگه دیوونه شدی ممکنه بابام برگرده،ایگیت با یه حالت خوشگل میگه حالت خوبه؟کبری میگه اره خوبم حالا برو،ایگیت دوباره کبری رو میبوسه وکبری دوباره با یه لحن نه چندان محکم میگه نکن ایگیت اینجوری نمیشه باید منو از بابام خواستگاری کنیایگیت میخنده و میگه با بابات حرف نمیزنم تورو میخوام،کبری میگه پس نمیشه ول کن،ایگیت میگه باشه پس هروقت نظرت عوض شد بهم خبر بده و با بیخیالی از خونه میره بیرون و کبری ناراحت میمونه که چیکارکنه.

    دریا سرکارش مدام از صاحب کارش دستور میشنوه و همه کارا رو دوش خودشه اخرش خسته میشه و با صاحب کارش دعواش میشه و از کارش میزنه بیرون.

    بورا هم برای سیبل بلیط کنسرت میخره و سیبل هم کلافه میشه.

    نامیک هم میره پیش اسد ومیگه من زندگی و زنم رومیخوام،اسد هم میگه برو به هتلی که من میگم،نامیک هم میخواد شکایت کنه ولی اسد اسلحه میزنه زیرگلوش و تهدیدش میکنه تا ساکت باشه و بره نامیک هم قبول میکنه.سلیم نامیک رو میبینه و به ایگیت خبرمیده و ایگیت هم میگه چشم ازش برندار،سلیم هم نامیک رو دنبال میکنه ولی نامیک میفهمه و کاری میکنه تا سلیم گمش کنه،سلیم هم به ایگیت خبرمیده که نامیک رو گم کرده ایگیت هم کلافه میشه و دنبال راه چاره میگرده.

    سریال شرافت seref Meselesi

  • ۰۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت 13 سریال شرافت

    سیبل میره خونه و مادرش با ذوق میگه حلقت کو بهم نشون بده،سیبل میگه چه حلقه ای مامان؟نریمان میگه بهت حلقه نداد؟خب حتما بهت پیشنهاد ازدواج داده،سیبل میگه نه یه خونه گرفته و میگه بیا باهم زندگی کنیم،نریمان میگه بعد ازدواج دیگه؟سیبل با مسخرگی میگه ازدواج چیه چقد دمده ای معلومه که قبل از ازدواج میخواد باهم زندگی کنیم،نریمان میگه وای مگه میشه؟سیبل میگه به خاطر تو با این پسره دوست شدم دیگه اسم بورا رو جلوی من نیار.

    ایگیت و پسرا تو گالریشون نشستن و پسرا حسابی واسه طلاها ذوق دارن و میگن اگه نهاد بفهمه اسد رو به سیخ میکشه و.به ایگیت میگن کی آبشون کنیم؟ایگیت چیزی نمیگه و با نگاه جدیش تو فکر میره.

    نهاد جریان دزدی رو میفهمه و میره بار اسد رو کتک میزنه و میخواد اونو بکشه که حقی خان بهش زنگ میزنه نهاد هم مجبور میشه بره و اسد هم یه نفس راحت میکشه.

    ایگیت و گل باهم میرن بیرون و گل به ایگیت میگه که نهاد امروز اسد رو.زده و اگه اسد پولا روپیدا نکنه پدرشو درمیارن،ایگیت میخنده و میگه چه اصطلاحاتی یادگرفتی،گل با نگرانی میگه دزدی که کار تو نبوده؟ایگیت میگه نه بابا من و خیلی گنده فرض کردی من کارای کوچیک انجام میدم،گل با اضطراب به ایگیت نگاه میکنه و میگه ولی من خیلی نگرانتم اونا تو رو میکشن،ایگیت میکه نگران نباش و بعد به گل یه مقدار پول میده،گل میگه ولی من پول تورو نمیخوام،ایگیت میگه باشع پس بده به گدا و میره.

    امیر سرکارش با جدیت مشغول کاره و سارپ(پدر مته)یه جلسه میزاره،دوست سارپ،کمال،امیر رو میبینه و میگه این پسر قد بلنده میخواد پرونده ما رو بگیره دست؟سارپ میگه اره،کمال میگه چطور میدی دست یه تازه کار،سارپ میگه حالا نظرت عوض میشه راجع بهش.

    یک ماه میگذره و مهلت اسد تموم شده و باید یا دزد روپیدا کنه یا پول رو تحویل بده،گل میره پیش ایگیت و بهش میکه امروز مهلت اسد تموم میشه باید ببینیم شب باهاش چیکار میکنن،ایگیت میکه منم واسه شب دعوتم،گل میگه اووو چه زود چشم نهاد رو نور کردی،ایگیت میگه باید بگی نور چشمیش شدی،درضمن دیگه بهم زنگ نزن و اینجا نیا خیلی خطرناکه باید مواظب باشیم دیگه هم بهت احتیاج ندارم،گل با ناراحتی از جاش بلند میشه و میگه یعنی منو از کار اخراج کردی؟ایگیت میگه نه حقت محفوظه و اونو میبوسه،سیبل ازپنجره میبینه و اعصابش خورد میشه.کبری مدام حالت تهوع و سرگیجه داره و حالش بده.

