خانه
537K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۶:۴۳   ۱۳۹۷/۳/۲۷
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    دلداده : 

    سلام عیدتون مبارک 171717

    یه سوالی ذهنمو درگیر کرده چرا انقد جمعیت نویسنده ها کم شده اولاش خیلیاشرکت داشتن ولی حالا فقط شما چهارتایید بعد قصد دخالت ندارم اما این داستان کی به سرانجام می رسه وبعدش می خواید چی کار کنید؟ اگه یه نفر بخواد به جمع نویسنده ها اظافه بشه (البته برای داستان بعد)نظرتون چیه اگه مشکل نداره می خوام همتون به این سوالام جواب بدید واگرهم مخالف بودیدیانمی خواستید جواب بدید می خوام صادق باشیدو بگید من  درک می کنم اینکه شاید خوشتون نیاد یه تازه وارد بیاد توجمعتون.

    زیباکده

    سلام دلداده جون، خیلی خوش اومدی

    فکر کنم بچه ها توضیحات کافی رو دادن، البته تو همین داستان هم گرچه امکانش نیست که با یک اقلیم جدید از اینجا وارد بشی ولی به نظر من می تونی اگر ایده هایی داری برای نوشتن بهتر ما تو همین کافه مطرح کنی 8

    زیباکده

    مرسی عزیزم پس توهم موافقی 4

    پس این شماو اینم دلداده عضو نویسنده های زیبا کده شد .

    امید وارم باهم داستانای خوبب بنویسیم .41

  • ۱۶:۵۴   ۱۳۹۷/۳/۲۷
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    من برداشتم از توافق قبلی و ایده ای که برای این قسمت دارم رو می نویسم و بهتره از اینجا شروع کنیم نه از پیشنهادات جدید آقا بهزاد که در توافق قبلی نیست ولی شاید بعدا به اونها برسیم و سر اونها توافق کنیم.
    برداشت من از توافق این بود که فصل قبلی فصل شکست اکسیموس هاست و من باید ضمن پذیرش شکست داستانم رو جوری بنویسم که این شکست ها به وجهه کلی اکسیموس ها خیلی ضربه ای وارد نکنه، برای همین جسته و گریخته داستان هایی درست کردم که اتفاقات خوب هم برای اکسیموس ها بیوفته ولی حتی یک جمله در مورد پیروزی بر ارتش دزرتلند تا محاصره کارتاگنا ننوشتم.
    البته بگم که داستان قاره ی شرقی بخاطر تلطیف شکست نبود و دلیل توسعه ی اون داستان این بود که من و آقا بهزاد تصمیم گرفتیم سناریویی درست کنیم که ارتش های 2 اقلیم بصورت 100% با هم روبرو و نابود نشن.
    در این اثنا من با تغییر بعضی از اتفاقات هم موافقت کردم که مهمترینش حمله دزرتلند به قلب اقلیم اکسیموس و فتح پالویرا و تصاحب بخش بزرگی از خاک اکسیموس بود.
    برداشت من برای سیزن دوم این بود که اکسیموس ها باید در این سیزن در پوزیشن پیروزی و جبران اتفاقات فصل قبل باشن که هنوز شزوع نشده به اختلاف خوردیم
    نظر من با نظر آقا بهزاد از اونجایی دچار اختلاف شد که آقا بهزاد بالانس رو در تک تک چیزها می بینه و من در کلیات
    دید من اینه که با توجه به سناریو کلی باید در آخر این سیزن به بن بستی برسیم که طرفین جنگ ناگزیر از صلح و همپیمان شدن بر علیه باسمون ها باشن
    ایده ی من دقیقا اینطوری بود:
    اکسیموس ها در یکی دو قسمت آینده یک حمله بزرگ به ارتش دزرتلند می کنند و همزمان با یک نامه تهدید آمیز درخواست 35 هزار ارتش کمکی بیشتر از آرگون ها می کنن یعنی تقریبا همه ی ارتش اونا رو می خوان
    در جنگ اول اکسموس ها پیروز می شن و خسارت قابل توجهی مثلا شبیه به پالویرا به دزرتلند وارد می کنند ولی در ادامه اتفاقی میوفته مثلا یک نبوغ از طرف آندریاس گودریان یا یک چیز دیگه و بقیه ارتش دزرتلند موفق می شه از این مخمصه بیرون بیاد و به عقب نشینی به سمت مرز ادامه بده
    در ادامه اکسیموس ها که حسابی اعتماد بنفس پیدا کردن و مغرور شدن بر خلاف نظر سر جان در ادامه ی حمله دچار شتابزدگی می شن و یک حمله بدون برنامه ریزی دقیق می کنن که با پیروزی اولیه روبرو می شه ولی ضد حمله شدید دزرتلند اونها رو از خواب خرگوشی در میاره و خسارت ترسناکی بهشون وارد می کنه که با درایت سرجان یا یک چیز دیگه بلاخره مدیریتش می کنن
    در ادامه ارتش دزرتلند به مرز می رسه و در یکی از قلعه ها به حالت دفاعی در میاد و از اونطرف نیروهای کمکی آرگون شامل نظامی و جیره برای ارتش هم می رسن و نیروهای ریورزلند هم می رسن
    اینجا می خواستم پیشنهاد بدم که یک جنگ اولیه در می گیره و ریورزلندی ها تلفات شدیدی(نه خیلی شدید) می دن ولی در حالی که ارتش اکسیموس منتظر رسیدن ابزار سنگین محاصره هست و در پشت جبهه وضعیت اقتصادی، کشور رو به مرز متلاشی شدن رسونده و اخبارش با حاشیه های زیاد در چند قسمت تکرار می شه
    بعد در حالی که اکسیموس ها فکر می کنن که با رسیدن آرگون ها و ضربه خوردن ریورزلندی ها ، احتمالا با سقوط فلعه و پیروزی بعدی پیروز مطلق جنگ می شن، جادوی پلیسوس و جادوی مردان بی سرزمین مقدمه یک ضد حمله موفق بزرگ رو بوجود میاده و ارتش اکسیموس و آرگون خسارت عمده ای دریافت می کنن و انبار غذایی رسیده از طرف آرگون ها رو هم از دست می دن
    در این اثنا اکسیموس ها که در اثر دریافت کمک های نظامی زیاد و اثر کتیبه ها هنوز از نظر نظامی دست بالا رو دارن( البته نه خیلی) به این نتیجه می رسن که ادامه ی جنگ با اون وضعیت اقتصادی دیگه امکان نداره و برای یک حمله انتحاری که یا پیروز بشن و یا نابود بشن آماده می شن که یهو اخبار مربوط به باسمن ها از هر طرف می رسه
    در اینجا پلین که حسابی از جنگ خسته شده بوده شدیدا در حال زیر فشار گذاشتن امپراتور برای خروج از جنگ و صرف نظر کردن از حمله ی بزرگ هست و احتمالا در سایر اقلیم ها هم کسانی در حال همینکار باشن و بلاخره موفق می شن و مذاگرات صلح زیر ترس حمله باسمن ها شروع می شه، البته اینو هم بگم که بصورت زیرپوستی همه ی امپراتور ها و ملکه های حاضر در جنگ متوجه شدن که زورشون احتمالا به هم نمی رسه و باید رویای اینکه بقیه رو نابود کنن و قدرت مطلق بشن رو بذارن کنار
    نتیجه این مذاکرات اینه که بقیه اقلیم ها قبول می کنن که فورا کمک های غذایی به اکسیموس بفرستن که بتونه مردمش رو از مرگ و قحطی نجات بده و در عوض اکسیموس ها هم قبول می کنن که آدرس کتیبه ها رو در اختیار سایر اقلیم ها بذارن
    در این اثنا بحث هایی هم در مورد خسارت و اینچیزا می کنیم و همینطور کتیبه سیلورپاین و گنجینه تورداکس و ...
    و ضمینه که همه ی اقلیم ها به یک توازن کلی برسن بوجود میاد و توسعه ی ارتش همه ی اقلیم ها به کمک کتیبه ها شروع می شه
    اینوسط یک فکر هم برای جادوی اکسیموس ها می کنیم و جزییات دیگه و سیزن تموم می شه
    البته بعضی از این اتفاقات هم می تونه در ابتدای سیزن بعدی بیوفته
    حالا شما نظرتون رو بدید، من اول فکر کردم که بهتره اینطور داستان رو پیش نوشته نکنیم ولی الان به این نتیجه رسیدم که لازم هست که حتما اینکارو بکنیم.
    ممنون، منتظر نظراتتون هستم.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۲۷/۳/۱۳۹۷   ۱۷:۰۶
  • ۰۹:۳۱   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش جون به نظر منم این جور پیش نویس ها داستان و از هیجان میندازه ولی حالا الان احساس نیاز کردی که بنویسی
    سناریوی تو به نظر من خیلی به سناریو بهزاد تفاوت نداره جز قضیه باسمن ها که به نظرم میتونه خیلی جدی بهش پرداخته نشه تا اواخر فصل
    من کلا با خوندن هر دو نظریه، نظرم اینه که خیلی درگیر تعادل عددی نشین و با خلاقیت که از تو دل جادوی پلیسوس و کتیبه هم میتونه در بیاد توازن قوا رو ایجاد کنید
  • ۱۱:۳۲   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    درسته ما سر کلیت ماجرا مشکلی نداریم. من در مورد اینکه شکست های مهمی توی این داستان بخورم هیچ مشکلی ندارم. حتی اگه همه رای بدن و اصرار کنن که تنها مجیک مهم بازی، کتیبه ها باشه هم من قبول میکنم. فقط میگم باید یه راه منطقی برای توازنی که گفتیم پیدا کنیم. اگه قراره فقط کتیبه باشه، ما باید قبل از شکست خوردن، کتیبه سرباز رو به ازای کشته شدن جادوگر، بدزدیم که بتونیم کشته هایی که توی این فصل میدیم رو جبران کنیم و در نهایت ریتم دو اقلیم برابر بشه که بعد از صلح هم با تعداد برابر سرباز و ریتم برابر بریم سراغ فصل آخر.

    ببینید من پایین جدول تعداد و ریتم سرباز ها رو میذارم. همینطور که میبینید، اکسیموس ها تا شروع فصل تونستن تمام کشته هاشون رو جبران کنن و حتی بیشتر بشن(پیاده نظام ها کاملا تامین شده با مجیک و سواره نظام ها حتی تعدادشون بیشتر شده(یعنی تمام طول مدتی که شکست خوردن، کشته ی مهمی توی سواره نظام نداشتن و بیشتر هم شدن) که چون سنگین اسلحه هستن نسبتا با تعداد بالای سواره نظام عمدتا سبک اسلحه ما توازن کلی دارن. کشتی سازیشونم با رشد دو برابر باز بخاطر مجیک داره بزرگ و بزرگتر میشه.

    تازه اگه بخوایم این ضرایب رو تا پایان این فصل هم حساب و کتاب کنیم و کشته های ما رو هم حساب کنیم، ارتش اکسیموس بیش از  دو برابر ما میشه. که دلیلش مجیک هست. پس ما باید مثل اکسیموس در پایان جنگ، نه تنها ارتشمون کوچیک تر نشده باشه، که بزرگتر هم شده باشه و ریتم اونا رو هم جبران کرده باشه که توازن قدرت ارتش ها حفظ بشه. یعنی لحظه صلح ما ارتش های هم زور و هم تعدادی داشته باشیم. بعدش اونا غذا ندارن، ما کتیبه نداریم. (اونا دارن از گرسنگی میمیرن، ما ریتم تولید سربازمون کمتره) تبادل میکنیم و هر دو هم ارتش و اقتصاد پرقدرت تری داریم و هم ریتم تولید سربازمون برابر و متوازن میمونه. خلاصه اینکه این جدول پایین، نتیجه پیروزی ما بر اکسیموس هست(که اونها بعد از شکست از ما با مجیک ارتششون بزرگتر هم شده در همه زمینه ها). این اتفاق باید برای ما هم بیفته. یعنی ما خیلی کشته و آواره و ... بدیم ولی موقع صلح ارتشمون بزرگتر هم شده باشه و پا به پای اکسیموس باشه. حالا 2 راه میمونه از نظر من برای تامین این توازن. یا ما کتیبه بدزدیم و خاک و آوارگی بدیم و بعد پس بگیریم. یا با مجیک جادوگر خودمون این توازن رو ایجاد کنیم و طی چند مرحله ارتش ما بزرگتر و اونا کوچیکتر بشن. یعنی ارتش های دو کشور در پایان دو فصل خونریزی باید همقدرت باشن. بعدش ریتم تولید سرباز و اقتصاد رو هم به توازن برسونیم. چون تمام برتری های اکسیموس با مجیک پیش رفته، پیشنهاد من اینه که مجیک ما هم اینکارو بکنه ولی از هر پیشنهادی که باعث بشه در پایان کل دو فصل جنگ، ارتش ها برابر و همقدرت باشن، استقبال میکنم و میتونیم در موردش صحبت کنیم.

    اقلیم

    پیاده

    قبل

    از جنگ

     

    پیاده

     بعد

     از جنگ

    رشد ماهانه

    سوار

    قبل

    از جنگ

    سوار

    بعد

     از جنگ

    رشد ماهانه

    کشتی دریاچه قبل

    از

    جنگ

    کشتی دریاچه 

    بعد

     از

    جنگ

    رشد ماهانه

    کشتی اقیانوس

    قبل از جنگ

    کشتی اقیانوس

    بعد از جنگ

    رشد ماهانه

    اکسیموس

    70k

    70k

    3*2

    6k

    30k

    35k

    1k

    80

    100

    2*2

    4

    600

    650

    5*2

    10

    دزرتلند

    50k

     60k

     4k

     60k

     66k

     1.3k

     70

    80 

     100

     180

     7

    ریورزلند

     55k

     55k

    2k 

     25k

     25k

     1k

     80

    80 

    500 

     500

     5

    سیلورپاین

    40k 

    30k 

    1k 

     20k

     20k

    0.6k 

     110

    100 

    400 

     480

     4

     

  • ۱۲:۰۲   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    بچه ها سلام
    خب فکر می کنم من و نوشان کاملا با مشکلی که پیش اومده آشنا شدیم و توضیحات جفتتون کامل و گویا بود.
    حالا ما باید با هم یک شور بذاریم و نتیجه اعلام کنیم. موافقید؟
    من و نوشان تمام سعیمون رو می کنیم که اولویت هر دو نفر در نظر گرفته بشه و چیزی رو مطرح کنیم که تا حد مطلوب دو نفر رو راضی کنه و به زیبایی داستان صدمه نزنه.
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۷   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    در ضمن دوستان، من موافق سناریو مهرنوش برای گرفتن کتیبه ها به ازاء کمک مالی و غذایی به اکسیموس هستم اما قصد ندارم از کتیبه ها در داستانم به عنوان برگ برنده خودم استفاده کنم-در فصل بعد- اینکه داستانی که می خوام بنویسم رو دوست دارید یا نه در انتها با نمراتی که می دید مشخص میشه. اینکه کل سناریوم رو فاش کنم و سرش بخوام به توتفق برسم رو دوست ندارم. ما یه سری توافقات اصلی کردیم من به اونها پایبند هستم. مثلا در این فصل قرار هست ریورزلند کشته بده قرار نیست کتیبه بدزده قرار نیست پیروز بشه. اما اینکه من مردان بی سرزمین رو بیارم جنگ و ازشون استفاده هایی بکنم در صورتی که هیچکدوم از توافقات رو زیر پا نذارم به نظرم سر جزییاتش نیازی به توافق و رای گیری نیست. در فصل بعد هم همینطور. اینکه به سمتی داریم می ریم که کل نقشه داستان رو اینجا به هم بگیم و بعد اونور بنویسیم رو من دوست ندارم و خودم شخصا انجام نمی دم.
  • ۱۲:۱۰   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    در واقع من به عنوان یه خواننده این داستان دارم به سمتی میرم که اول شما کل داستانتون رو برای من تعریف می کنید بعد می نویسید. خب هیجان و انگیزه من برای دنبال کردنش به مقدار زیادی کم شده
  • ۱۲:۳۵   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام بچه ها من اومدم
  • ۱۲:۳۶   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    قبل از هر چیز اعلام می کنم که هر چیزی که تصویب بشه من اصلا اعتراضی ندارم و منظورم از این نوشته توضیح اتفاقی بود که قراربود بیوفته و نه اتفاقی که باید بیوفته
    حتی می تونیم بخش های بزرگی رو نسبت به چیزی که من و بهزاد نوشتیم عوض کنیم که باحالی داستان از بین نره.
  • ۲۱:۱۱   ۱۳۹۷/۳/۲۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    وای خدای من .... من رفتم نابود شدم عوض شدم برگشتم اومدم اما شما هنوووووز تو این سرزمینتون گیر کردین؟؟؟ 🤤🤤🤤
  • leftPublish
  • ۰۸:۴۴   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    ELHAM.R.R.D : 
    وای خدای من .... من رفتم نابود شدم عوض شدم برگشتم اومدم اما شما هنوووووز تو این سرزمینتون گیر کردین؟؟؟ 🤤🤤🤤
    زیباکده

    خداییش صادقانه بگو چه مشکلی با داستان ما داری؟ انگار خیلی روی اعصابته

  • ۰۸:۵۵   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    حالا الهام خوبه میاد اینجا می گه، یکی از دوستان اینقدر اعصابش از داستان ما خورد شده بود خصوصی زده بود که من خواب دیدم ..... توی خوابم یکی از شخصیت های داستانهای شما بودمو....دیگه تو مایه های داستانهای علمی تخیلی یه جوری می خواست بیاد وسط داستان.....چند تا فیدبک دیگه هم البته نه به این شدت گرفتیم.
    حالا الهام دستم که به اون دوستان نمی رسه تو رو که می شناسم ازت می پرسم. چرا دوست داری این داستان تموم شه؟ چرا چگونه با رسم شکل شرح دهید
    در ضمن تو عزیز دل مایی هر وقت بخوای می تونیم یه داستان موازی با همکاری ما چارتا تو و دلداده شروع کنیم. لازم نیست منتظر پایان این داستان باشی.
  • ۱۰:۲۹   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    خب دوستان دوستان هیئت ژوری وارد شور شدند.
    برای اینکه انصاف کاملا رعایت بشه ابتدا گزارشی تهیه کردم و به اطلاع عزیزان می رسانم
    در فصل دوم: شروع جنگ در قسمت 21 نوشته شده، یعنی بیست قسمت ابتدایی در صلح بودیم.
    قسمت اول: رومل به معبد پلیسوس می رود
    قسمت دوم: دادگاه دارگ اسلو
    قسمت سوم: رفتن آکوییلا به شمالگان
    قسمت چهارم: رفتن دارک اسلو برای ربودن کتیبه
    قسمت پنجم: شرح احساس حقارت کلاود و وعده شاردل برای ازدواج در بهار آینده به لابر
    قسمت ششم: کیه درو که مشتاق کشف راز قتل بلاتریکس است فرمانده ارتش می شود
    قسمت هفتم: جادوگرها به رومل تحویل داده می شوند- ساگشتا از نیروهای تایرل حرف کشیده و به نقشه دزدیدن کتیبه پی می برد
    قسمت هشتم: مشورت ریورزلندیها برای انتخاب هم پیمانی در جنگ، اکسیموس یا دزرتلند؟ انتخاب دزرتلند-دیدار برنارد و مادونا
    قسمت نهم: گزارش سرجان در مورد آمادگی آرگون برای اتحاد-جافری برای دیدار با موتانیشا به سرزمین کولینزها می رود.
    قسمت دهم: کشته شدن مرموز افراد فابیوز-مذاکره شاردل و بایلان
    قسمت یازدهم: موافقت آندریاس برای وصلت با مادونا
    قسمت دوازدهم: شارلی به اسپروس در مورد نیت دارک اسلو می گوید-خبر حامله شدن شارلی-خبر دزدیده شدن کتیبه
    قسمت سیزدهم:حرکت به سمت قاره شرقی-گرفتار شدن جافری در سرزمین کولینز
    قسمت چهاردهم: دزدیدن گنجینه تورداکس توسط ساندرا سیمون و افرادش
    قسمت پانزدهم: متمرکز شدن ارتش دزرتلند در اطراف وگاماناس
    قسمت شانزدهم: مستقر شدن ریپولسی وارتش پنج هزار نفره در مرز اکسیموس و حرکت کیه درو با ارتش پنج هزار نفره اش از طریق دریاچه-جورجان دلبان دار بودن شارلی را به آکوییلا لو می دهد
    قسمت هفدهم: بایلان با جواب منفی شاردل به سمت اکسیموس بازمی گردد در راه کشتی های سیلورپاینی را می بیند-سرجان به سیزون رسید خبر گرفتار شدن جافری و دزدیده شدن گنجینه به پایتخت رسید
    قسمت هجدهم: سیزون بدون خونریزی فتح شد لیو ماسارو فرماندار سیزون شد-بایلان به پایتخت رسید
    قسمت نوزدهم: قول شاردل برای حمایت همه جانبه و به خصوص لجستیکی از دزرتلند-فرمان حمله دزرتلند به اکسیموس صادر شد
    قسمت بیستم: مادونا به دزرتلند رفت-فابیوز بازبی را دستگیر کرد
    قسمت بیست و یکم: پلین به پاپایان رسید و جنگ آغاز شد

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۹/۳/۱۳۹۷   ۱۱:۰۴
  • ۱۰:۳۳   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    می تونم بگم در 40 قسمت از فصل دوم مهرنوش جون در حال شکست بوده البته با یک موج سینوسی یعنی ابتدا شکستها جدی نیست بعد به نقطه عطف شکستها می رسیم و مجددا از شدت ماجرا کاسته می شه.

    در کنار این باید به یاد د اشته باشیم که در فصل اول بهزاد برای پایندی به حرفش منفعل بود و دو سرزمین ریورزلند و اکسیموس به خاکش هجوم آوردن. که اون هم به حد کافی حقارت آمیز بود.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۹/۳/۱۳۹۷   ۱۲:۴۲
  • ۱۱:۴۱   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    پیشنهاد:
    کتیبه ها کلا توسط مردم قدیم در قاره کهن که اولین قاره متمدن این دنیاست ایجاد شدن. دلیلش هم این بوده که در زمانهای خیلی قدیم ، مردم قاره کهن به تکنولوژی و توان جادویی خیلی بالایی دست پیدا می کنن که دستیابی به این قدرت زیاد باعث جنگها و خونریزیهای زیادی میشه و در نهایت به نابودی اون سلسله می انجامه، هشت اندیشمند و بزرگمرد در اون زمان -دارای نیروهای بسیار پیشرفته در زمینه روشن ضمیری بودند-پیش بینی می کنند که در پشت دریاهایی که قاره اونها رودر بر گرفته سرزمینهای دیگه ای وجود داره-کتیبه ها طبق پیش گویی اون بزرگمردان در اولین قاره ای که بعد از قاره کهن کشف میشه قرار داده میشه.- پیش گویی می گه روزی در اون قاره ها هم مردم می تونن به قدرتهای بالای تکنولوژی و جادویی دست پیدا کنن و قاره کهن در اون زمان-که زمان حال ماست-توسط مردمان قاره های دیگه به خاک و خون کشیده خواهد شد.اونها هشت کتیبه جادویی درست می کنن که در صورتی که در معابد باستانی قرار بگیرن یکی از تکنولوژیهایی که اونها بهش دست یافتن به صورت جادویی در کشور مورد نظر قابل استفاده میشه، و این راز رو مخفی می کنن که وقتی از این کتیبه استفاده بشه قدرت جادویی همون کتیبه در قاره کهن به صورت هشت برابر فعال خواهد شد. یعنی الان که دارک اسلو دو کتیبه رو فعال کرده اگر سرعت برای کشور اونها 10 درصد افزایش پیدا کرده باشه همون قدرت در قاره کهن 80 درصد افزایش پیدا می کنه و این بعدا بر ما روشن میشه و دلیل وحشت ما میشه.

    زیباکده

    یاداوری

  • ۱۱:۴۳   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    خب چند سوال:
    1-ریورزلند از قسمت چندم مستقیما وارد جنگ میشه؟
    2-وضعیت ریورزلند در جنگ؟ پیروزی یا تلفات؟
    3-باسمن کی به ما حمله می کنه؟ آخرین قسمت فصل سوم؟
    4-اسم فصل دوم طوفانی از غرب بود چون کلیت این داستان حمله از غرب به شرق بود، کلیت داستان فصل سوم چیه؟ داستان بلدمون حول چه محوریه؟
    5-اینکه چطور ما چهار اقلیم با هم متحد میشیم باید الان بهش فک بشه، شما فکری دارید؟
    متشکرم
    زیباکده

    1- از همین اوایل ارتشش رو آماده میکنه و میاد و مثلا بعد از 3 قسمت که نوشتی میرسی و درگیری هایی شروع میشه.

    2- شما بیشتر به عنوان کمک ما میاید و تا میرسید دیگه ما میریم تو موضع دفاعی، هیچکدوم از طرفین پیروز نمیشن و وقتی اکسیموس چندبار سعی میکنه حمله کنه و موفق نمیشه و هر دو طرف کشته میدن اما ما چون توی قلعه هستیم کمتر، دفعه آخر با جادوگر اونا صدمه زیادی میبینن و خیلی میترسن. البته قبل از اینا ما یه جا 15 تا 20 هزار کشته میدیم مثلا جلوی 4، 5 هزار کشته اکسیموس که شما نرسیدید هنوز. بعد این ترس و قضیه باسمن ها باعث صلح میشه و مثلا توافقاتی میشه بین کشورها که جزییاتش مشخص نیست. اینکه کمک کنیم کتیبه ها رو پیدا کنیم، احیانا کتیبه سیلورپاین رو پس بدن، ما 5 هزار سرباز و یه لرد از اکسیموس داریم، آزاد کنیم. اینا دیگه توی داستان پیش میاد. تلفات شما مثلا فرض کن موقع دفاع شما 2 هزارتا، ما هم 2 هزارتا، اکسیموس و رفقاش 8 هزارتا.

    3- باسمن آخر فصل حمله ش علنی میشه. حتی ممکنه مخ آرگون ها رو هم بزنه و اینا. باید در طول فصل بهش خیلی پرداخته بشه. یه قدرت عظیم که از هر طرف ما رو به خطر میندازه. اما 80% فصل 3 به شناسوندن و ایجاد این خطر عظیم میگذره و مسایل داخلی سیلورپاین و احیانا حضور ماها در اون. جنگ بین ما دوتا و آرگون و اکسیموس. مسایل داخلی و مجیک شما. 20% آخراش هم به تصمیم برای همپیمان شدن قاره و شروع جنگ جهانی.

    4- کلیت داستان رو که تعریف کردم. اسمش رو هم خودتون پیشنهاد بدید. اصل داستان حول جنگ داخلی سیلورپاین و جنگ ما و اکسیموس اینا میگذره.

    5- فکری ندارم، ترس و اجبار باید مهمترین انگیزه ش باشه. نحوه اجراش دیگه ببینیم چطور پیش میره.

    زیباکده

    قسمتها مهم هایلایت شد اگه مخالفت یا پیشنهادی هست بفرمایید.

    زیباکده

    یاداوری

  • ۱۱:۴۴   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکدهزیباکده

    خوب اینم ازون چیزایی هست که باید همه سرش توافق کنن. 

    اول کلیت چیزهایی که تقریبا قبلا توافق شده :

    ارتش ما یه شکست نسبتا سنگین در حد 15-20 هزار کشته توی کشور اکسیموس میخوره، قبل از اینکه نیروهای ریورزلند برسن.

    نیروهای ریورزلند جایی لب مرز ما به ارتش اصلی ما که عقب نشینی کرده ملحق میشه  توی قلعه ای. ارتش بزرگ اکسیموس که به نظر توقف ناپذیر میاد چند بار سعی میکنه دژ رو نابود کنه و در حمله ای که فکر میکنن خیلی حیاتیه، دومین جادوگر ما میاد و سپاهشون که خیلی همه متراکم و نزدیک هستن و حواسشون به همچین چیزی نیست رو حسابی به هم میریزه و توی 2 ساعت کن فیکون میشن و خر تو خر میشه. اکیسموس هم حسابی میترسه و فکر میکنه این جادوگرا نامحدود هستن و میترسه که باز حمله کنه. چون هم تعداد ارتش ها برابره هم فکر میکنن با کلی جادوگر روبرو هستن. در این بین اتفاقات فرا قاره ای داره میفته و کم کم دشمن اصلی ما مشخص میشه که آخر فصل میفهمیم که داره جنگ جهانی بین 3 قاره اتفاق میفته.

    این وسط نوشان باید بگه که کمک ما برای کودتا علیه آکوییلا رو میپذیره یا نه. اینکه آکوییلا توی سیزن 3 شکست میخوره یا نه، لازم نیست توافق کنیم چون به کسی صدمه ای نمیزنه. اما اگه مثلا آکوییلا بخواد از شمال به ما که به ملکه امان دادیم و گذاشتیم کیه درو از کشتی های ما استفاده کنه حمله کنه، دوتایی حلش میکنیم بین خودمون. اتفاق مهمی نیست.

    بقیه چیزا مثل قضیه آندریاس و مادونا و کلی چیز دیگه، میشه یواشکی طرفین توافق کنن که شیرینی داستان از بین نره.

    فقط نحوه پردازش دشمن بزرگی که موجودیت قاره ما رو تهدید میکنه خیلی مهمه که فصل چهارم دلایل زیادی برای صلح و هیجان جنگ سخت داشته باشیم.

    زیباکده

    من فکر می کنم بهتره مهرنوش و بهزاد تعیین کنند که توی کدوم دژ(شهر) این اتفاق میفته. الان اعلام کنید.

    دومین قسمتی که هایلایت کردم توی نقل قولهای بعدی جواب داده میشه

    زیباکده

    یاداوری

  • ۱۱:۴۴   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    بهزاد اینجا تو در حال عقب نشینی اون حس بد و از دست دادن پیروزی و ترس از شکست رو باید خوب بپرورونی و سر اینکه چه قسمتی جادوگر میاد و اکسیموس از جنگ منصرف میشه رو توافق کنیم. یعنی این دو ماه تا اینکه ریورزلند وارد جنگ میشه.

    کل این فصل چند سال طول میکشه؟ یک سال؟

    زیباکده

    من همه سعیم رو میکنم که خیلی شکست بخوریم. در مورد جادوگر نه. اون برگ برنده ست. یعنی حتی کمک شما به ما هم میرسه اما نیروهای آرگون و اکسیموس به کمک اون دو کتیبه و خشمی که از ما دارن باعث میشه که ضربات مهلکی به ما بزنن. اما ما یهو یه شبی که میخوان کلا درومانی رو تصرف کنن(یا هر جا) اونو رو میکنیم، سپاهشون بدجوری به هم میریزه و هرج و مرج میشه و اونا فکر میکنن ما کلی جادوگر داریم و اصطلاحا غلاف میکنن.

    بعد همزمان دیگه تهدید باسمن هم زیاد میشه و همه اینا دست به دست هم میده که ما صلح کنیم در حالی که هر 4 کشور سپاهشون قویه. یعنی با اینکه ما و اکسیموس ها در مجموع جنگ هر کدوم بالای 30 هزار کشته دادیم اما بخاطر شرایط جنگی خیلی هم سرباز گیری کردیم و با این شور و تجربه و ساخت صلاح های جدید در طول دوسال(که چندتاییش رو مهرنوش رو کرد و منم این فصل رو میکنم) همگی با قدرت جلوی دشمن واحد می ایستیم.

    کل فصل هم میتونه یک تا دو سال طول بکشه. مثلا یک سال جنگ باشه و 3، 4 ماه تهدید و شرایط نیمه جنگی، 3، 4 ماه هم همپیمان شدن جلوی دشمن مشترک.

    زیباکده

    یاداوری

  • ۱۲:۰۷   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    1- شروع داستان با رسیدن تمام سپاه اکسیموس و مرگ جادوگر باعث میشه که اونا خیلی زودتر از چیزی که ما واکنش بدیم یک حمله برق آسا به ما میکنن و یک شکست جدی مثلا 20 به 7 هزار رو به ما تحمیل میکنن.
    2- عقب نشینی دزرتلند و از هم گسیختگی و مشکلات فرار درون مرزهای کشور دشمن. اعلام حضور ریورزلند در جنگ به طور رسمی و نظامی.
    3- دفاع در قلعه درومانی و دفاع جانانه دزرتلند و ریورزلند و حمله تمام عیار اکسیموس و افزوده شدن به سپاهشون با روند رو به رشد بالا و حضور آرگون. در اواخر رو کردن جادوگر دوم و بهم ریختگی زیاد سپاه متهاجم و درگیری آنها با خودشان و بی نظمی اساسی و کشتار زیاد باعث ترس در اردوگاه اکسیموس.
    4- تعریف داستان باسمن ها و ساخت دست کم 4 شخصیت و تلاش بی وقفه شون(که از اواسط فصل پیش مثلا شروع شده) برای ساخت ارتشی نیرومند و دیپلماسی با همسایه ها و قاره های دیگه.
    5- داستان کودتا که بیشتر چون به خود نوشان برمیگرده اما میدونیم که وجود داره.
    6- حمله همزمان باسمن به ریورزلند و اون یکی کشوره به آرگون ها که نشون میده به زودی میخوان بیان سمت اکسیموس ها
    7- در عین ناراحتی شروع برای توافقات صلح و رسیدن به آن و گذاشتن کتیبه هشتم و دراومدن گندش در اخرین قسمت این فصل

    -----------------------------------------
    فصل 4 رو بعدا سرش صحبت میکنیم، الان میدونیم که با جادوی تاریکی و صدها هزار ناتار طرفیم.
    زیباکده

    یاداوری

  • ۱۲:۰۷   ۱۳۹۷/۳/۲۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    بچه ها منم میگم اینکه کتیبه ها چطور به دست هر کشور میفته (با توجه به همکاری دارک اسلو) نوشته بشه. نه اینکه به یه خط قناعت کنیم که دارک اسلو آدرس رو داد و ما هم خیلی آسون رفتیم ورداشتیم. به اینکه چجوری این قسمت توی هر سرزمین نوشته بشه نویسنده مربوطه توجه کنه. تبدیل به یه قسمت بیخود و سرسری توی داستان نشه.
    زیباکده

    آره دیگه بحثش مفصله، اما پیشنهاد من این بود که در غالب صلح اتفاق بیفته تا اینکه دارک اسلو سعی کنه همه کتیبه ها رو برای خودشون برداره. اینکه تفصیلی بنویسیم رو موافقم. اما الان بحث در مورد اینه که آیا دارک اسلو تلاش کنه که بقیه رو هم از چنگ اقلیم ها در بیاره، یا نه، به دلایلی و مفصل سعی کنه آدرسش رو به بقیه بده و توی بدست آوردنش همکاری کنه؟

    زیباکدهبه نظر من هم، در زمان صلح یعنی یکی از آیتم های صلح باشه. دارک اسلو توی به دست آوردن کتیبه ها به بقیه اقلیم ها کمک کنه، (ممکنه حتی یه اقلیمی در ظاهر دوستی نشون بده و بگه باشه من توی صلحم ولی توی ذهنش این باشه که بذار جنگ با باسمن ها تموم شه دارم برات-اینا دیگه پردازشش دست نویسنده ها-) فقط خیلی هممون گوگولی مگولی، قابل اعتماد، راحت الاعتماد! و ... نباشیم. اما نتیجه کار این باشه که به کمک دارک اسلو هشت کتیبه پیدا شه و ناتارها حمله کنن.
    زیباکده

    یاداوری

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان