خانه
961K

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48380 |46689 پست

    درود و سلام بر همه  دوستان و همراهان 

    من اينجا يه صفحه چالش ايجاد كردم تا دوستان رو به چالش هاي مختلف دعوت كنيم،تا هر روز برگ جديدي از پتانسيل هاي نهفته خود را رو كنيم و حس طنز و شوخ طبعي هميشگي دوستان گسترش پيدا كنه 

    فقط چند مورد :

    1- سعي كنيم چالش ها در حد عرف باشه و كسي معذب نشه براي انجام دادنش.

    2- هر كسي رو كه دوست داشتيد مي تونيد به اين چالش ها دعوت كنيد.

    3- سعي كنيم چالش ها ابتكاري و خلاق باشه تا لذت بيشتري ببريم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۸   ۱۸:۳۷
  • leftPublish
  • ۱۳:۳۰   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    من الهام کجویی و مرمری و متالیک و دعوت میکنم
  • ۱۳:۳۲   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    من خاطرات این مدلی زیاد دارم ولی یکی رو براتون تعریف کنم
    تازه ازدواج کرده بودم و خب اونموقع که کسی نمیاد خونه آدم مهمونی،  بیشتر قرار پاگشا باشه و
    ولی پسرداییم اصفهان ازدواج کرده و همونجا زندگی می کنه و ما خیلی خیلی با هم صمیمی بودیم از بچگی یعنی کلا با بچه های این داییم ولی خب خانمش رو که برای بار دوم سوم میدیدم . خب اولین مهمون من بعد از ازدواج این پسردایی به همراه خانمش بود که اومده بودن تهران به اضافه خانواده خودم.
    دیگه کلی تدارک دیدم سوپ جو، لازانیا و قرمه سبزی و انواع سالاد و ... یعنی یه جوری که هر ذائقه ای رو راضی کنه. از دوست خوبم اینترنت کمک گرفتم و همه غذاها رو هم بار اول یا دوم-سوم بود درست می کردم. غذاهام خیلی هم خوب شد.
    اما فرداش اومدیم بقیه سوپا رو بخوریم -اون شب نه من نه همسرم سوپ نخوردیم -بعد که شروع به خوردن کردیم اول همسرم دستش رو برد سمت دهنش و یه تیکه پلاستیک ابعاد 2 در 2 آورد بیرون ! با تعجب داشتم می گفتم این چیه که خودم هم یه همچین چیزی رفت توی دهنم و در قاشقهای بعدی نیز همینطور
    خلاصه که ییییییهو قطعات رو در کنار هم تجسم کردم ووووووو
    بله با گوشتکوب برقی نو سوپم را یه خورده له کرده بودم بدون اینکه وکیوم سرش رو در بیارم
    البته پسردایی و هیچکس بعدا به این قضیه اشاره ای نکردن و من امیدوار بودم و هستم که این قطعات ته نشین شده باشن و برای همین توی ظرف سوپ اونا نرفته یا خیلی مرام گذاشتن قورتش دادن

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱۹/۴/۱۳۹۵   ۱۴:۲۶
  • ۱۳:۳۲   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    لازم به ذکر است که شانس آوردید مامان الهام زودتر از من نوشت وگرنه هفته دیگه کابینت زیر سینکتون جهانی میشد
  • ۱۳:۳۵   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    فرررررک خیلی باحال بوووووود
  • ۱۳:۳۸   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19791 |39377 پست
    نوشان جون اتفاقا منم اشتباه دیداری یبار پارسال داشتم. از اونجا که تا حالا بامیه از نزدیک ندیده بودم و فقط عکسش یا خوروشت امادش رو دیده بودم . بلندشدم رفتم دوکیلو بامیه (به خیال خودم)خریدم و اومدم دستورش رو تلفنی از مادرم پرسیدم و درست کردم بعد کشیدم و اول یه قاشق دادم به رهام که یدفعه ای پرید هوا و داد زد تلخه. ... منم سریع برداشتم ی قاشق گزاشتم دهنه خودم دیدم واییییی . بجای بامیه ازین فلفل درشتها خریده بودم و درواقع خورشت فلف درست کرده بودم. فکر کنید اول برداشتم فلفلها رو سرخ کرده بودم و .... .
  • leftPublish
  • ۱۳:۳۸   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    آسمان نوشان
    نوشان
  • ۱۴:۱۵   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    elham khajoi
    دو ستاره ⋆⋆|3355 |2818 پست
    واااااااای فرک و الهام جان خیللی باحال بودید
  • ۱۴:۲۰   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    elham khajoi
    دو ستاره ⋆⋆|3355 |2818 پست
    بچه ها منم مثل همه سوتی آشپزی ریز زیاد داشتم . ولی یکیش دو سال پیش بود مامانم رفته بود مسافرت من برای خونواده قرار شد کوکو سیب زمینی درست کنم ولی از اونجایی که کوکو سیبزمینیمو دیمی درست کردم له شد و به عبارتی خودشو نگرفت. اما از اونجایی که خوشمزه بود تصمیم گرفتم اینهارو به یک نحوی استتار کنم و به خورد خونواده بدم برای همین آماده توی نونای ساندویچ با مخلفات آرایشش کردم. پدر که خیلی خوششون اومده بود چرا که فکر میکردن من جهت لطف کردن انقدر آماده شام درست کردمو براشون ساندویچ گرفتم
  • ۱۴:۲۴   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    به این می گن یه ترفند هوشیارانه
  • ۱۴:۲۸   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    مرجان بانوکاپ آشپزی 
    کاربر فعال|425 |266 پست
    ازینجور دسته گلا زیاد به آب دادم یه دفعه که خیلی ضایع بودماجراش اینجوری بود که مادر شوهرم کربلا رفت و قرار شد آش پشت پاشو بپزیم که با خودشیرینی شوهر و تعریفهای الکی که از دست پخت من کرد افتاد گردن من ولی خواهر شوهرم هم که تجربه کمی داشت گفت منم کمکت میکنم منم آخه تاحالا آش زیاد نپخته بودم اونم یه عالمه تا اوتموقع تجربه آش پختن به اندازه ۵ نفر رو داشتم خلاصه ما دیگ رو گذاشتیم بار و نخود و لوبیاش در حال پختن بود که عدس و سبزی رو ریختیم خواهر شوهر جان تز داد که رشته بریزی آبش رو جمع میکنه الان آبش کمه تا رشته رو نریختی آب بریز بجوشه ما هم گوش کردیم اب ریختیم اونم یه عالم وقتی جوش اومد رشته ریختیم و بعدش چشمتون روز بد نبینه هر چی میجوشید این آب تموم نمیشد اصلا مواد درش معلق بود با خودم گفتم از یه نفر که حرفه ایه بپرسم ببینم چجوری درستش کنم که ایشون دستور آرد دادن که بریزیم ما آردو ریختیم بازم پر از آب بود خواهر شوهرم همش میگفت بریزیم دوباره تا غلیظ بشه همش ریختیم تا اینکه بعد لحظاتی دیدیم که بله خودشو گرفته و انقد جوشیده که دیگه رشته ها خمیر شده و اصلا یه آش تاریخی شد هنوزم یادم میفته از دسته گلم خجالت میکشم 0 شوهرم که تا میگم غذام خوشمزه شده میگه آره مخصوصا آش رشته ها حرف نداره
    یه بارم که همسرم به علت ناراحتی معدش دکتر براش تجویز میوه پخته کرده بود رفت سیب گرفت گفتم عزیزم من اینا رو برات میپزم یه وقت معده ت خاطرش مکدر نشه خلاصه این سیبها رو پوست کندم و گذاشتم تو قابلمه واسه اینکه کار خودمو راحت کنم قابلمه رو پر از سیب کردم و روش اب و شکر ریختم که بپزه ولی نمیدونم چجوری یهو خوابم برد نمیدونم چقد خواب بودم ولی یهو از خواب پریدم دیدم به به کل خونه پر از دود سیاه و بد بوئه سیبها هم که تبدیل به ذغال سنگ شده بود شوهرم هم همونموقع رسید فک کرده بود خونه آتیش گرفته همچین بدو از پله اومده بود بالا که من الانم یاد قیافه بهت زده و ترسیدش میفتم نمیتونم جلو خودمو بگیرم نخندم ، ولی نمیدونم خودم چجوری بیدار نشده بودم تو اون بو و دود
  • leftPublish
  • ۱۴:۳۰   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    من تا حالا تو خونه خودمون اشپزی نکردم اما تهران که بودم خونه خواهرم
    قرار شد املت بخوریم منم داشتم ادویه میریختم که یهو سر نمکدون جدا شد و همه نمکدون خالی شد تو املت
    همون موقع شوهر خواهرم اومد تو اشپزخونه میخواستم نبینه سریع شورش دادم
    وقتی اوردم سر سفره خودم گفتم گرسنم نسیت و جاتون خالی اونا املت رو با ماست خوردن که بره پایین
  • ۱۴:۳۰   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    مرجان بانوکاپ آشپزی 
    کاربر فعال|425 |266 پست
    وااای فرک ا
  • ۱۴:۳۲   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    مرجان بانوکاپ آشپزی 
    کاربر فعال|425 |266 پست
    ایول به این ایده ات الهام جان
  • ۱۴:۳۷   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    مرجان بانوکاپ آشپزی 
    کاربر فعال|425 |266 پست
    آیدا
  • ۱۴:۳۷   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    metalik : 
    من تا حالا تو خونه خودمون اشپزی نکردم اما تهران که بودم خونه خواهرم
    قرار شد املت بخوریم منم داشتم ادویه میریختم که یهو سر نمکدون جدا شد و همه نمکدون خالی شد تو املت
    همون موقع شوهر خواهرم اومد تو اشپزخونه میخواستم نبینه سریع شورش دادم
    وقتی اوردم سر سفره خودم گفتم گرسنم نسیت و جاتون خالی اونا املت رو با ماست خوردن که بره پایین
    زیباکده

    خب اون قسمت که نمک ریخته بودو می ریختی دور

    فهمیدن کار تو بوده 

  • ۱۴:۴۱   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    مرجاااااااااااااااااااااان وای عالی هستی
  • ۱۴:۴۱   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مامان رهام و دنیز : 
    نوشان جون اتفاقا منم اشتباه دیداری یبار پارسال داشتم. از اونجا که تا حالا بامیه از نزدیک ندیده بودم و فقط عکسش یا خوروشت امادش رو دیده بودم . بلندشدم رفتم دوکیلو بامیه (به خیال خودم)خریدم و اومدم دستورش رو تلفنی از مادرم پرسیدم و درست کردم بعد کشیدم و اول یه قاشق دادم به رهام که یدفعه ای پرید هوا و داد زد تلخه. ... منم سریع برداشتم ی قاشق گزاشتم دهنه خودم دیدم واییییی . بجای بامیه ازین فلفل درشتها خریده بودم و درواقع خورشت فلف درست کرده بودم. فکر کنید اول برداشتم فلفلها رو سرخ کرده بودم و .... .
    زیباکده

    101010

  • ۱۴:۴۳   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48380 |46689 پست
    دوستان گلم همه عالي بود و كلي لذت بردم
  • ۱۴:۴۶   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    metalik : 
    من تا حالا تو خونه خودمون اشپزی نکردم اما تهران که بودم خونه خواهرم
    قرار شد املت بخوریم منم داشتم ادویه میریختم که یهو سر نمکدون جدا شد و همه نمکدون خالی شد تو املت
    همون موقع شوهر خواهرم اومد تو اشپزخونه میخواستم نبینه سریع شورش دادم
    وقتی اوردم سر سفره خودم گفتم گرسنم نسیت و جاتون خالی اونا املت رو با ماست خوردن که بره پایین
    زیباکده

    خب اون قسمت که نمک ریخته بودو می ریختی دور

    فهمیدن کار تو بوده 

    زیباکده

    اره باید این کارو میکردم اما یهو تصمیم گرفتم و شورش دادم

    فهمیدن کار من بود اما جرات نکردن چیزی بگن و با ماست خوردن 4

  • ۱۴:۵۳   ۱۳۹۵/۴/۱۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    من یه گند دیگه زدم که با اجازه دوستان تعریف میکنم البته در این گند خودم مقصر نبودم
    پارسال که من تازه عروس بیتجربه ای بیش نبودم ( الانم همونم) مامانم اینها برای اولین بار اومدن خونمون مهمونی منم میخواستم سنگ تموم بزارم. یه شانسی که من آوردم اینه که همسر آشپزی بلده و همیشه که ما مهمون داریم شام و اون درست میکنه و من وظیفه تدارکات چی رو دارم بیشتر البته اصلا از این وضوع ناراحت نیستم اون شبم امیر یه شام خومزه پخت و منم در زمینه دسر هنرنمایی کرده بودم. وقتی داشتم درستش میکردم امیر گفت نوشان شاه توت با شیر فک نکنم خوب شه هاااا ( بهنام تشکر و دیدید تو این برنامه پادری... خود منه...بلدم بلدم بلدم) من گفتم خودم بلدم تو دستورش نوشته باید باهم قاطی شه نگران نباش.
    هیچی ما بعد شام دسر خوشرنگمونو گذاشتیم سر میز و پدر بزرگوارم سریع برای خودش ریخت و خورد تا من به خودم بیام. بعد من اولین قاشق را که به دهان بردم همان و دقیقا همین شکلی شدم فقط گفتم وااای چقد بده امیرم که همیشه سعی میکرد به من دلداری بده و بگه غذات خوب شده یه ذره خورد گفت اوه اوه چرا اینجوری شد بعد همه رو به بابا ... پدر بزرگوار واسه این که من ضایع نشم اون دسر بعد مزه رو خورده بود. فرداش که به دستور دقت کردم دیدم شاه توت نیست تمشکه. هفته بعد برای اعاده حیثت همون دسر و با تمشک درست کردم و به همون بدی شد و دوباره آبروریزی شد این بار خونه مادربزرگ مهمون بودیم
    به هرحال که دوستان گول دسر های تمشک و شیر یا شاه توت و شیر رو نخورید
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان