خانه
537K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۴:۱۹   ۱۳۹۷/۱/۳۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    یک توضیح هم باید بدم که جنگ یک سال طول نکشیده، جنگ با شروع پاییز شروع شده و ما الان در اواخر زمستون هستیم.
  • ۰۱:۴۶   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    سلام من نصف شبی خوابم نمی‌بره، اومدم نقدها رو بخونم، ولی نمیتونم خودم فعلا نقد کنم.
  • ۱۴:۱۵   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    یک توضیح هم باید بدم که جنگ یک سال طول نکشیده، جنگ با شروع پاییز شروع شده و ما الان در اواخر زمستون هستیم.
    زیباکده

    درست نمی گی مهرنوش جون،بیشتر از یکسال گذشت. توی قسمت پنجاه که مال بهزادبود گفت:"بوریس سیدنبرگ در طول این حدودا یکسالی که از جنگ میگذشت به شدت درگیر پیشرفت نیروی دریایی در جنوب غربی و جنوب شرقی بود."دقت هم بکنی شارلی باردار شد و بچه اش هم به دنیا اومد. همه وقایع جنگ نشون میده که بیشتر از یکسال از زمانی که جنگ شروع شده گذشته

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۳۱/۱/۱۳۹۷   ۱۴:۲۰
  • ۱۴:۴۰   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    زیباکده

    حالا با همه صحبت هایی که شد ببین اینجوری خوبه :

    1- ما قلعه پاپایان رو تسخیر میکنیم با مشکلات فراوان اما از تجربه ش استفاده میکنیم و سانتا مارتا رو محاصره میکنیم و نیروهاش رو زمین گیر میکنیم

    2- بعد میرسیم به پالویرا(بر خلاف پیش بینی اکسیموس ها به کارتاگو حمله نمیکنیم) و اونجا رو هم با یه جنگ شدید تصرف میکنیم. اینجا پلین و آندریاس با هم روبرو میشن(تا اینجا ما افراد بیشتری کشته دادیم اما اکسیموس ها مضرات بسیار بیشتری دیدن)

    3- بعد قضیه آرتیفکت و آرگون میاد کمک اکسیموس ها و اونها پاتک میزنن و ما اول توی پالویرا یه کم میجنگیم اما سیلور پاین هم یهو میره و ما میبینیم اوضاع خوب نیست و کم کم عقب نشینی می کنیم.

    4- نزدیک های مرز که اکسیموسها خیلی تهاجمی شدن ما ارتشمون رو در یک لحظه خاصی پشت یکی از قلعه هامون که قلعه های ضعیف تری هستن متمرکز میکنیم و در حالی که اکسیموس ها میخوان راحت قلعه رو بگیرن با توجه به جادوگرها دچار هرج و مرج و کشتار میشن و بعد از اون شب درگیری های فرسایشی و ترس و تعجب دو گروه(از آرتیفکت و جادوگر) رو در بر میگیره

    5- میسلا به آرگون حمله میکنه و آگون اکسیموس رو تنها میذاره و کلا انگیزه فتح کشور مقابل به دلیل خسارات زیاد در دو کشور از بین میره و عملا میفهمن که شدنی نیست

    6- باسمن هم به ریورزلند حمله میکنه و البته فرصتی دست میده که ما اسپروس رو از دست آدم بدهای سیلورپاین نجات بدیم و کم کم جنگ جهانی شروع میشه.

    این جمع بندی من بود، حالا اگه خواستید چیزی بهش کم و زیاد کنید، بگید.

    زیباکده

    فصل دوم با رنگ آبی

    فصل سوم با رنگ قرمز

    وفصل آخر یا چهارم با رنگ صورتی مشخص شده، درسته؟

    زیباکده

    بچه ها توی توافق قبلیمون مورد 5 هم بود الان چی؟

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۳۱/۱/۱۳۹۷   ۱۴:۵۴
  • ۱۵:۳۰   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    14

    نوشان

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- داستان پردازی خیلی خوب، اشاره به جزییات و شرایط محیطی و جوی خیلی به جا بود و به فضاسازی کمک می کرد.