    دریا وسیبل میخوان باهم برن بیرون که گل از خونه ایگیت میاد بیرون،دریا با شیطنت میره پیش گل و بهش میگه پیش ایگیت بودی؟سیبل میگه بالاخره ایگیتو پیدا کردی؟گل میگه کدوم یکی از شماها عاشق ایگیت هستین؟

    سیبل با هول میخنده و میگه چه حرفایی میزنیا،دریا میگه ایگیت برای اینکه سیبل رو.عاشق خودش کنه حتی یه مورد هم نداره،گل میگه ایگیت خیلی زرنگه خیلی راحت میتونه پول دربیاره،سیبل و دریا میرن و سیبل میگه این دوتا چند لحظه پیش خیلی صمیمی بودن،دریا میکه آ آ یعنی ل ب تو ل ب؟سیبل میگه اره،دریا میگه ای وای بیا بریم به کبری بگیم گناه داره،سیبل نمیزاره و میگه خودتو خسته نکن اون الان رو ابراس.

    شب ایگیت سکه ها رو جمع میکنه ومیره بار،نهاد از دست اسد عصبیه و براش اسلحه کشیده که ایگیت میرسه و صداش میکنه،نهاد میگه اومدی پسر؟نکنه میخوای تو بکشیش بیا بگیر(اسلحه رو بهش میده)خیلی وقته منتظر این پیشنهادتم،ایگیت میگه نهاد خان پولا رو من دزدیدم،نهاد میکه چی؟افراد نهاد مثل وحشیا میپرن سر ایگیت طفلک کیف رو ازش میگیرن واونو میچسبونن به دیوار و.به روش اسلحه میکشن.نهاد میگه  توچیکارکردی میدونی جزای دزدی از من چیه؟ایگیت میکه میدونم ولی قبل از من،اسد رو مجازات کنید که کامیون بارشما رودزدید و پول صندوق روبرداشت،نهاد اسلحه شو به سمت اسد میگیره،اسد میگه دروغ میگه،ایگیت میگه مگه تو نبودی که کامیون رو دزدیدی؟اسد پست یه دروغ میگه به جون دخترم من کاری نکردم،نهاد اسلحه شو به سمت ایگیت میگیره و میگه جون بچش رو قسم خورد ومیخواد شلیک کنه،ایگیت با استرس و ترس چشماشو میبنده و روهم فشار میده(فدای بازی قشنگش)یه دفعه صدای ضبط شده اسد توسط گل پخش میشه که میگه امشب کار ایگیت و تموم میکنم کامیون رو میدزدم و فردا قیافه ایگیت دیدنیه،گل از جاش بلند میشه و میاد کنار ایگیت می ایسته و با لبخند پیروزمندانش به اسد نگاه میکنه،داستان فلش بک میخوره به شب دزدی از کامیون،اسد در حالیکه مسته برای گل تعریف میکنه که چه غلطی کرده و میگه ایگیت رو پخ میکنم،گل میگه پخ؟اسد میگه اره پخ،داستان به حال برمیگرده و گل به نهاد میگه که اسد به شما خیانت میکنه و ازشما دزدی میکنه،ایگیت درحالیکه ازاد شده یه پوزخند به اسد میزنه و به گل نگاه میکنه.نهاد با عصبانیت به افرادش دستور میده تا اسد رو ببرن خونه.نهاد به ایگیت میگه تو خیلی جوون خطرناکی هستی،ایگیت میگه فقط وقتی حقم رو میخورن خطرناک میشم،نهاد میگه خوب درسی به اسد دادی فعلا اسد رو خونه نشین میکنیم،کارایی که دس ت اسد هستن رو میسپارم دست تو،ایگیت میره و گل با لبخند بهش نگاه میکنه،نهاد هم به گل میگه باید دیگه فقط مال من باشی حق نداری ایگیت رو بیینی یا باهاش حرف بزنی.

    امره و سلیم باهم حرف میزنن و امره میگه یعنی ما الان به خاطر نامیک قاتل به حساب میایم؟سلیم میگه چی بگم،امره با نامردی میگه نکنه بعدا اگه مشکلی پیش بیاد ما رو هم مجبور کنه از دره بیفتیم پایین،سلیم هم تو فکر میره.

    امیر به رییسش میگه تو این پرونده قتل این زن یه چیزایی پیدا کردم،سارپ میگه باشه برای امروز بسه برو خونه،بعد از رفتن امیر، کمال به سارپ میگه چیکار میکنی اگه پسره بویی ببره چی؟سارپ میگه نگران نباش پرونده اولشه طبیعیه بخواد خودی نشون بده.

    کبری تست بارداری انجام میده و میفهمه حاملس خیلی پریشون میشه و یادحرفای خودش وایگیت میفته.

    اسد با عصبانیت میره خونه اسلحه رو برمیداره و میگه من اون ایگیت رو میکشم،کبری هم با ترس دنبالش میدوه و التماسش میکنه کاری نکنه.دریا و سیبل از گردش برمیگردن و ایگیت هم همزمان با ماشینش میرسه خونه،دریا به سیبل میگه اقای آرتیست رو نگاه ماشینشو دوباره اورده،سیبل میخنده میگه اره چه پزی هم میده،دریا میره به شیشه ماشین ایگیت میزنه،ایگیت برمیگرده و با دیدن اونا یه خنده ناز میکنه و میخواد از ماشین پیاده بشه که اسد روانی با اسلحه میرسه کبری هم گریه کنان به دنبالش،سیبل با وحشت میگه ایگیت،اسد اسلحه رو به سمت ایگیت میگیره و.میگه میکشمت،ایگیت خیلی خونسرد نگاهش میکنه،کبری با گریه میگه بابا این کار و نکن ما میخوایم ازدواج کنیم اون پدر بچمه من حاملم،ایگیت با تعجب به کبری نگاه میکنه و اسد هم شوکه میشه و به ایگیت میگه تو چیکار کردی و بعد قلب کثیفش میگیره و تو دستای ایگیت بیهوش میشه،کبری بالاسر پدرش گریه میکنه و سیبل زنگ میزنه به آمبولانس،ایگیت سرشو نزدیک اسد میبره و میگه عجله نکن به این سادگی نباید بمیری،کبری با امبولانس میره بیمارستان و سیبل هم ایگیت رو راضی میکنه تا برن بیمارستان به خاطر کبری،توراه سیبل از ایگیت میپرسه به نظرت راست گفت؟ایگیت میکه نمیدونم،سیبل میگه نه حتما علکی گفته تا باباش شلیک نکنه.سیبل میگه کبری انقد احمق نیست که ازتو حامله بشه،ایگیت میگه چرا انقدر سوال پیچم میکنی؟سیبل میگه واقعا من چرا باید با ادم بی مسولیتی مثل تو حرف بزنم.

    کمال میاد پیش نهاد و بهش میگه سارپ یه وکیل اورده به اسم امیر کلیچ خیلی زرنگه میترسم لو بریم،نهاد یه فامیل کلیچ شک میکنه،به کمال میگه راننده قتل و به گردن گرفته تو هم داری به خانوادش میرسی نگران نباش،کمال میگه اگه من بیفتم زندان خیلی بدمیشه،نهاد ب ه کمال میگه بهتره بری و بعد به یکی از افرادش میگه این دیگه کیه زنشو کشته طلبکارم هست،تقصیر سارپه که مارو با این ادما اشنا میکنه باید سرفرصت جفتشون رو بکشیم.

    سریال شرافت seref Meselesi

  • leftPublish
  • ۱۰:۰۴   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خانم گل

    سریال شرافت seref Meselesi

  • ۱۰:۰۷   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    عروسی ایگیت و سیبل

    سریال شرافت seref Meselesi

  • ۲۰:۰۲   ۱۳۹۴/۱۱/۲
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    ایگیت وسیبل عروسی کردن؟؟؟؟؟!!!مگه سیبل از ایگیت متنفر نبود و عاشق و امیر؟؟؟؟ پس تکلیف کبری جیشد؟من زیاد نمیبینم این سریالو ساناز حون یه توضیح میدی؟ بعد قتل ناپدری اون دخترا جربانش چیه چرا افتاده گردن اون دختره
  • ۱۳:۴۵   ۱۳۹۴/۱۱/۸
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    مامان رهام جون : 
    ایگیت وسیبل عروسی کردن؟؟؟؟؟!!!مگه سیبل از ایگیت متنفر نبود و عاشق و امیر؟؟؟؟ پس تکلیف کبری جیشد؟من زیاد نمیبینم این سریالو ساناز حون یه توضیح میدی؟ بعد قتل ناپدری اون دخترا جربانش چیه چرا افتاده گردن اون دختره
    زیباکده

    از اتفاقات آینده سریال شرافت هست 3

  • ۱۴:۰۰   ۱۳۹۴/۱۱/۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    پس بچه کبری چی میشه ؟
  • ۱۵:۲۶   ۱۳۹۴/۱۱/۸
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    مامان رهام جون : 
    پس بچه کبری چی میشه ؟
    زیباکده

    در ادامه باید ببینیم 3

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان