خلاصه قسمت 90 و 91 سریال گوزل
ایسو باخوندن حرفایی ک شیدا تو اینترنت زده عصبی میشه و ب غزل میگه ک کارتوبوده ولی غزل میگه من نگفتم ایسو میگه تو ب من حسادت میکنی ک غزل میگه بسه دیگه چندبارباید بگم دخترواقعی جهان گورپینارمنم خواهراوزان منم تو گلپینارنیستی اون کسی ک گورپیناره منم تو داری توی زندگی ای که حقت نیست زندگی میکنی اگریه ذره غرورداشتی میذاشتی میرفتی
و درهمین حین هم الپرمیاد
ایسو ب غزل گیرمیده و دستشو میگیره ک بایدازم معذرت خواهی کنی ولی غزل میگه تو کی هستی ک ازت معذرت خواهی کنم و دعوا میکنن تااینکه غزل دستشو ازدست ایسو محکم میکشه وازپله ها میفته و بیهوش میشه و الپرسریع میزنه اورژانس
همه میفهمن و میرن بیمارستان
دکترمیگه که سریع بایدعمل شه وگرنه میمیره و جهان ازسرناچاری عملو قبول میکنه
جهان ازالپرمیپرسه ک غزلو ایسو هل داد و الپرمیگه اره
عارف هم ب جاندان خبرمیده ومیگه شاید تاالان مرده باشه ک امینه میگه زبونتو گازبگیر
گوزل ک گوشیش خاموشه جهان واسش پیغام میذاره و گوزل باروشن کردن گوشی و خوندن پیام بجهان زنگ میزنه ووقتی هم میشنوه حالش خراب میشه و برمیگرده
ایسو ب اوزان میگه که مامانم رفته و گردنبند بهم داده و خودشو سرغزل مقصرمیدونه ک اوزان میگه اینو ک خودتومقصرمیدونی رو تمومش کن تو مقصرنیستی
دریاو پسرش هم میرن بیمارستان و ازاحوال غزل جویامیشن و میرن
دکتر میگه ک عمل سختی پشت سرگذاشته ونباید تکون بخوره و فعلا بیهوشه جهان و دلارا گریه میکنن ک دلارا میگه جهان ببریمش ی بیمارستان دیگه ک جهان میگه دلارا دکترگفت نباید تکون بخوره ولی اگه لازم باشه تموم دکترارو جمع میکنم اینجا و دلارا میره بغل جهان وگریه میکنن و غزلو ب بخش مراقبت انتقال میدن
گوزل میره بیمارستان و دلارا بادیدنش میره حیاط
جهان ب گوزل میگه چرا رفتی و غزل خوب میشه ک گوزل میگه دیگه نمیرم
دلارا ب جهان میگه من و گوزل دوتامون مادریم امروز اینو بهترفهمیدم گوزل وقتی غزلو اونجوری نگاه میکنه ن میتونه غزلو ازمن بگیره و ن من میتونم ایسورو ازش بگیرم
الپر موی دلارارو ک تو بیمارستان ازروی لباسش برداشته بود رو میبره تا دی ان ای بگیره ولی دکترمیگه ب درد نمیخوره
گوزل کنار شیشه بخش مراقبت نشسته و میگه غزل چشاتو باز کن تااینکه دلارا میادو میشینه کنارگوزل و میگه چشاشو باز نمیکنه دکترا بزرگش گردن ک گوزل میگه کی بیدار میشه ک گوزل میگه دکترگفت یه هفته ای طول میکشه ک گوزل میگه چجوری تحمل کنیم ک دلارا میگه غزلو من بدنیا اوردم توبزرگش کردی و ایسورو تو بدنیااوردی و من بزرگش کردم دوتامونم مادرشون هستیم ک گوزل میگه دوتامونم داریم سختی میکشیم
الپرو سولماز چایی میخرن میبرن تادلارا باخوردنش لیوانشو ببرن واس تست دی ان ای ولی دلارا نمیخوره
نورای میره کارگاه اوزجان و جاندان هم اونجابوده ک نورای میگه من حامله ام و بابای بچه اوزجانه
جاندان و اوزجان میرن دفتراوزجان ک جاندان باهاش بحث میکنه و میگه دختره رو حامله ول کردی و دادگاه دیگه بهت رای نمیده
دکتر میگه ک الان غزلو بهوش میاریم و بیدارش میکنیم ک غزل بهوش میاد
و دکتر بعد چنتاتست حس و هوشیاری ک رو غزل انجام میده میفهمه ک غزل فلج شده وجهان و دلارا