     2- توصیف تغییر اوضاع اقلیمی محل اختفای کتیبه و قلعه دارک اسلو خیلی خوب بود.

    3- از حمله به قلعه تا دست یافتن به گنجینه رو خوب نوشته بودی.

     نکته: خوبه که بعدا به ساندرا سیمون بپردازی، مخصوصا اینکه اون تنها شخصی در داستانه که به جز شارلی با یک غیر سیلورپاینی ازدواج کرده. میتونه جذاب باشه داستانش


    نقاط ضعف:

         1 - بدون هماهنگی با بقیه نویسنده ها از فصل بهار به پاییز پرش کردی در   واقع فصل تابستون در داستان گم شد ، حدس میزنم به قسمت اول بهزاد دقت نکردی که فصل دوم ما از بهار شروع شده

    2-     باید یه توضیح میدادی که چطور پیرمرد اول گفت ناتارها نامرئی بودن براش ولی بعدش گفت 50 نفر بودن، چطوری تونسته بود اونها رو ببینه.

    3-     به گذر زمان از جاییکه ساندرا پیش پیرمرد بود تا رسید به قلعه دارک اسلو خوب اشاره نکردی، فاصله نسبتا زیادیه و چند روزی باید در راه باشند اما این گذر زمان حس نشد.

    اگر این نقاط ضعف نبود این قسمتت به راحتی می تونست خیلی خوب یا عالی بگیره

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱/۲/۱۳۹۷   ۱۳:۵۲
  • leftPublish
  • ۱۵:۴۱   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    15

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- نقطه قوت مشخصی نداره.

    نقاط ضعف:

    1-     در گفتگوی شاردل و مادونا ، دیالوگهای شاردل بد نیست اما واکنش مادونا خوب در نیومده

  • ۱۵:۴۷   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    16

    نوشان

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- فضاسازی  خوب

     

    نقاط ضعف:

    1-     نقطه ضعف مشخصی ندارد

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۳۱/۱/۱۳۹۷   ۲۳:۰۹
  • ۲۰:۲۵   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    مهرنوش : 
    یک توضیح هم باید بدم که جنگ یک سال طول نکشیده، جنگ با شروع پاییز شروع شده و ما الان در اواخر زمستون هستیم.
    زیباکده

    درست نمی گی مهرنوش جون،بیشتر از یکسال گذشت. توی قسمت پنجاه که مال بهزادبود گفت:"بوریس سیدنبرگ در طول این حدودا یکسالی که از جنگ میگذشت به شدت درگیر پیشرفت نیروی دریایی در جنوب غربی و جنوب شرقی بود."دقت هم بکنی شارلی باردار شد و بچه اش هم به دنیا اومد. همه وقایع جنگ نشون میده که بیشتر از یکسال از زمانی که جنگ شروع شده گذشته

    زیباکده

    فرک جون اینطور نیست، من تقریبا توی تمام قسمت هایی که نوشتم گذر زمان رو بصورت گذشت هفته ها نشون دادم،، اگر دقت کنی قبل از اینکه دارک اسلو به کتیبه سیلورپاین حمله کنه، شارلی اعلام کرد که حامله است، برای اینکه مطمین باشه که باردار شده احتمالا باید یکماه از حاملگیش گذشته باشه، و در زمان اعلام یکماه تا شروع جنگ هم مونده بود و بچه در آخرین هفته سیزن بدنیا اومد، یعنی تقریبا 7 ماه از جنگ گذشته، اشاره ای که آقا بهزاد در کافه کرده بود اشتباه لپی بوده.

  • ۲۳:۴۲   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    مهرنوش : 
    یک توضیح هم باید بدم که جنگ یک سال طول نکشیده، جنگ با شروع پاییز شروع شده و ما الان در اواخر زمستون هستیم.
    زیباکده

    درست نمی گی مهرنوش جون،بیشتر از یکسال گذشت. توی قسمت پنجاه که مال بهزادبود گفت:"بوریس سیدنبرگ در طول این حدودا یکسالی که از جنگ میگذشت به شدت درگیر پیشرفت نیروی دریایی در جنوب غربی و جنوب شرقی بود."دقت هم بکنی شارلی باردار شد و بچه اش هم به دنیا اومد. همه وقایع جنگ نشون میده که بیشتر از یکسال از زمانی که جنگ شروع شده گذشته

    زیباکده

    فرک جون اینطور نیست، من تقریبا توی تمام قسمت هایی که نوشتم گذر زمان رو بصورت گذشت هفته ها نشون دادم،، اگر دقت کنی قبل از اینکه دارک اسلو به کتیبه سیلورپاین حمله کنه، شارلی اعلام کرد که حامله است، برای اینکه مطمین باشه که باردار شده احتمالا باید یکماه از حاملگیش گذشته باشه، و در زمان اعلام یکماه تا شروع جنگ هم مونده بود و بچه در آخرین هفته سیزن بدنیا اومد، یعنی تقریبا 7 ماه از جنگ گذشته، اشاره ای که آقا بهزاد در کافه کرده بود اشتباه لپی بوده.

    زیباکده

    من واقعا گیج شدم به نظرم بقیه بچه ها هم در این مورد نظرشون رو بگن خوبه.

    ببین قسمت اول بهزاد نوشت که بهاره "هوای جنوب در فصل بهار به نسبت مرکز دزرتلند خنک به حساب می آمد. هوا دم داشت و حس نگرانی در چهره تمامی حاضرین موج میزد." 

    قسمت نوزدهم جنگ شروع شدو جایی اشاره نشد که شش ماه از ابتدای داستان گذشته. چون تو می گی پاییز جنگ شروع شده! من دیگه واقعا نمیدونم!

  • ۲۳:۴۷   ۱۳۹۷/۱/۳۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    اگه بگیم شارلی فروردین حامله شده و اردیبهشت-خرداد فهمیده و به اسپروس گفته بچه ش باید اواخر آذر یا اوایل دی به دنیا میومده.
    قسمت 54 به دنیا اومد. دقیقا همزمان با خلع اسپروس.
    حالا باز بقیه هم نظرتون رو بگید.
  • leftPublish
  • ۰۰:۰۶   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    اگه بگیم شارلی فروردین حامله شده و اردیبهشت-خرداد فهمیده و به اسپروس گفته بچه ش باید اواخر آذر یا اوایل دی به دنیا میومده.
    قسمت 54 به دنیا اومد. دقیقا همزمان با خلع اسپروس.
    حالا باز بقیه هم نظرتون رو بگید.
    زیباکده

    فرک جون چند هفته بعد دارک اسلو میاد سیلورپاین برای کتیبه، توی داستان هست که برف پاییزی زودتر از سالهای پیش همه جا رو سفید کرده بود.

  • ۰۹:۲۷   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    اگه بگیم شارلی فروردین حامله شده و اردیبهشت-خرداد فهمیده و به اسپروس گفته بچه ش باید اواخر آذر یا اوایل دی به دنیا میومده.
    قسمت 54 به دنیا اومد. دقیقا همزمان با خلع اسپروس.
    حالا باز بقیه هم نظرتون رو بگید.
    زیباکده

    فرک جون چند هفته بعد دارک اسلو میاد سیلورپاین برای کتیبه، توی داستان هست که برف پاییزی زودتر از سالهای پیش همه جا رو سفید کرده بود.

    زیباکده

    مهرنوش جون درست می گی من الان چک کردم نوشان به عنوان اولین نفر در قسمت چهاردهم میگه که پاییز شده. به هرحال این یه مشکلی هست که داستان ما داره و بعضی از قسمتهای داستان رو  از روند منطقی خارج کرده. حتما از این تجربه برای فصل های بعد استفاده کنیم و مثلا بگیم هر 15 قسمت یک فصل هست و مثلا قسمت شانزدهم اول تابستونه و الی آخر.(یا هر توافق دیگه ای)

    در مورد اشکالی که توی این داستان به وجود اومده هم من به شخصه نمی تونم بگم که مقصر کی بوده، اما نتیجه ش اینه که به داستان صدمه وارد کرده و نیاز به ویرایش و پس و پیش کردن بعضی اتفاقات در داستان هست.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱/۲/۱۳۹۷   ۰۹:۴۷
  • ۱۰:۰۸   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    17

    مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- خرد بایلان در قسمتهای مختلف این قسمت جالب و حائز اهمیت بود.

    2- حس ها به خوبی منتقل می شد.

    نکته : مهرنوش جون توی پاراگراف اولت پنج شش بار اسم شاردل رو تکرار کردی برای زیباتر شدن متن میشه بعضی جاها گفت "او" یا "ملکه ریورزلند" و از تکرار یک کلمه جلوگیری کرد.

    نکته دو: فقط کسانی که از کیموتو دل خوشی ندارند یا به مناسبات دربار ریورزلند علاقه مند نیستند سیمون رو کیموتو خطاب می کنن. در واقع یک نافرمانی یا مخالفت-اگه طرف ریورزلندی باشه- توی سیمون خطاب نکردن هست. مثلا خودِ شاردل، گلوری و میزی و ...می گن سیمون، تایون،فابیوز و لابر و... میگن کیموتو تنها کسی که جلوی شاردل میگه کیموتو، لابر هست. خودم هم موقع نوشتن این اسم با مشکل روبرو میشدم.

    نقاط ضعف:

    1-     نقطه ضعف مشخصی ندارد

  • ۱۰:۱۹   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    18

    مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- انتقال حس عالی

    2- فضاسازی خوب

    3- هیجان خیلی خوب

    نقاط ضعف:

    1-     نقطه ضعف مشخصی ندارد

  • ۱۰:۲۸   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    19

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- کلیت این قسمت خوب بود.

    نکته: همون نکته ای که قسمت قبل به مهرنوش گفتم در مورد تفاوت به کار بردن کیموتو و سیمون البته مهرنوش جان از دید شاردل گفت کیموتو، تو از دید رابرت، برای غیر ریورزلندیها خودتون انتخاب کنبد که اون شخص میخواد در ذهنش با در نظر گرفتن انگیزه ش به وزیر من چی بگه . سیمون یا کیموتو و همون روند حفظ شه

    نکته 2: بهتر بود پیامِ فرستادن مادونا به دزرتلند و در برابر ش پیشنهاداتی که داده شد از طریق سفیر که مقام خیلی پایینی داره نسبت به ملکه به شاردل گفته نمی شد. مثلا به لرد کلوین می گفت یا نامه مهر و موم شده گودریان رو به شاردل میداد.

    نقاط ضعف:

    1-     نقطه ضعف مشخصی ندارد

  • ۱۰:۵۷   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 

    ایراد اولی که بهم گرفتی به نظرم خیلی حرفه ایه واقعا این نکته ای بود که یاد گرفتم ازت موتوشکرم10

    زیباکده

    خواهش میکنم 26 4

    و ممنون بابت نقد ها. اولی رو که خوندم متوجه شدم. اگه جایی دفاعی داشتم مینویسم در غیر این صورت از نقدهای همه ممنون 17

  • ۱۱:۰۶   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 

    متوجه ایرادی که بهم گرفتی شدم ولی نمیدونم چه جوری میشه درستش کرد اینجا میخواستم بگم اون صحنه ای که تو اتاق اسپروس توصیف شد تموم حالا میخوام یه کم از دید سوم شخص حرف بزنم و اطلاعات بدم و صحنه دیدار اسپروس و کیه درو رو هم همون سوم شخص داره گزارش میده یعنی توصیف صحنه نیست حالت اطلاعات دادن داره 

    حالا با این اوصاف بهم بگو چه جوری مینوشتم این ابهامات که میگی ایجاد نمیشد؟

    زیباکده

    ببین چون دیالوگ شاه و اسپارک در مورد کیه درو هست، این مشکل پیش اومده. میتونستی مثلا جای دو پاراگراف رو عوض کنی.

    مثلا اول بنویسی که کیه درو از وقتی مامور تحقیق در مورد قتل خانواده اموجی شده بود خواب و خوراک ...

    و مثلا یه جمله اولش بنویسی که از وقتی اسپروس کیه درو را مامور ... که ما بفهمیم رفتی تو سوم شخص. بعد بنویسی چرا خواب و خوراک رو برای خودش حروم کرده بود. یعنی بعد از این پاراگراف بنویسی که ( کیه درو دارو دوست قدیمی بلاتریکس و از افراد نزدیک به او دو چندان زجر می برد...)

    اینطوری ما میفهمیدیم که بحث عوض شده. بعد هم که اسپروس اونو میخواد فرمانده کنه یه توضیحی بدی که پس از هفته ها تحقیق اومد الیسوم و فلان شدو البته شاه مثلا بهش گفت توی مراسمی تو رو جانشین بلاتیکس میکنم و ...

    یعنی اتصال رو کامل قطع میکردی ما بفهمیم مدتها گذشته و فرمانده ارتش شدن کیه درو قضیه خیلی مهمیه که باید بهش پرداخته بشه.

  • ۱۱:۱۸   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    7

    فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1.      جلسه نظامی ای که برگزار شد خیلی خوب بود برای اولین بار تو این فصل داریم میشنویم که چه دلایل قانع کننده ای برای جنگ وجود داره

    2.      قلمت خیلی خوب بود توصیف شخصیت ساگشتا هم خوب بود

    نقاط ضعف:

    1.      ماجرا معبد همچنان روشن نیست ویژگی جادوگر ها مشخص نیست میتونستی این بخش و با کلی مجیک جالب ولی خیلی سرسری بهش پرداختی

    2.      این قسمت که آندریس میگه متوجه منظور پدرش شده، من بودم یه جوری مینوشتم که انگار متوجه نشده آخه خیلی سرسری و بی احساس از ماجرایی که ممکنه به ازدواجش ختم شه گذشت . قبول دارم که نمیخواستی آدم احساسی ای نشونش بدی ( بیچاره مادونا) اااااممممماااااا میشد یه کم اهمیت بیشتری برای این موضوع قائل بشه من جای مادونا بودم بهم برمیخورد!!!!

     

    زیباکده

    مرسی این قسمت رو من نوشتم البته 4

    در مورد معبد احتمالا در نیومده که دوبار بهش اشاره کردی. قصدم این بود که همه خواننده ها و حتی ارتش دزرتلند و ... شوکه بشن. اون شوکی که موقع استفاده ازش به نیکلاس و کیه درو، وارد کردم، میخواستم به خواننده هم وارد بشه. یعنی بدونن یه چیز خفن رومل پیدا کرده که به زودی خواهید فهمید چقدر خفنه. پس در نیومده.

    در مورد ایراد دوم، سعی کردم نشون بدم این ازدواج به طور مطلق سوری و برای منافع کشور هست. یعنی آندریاس ندید، بدون هیچ آشنایی یا اهمیتی که مادونا چجور آدمیه وقتی دید شاه اینطور صلاح دیده پذیرفت. مثل پذیرفتن فرمان بود بیشتر تا انتخاب همسر. البته مادونا هم حق داره بهش بر بخوره و حالا جریاناتی هم خواهد داشت.

  • ۱۱:۲۱   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    11

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1-داستان خیلی قشنگ جلو رفته و مهره های شطرنج به نوبت سر جای خودشون قرار می گیرن.

    نکته: تا اونجایی که توی ذهنمه لباسهای مردانه از پشت، بند ندارن. لباسهای زنانه هستند که از پشت بندهاشون رو باز می کنی. البته صد در صد نمی تونم بگم.

    نقاط ضعف:

    1-     جمله بندیها بهتر شده ولی هنوز ایراداتی داره

    زیباکده

    من توی بعضی از فیلمها دیدم که لباسهای رزم(که آندریاس میخواست با اون لباس بره) کلی بند و چفت و بست در همه نقاط دارن. شاید بهتر بود اشاره میکردم که میخواد با لباس نظامی با ارتش خارج بشه.

  • ۱۱:۲۲   ۱۳۹۷/۲/۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    خوب من تا اونجایی که خودم نقد کردم خوندم. بقیه ش باشه برای بعد که روی نظرم تاثیر نذاره. آخر وقت سعی میکنم 4، 5 قسمتی بخونم و نقد کنم.
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان