سلام پسری هستم 22 ساله و مجردم و تمایلی به ازدواج ندارم به دلایلی که الان اعلام میکنم
لطفا نظر های خودتنو صادقانه بیان کنید و نه از روی ترحم یا فریب دادن
بدلیل اینکه میترسم همسرم روزی به خیانت کند از ازدواج میترسم نمیدونم چرا ولی انگار روی تعهد ازدواج زیادی حساس هستم و جدی گرفتمش
اینکه فکر کنم زنم دیگر منو دوست ندارد و یا از روی ناچاری یا نجابتش با من مونده است و ته دلش به مردی بهتر از هر نظر دل بسته به شدت عذابم میدهد هم به خاطر اینکه چرا من دیگر درقبل اون جا ندارم یا جایگاه کمتری دارم هم به خاطر اینکه او دارد خودش رو به خاطر من تلف میکند و از من جدا نمیشود
اینکه روزی اون زن عاشق من بوده و حالا براساس شرایط یا کمبود های من عشقی بهتر رو پیدا کرده است منو دچار نا امیدی و ایجاد زنگ خطر میکند که هرگز عاشق زنی نشو هرگز نذار کسی به درون احساساتت راه پیدا کنه تا با این صحنه درد ناک مواجه نشوی
من حتی اگر عشقم لحظه ای از روی هوس یا عشق به مرد دیگری فکر کند این را خیانت حساب میکنم و برای همین اصلا دور زنان نمیرم
شاید این مسایل زیادم جدی نیستن شاید من دارم خیلی بزرگش میکنم شاید اصلا خیانت و بی وفایی در زنگی همه عادی باشه و همه مردان ان را تجربه کنند و این موضوغ کاملا جا افتاده باشه
اصلا نمیدانم