خانه
186K

مجله سرگرمی زیباکده

  • ۲۲:۱۲   ۱۳۹۳/۵/۱
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|6236 |2085 پست
    یکی از دوستام با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده
    باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات
    داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من
    بخونم!
    از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من
    وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ...، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست
    پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ...
    مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری
    دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه
    و ...
    بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد
    تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر
    مژی کوبید و گفت :
    منو چی فرض کردی؟
    اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟
    و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد ا
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان