خانه
355K

سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu

  • ۱۵:۱۱   ۱۳۹۳/۷/۱۴
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    خلاصه قسمت بیستم سریال  فاطما گل

     

    همه توی خونه منتظر برگشتن کریم هستن .. فکر میکنن که برای دعوا با مصطفی رفته !

     مریم کلافه از جواب ندادنای کریم گوشیشو میندازه روی میزو میره توی اتاقش !

     فاطمه بهترین فرصت رو پیدا میکنه برای زنگ زدن به مصطفی برای همین گوشیو برمیداره و میدوء بیرون .. شماره مصطفی رو میگیره و منتظر زنگ خوردن گوشی میشه . بعد از چند ثانیه جواب دادن مصطفی با ریختن دل فاطمه یکی میشه .. بغض گلوشو میگیره و زود تلفتو قطع میکنه بدون گفتن حرفی اما متوجه میشه که حال مصطفی خوبه و براش اتفاقی نیوفتاده برای همین برمیگرده و گوشیو میذاره سر جاش . بلافاصله مصطفی شماره رو میگیره که یهو مریم بدو بدو میاد بیرونو میخواد تلفنو جواب میده که فاطمه میگه جواب نده ، خواهش میکنم ازت .. مریم بعد از چند لحظه مکس تلفنو جواب میده و با شنیدن صدای مصطفی شوک بهش دست میده ، نگاه سنگینی به فاطمه میکنه اما آبروشو نمیبره و میگه ببخشید اشتباه گرفتم و بعد تلفنو قطع میکنه ..

     

    | خونه یاشاران |

     سلیم از راه میرسه اما وورالو اردوان به خاطر قرصا توی بازداشت موندن !

     سلیم باز هم آبروش جلوی پدر زنش میره و از آقای تورانر میشنوه که :

     این دومی شد سلیم ، از هر طرفم نگاه کنی اتفاق خوشایندی نیست . امیدوارم از این روز به بعد به اینکه کجا باشیو با چه کسایی دوستی میکنی خیلی دقت کنی !

     و در آخر دست دخترشو میگیره و با خودش میبره ..

     

    | خونه جدید |

     بالأخره کریم از راه میرسه .. نگاه معنا دارش به فاطمه با توجه به اینکه فهمیده کاری با فاطمه نکرده از هر چیزی بیشتر جلب توجه میکنه اما باز هم سکوت میکنه و راهشو میکشه و میره !

     

    بعد از یه تایم کوتاه فاطمه میاد تا لباسای شسته شده رو پهن کنه که کریم میبینتش .. میره تا باهاش حرف بزنه و همه چیو بهش بگه !

     با صدا کردن کریم فاطمه باز یهو جا میخوره و میترسه تا اینکه کریم میگه :

     باید یه چیزی بهت بگم .. فاطمه : برو پی کارت .. کریم : من ، از اون شب چیزی یادم نمیومد ولی الآن میدونم که من کاری نکردم ..

     فاطمه باز جیغش در میاد و بدو بدو میره توی اتاقش که این مسئله باز هم به خاطر کم طاقتی فاطمه بسته باقی میمونه !

     

    | صبح روز بعد ، دادسرا |

     بالأخره جریان وورالو اردوان مشخص میشه و باید تا زمان دادگاه باید توی زندان بمونن .. حتی کمکای منیر و وثیقه هم نمیتونه کاری از پیش ببره !

     بعد از مدتی منیر با اسماعیل تماس میگیره و بهش میگه :

     یه آدم لازم دارم . یه آدم قابل اعتمادو دهن قرص . اسماعیل : واسه چی آقا ؟ .. منیر : واسه اینکه به جرم مواد مخدر یکی دو ماه بمونه زندان ، شایدم کمتر .. اسماعیل : آسونه آقا ، حلش میکنم .. منیر : یه مقدار پولشو اول میدی ، تو زندانم بهش میرسی ولی خونواده نداشته باشه که وقتی افتاد زندان بگه خرج خونوادمم باید بدین وقتیم از زندان آزاد شد بقیه پولشو میدیم ، اینطوری معامله کن ..

     و منیر میخواد به این شکل وورالو اردوانو از زندان آزاد کنه !


    سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان