خانه
25.1K

دلنوشته های مرحومه ریحانه جباری در زندان ..تونستی بخووووووووووون

  • ۲۲:۴۸   ۱۳۹۳/۸/۱۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    شعله پاکروان

    شانزدهمین روز بی تو هم گذشت . شانزده روز نزدیک تر شدم به دیدارت در محلی که گفتی من و تو شاکی هستیم و آنها متهم .
    ریحان بوی تنت از لباسی که یکشنبه ی آخر پوشیده بودی و وکیل بند نشسته به من داد هنوز استشمام میشود . بوی ملافه های نشسته ، بوی بالشی که زیر سرت میگذاشتی و اکنون کنار سر من ، خواب از چشمانم میربابد . نمیدانم چرا لباسی که ملاقات پیش از اعدام بر تن داشتی به من ندادند . چادر سورمه ای گلدارت . و چادرسورمه ای با گلهای نقره کوب که برایت از یزد آوردم .
    یزد یزد ، آی یزد که سنگ تمام گذاشت . به عشق تو به چکچک رفتم و به یاد تو کفش دراوردم و پا به جایی گذاشتم که درختی بسیار بزرگ و تنومند دل کوه را به مامنی تبدیل کرده . درخت نشانه عصای دختری است که هزار سال قبل از دست چند سوار متجاوز فرار کرده و با پای زخمی به دل کوه پناه برده . عصا را بر زمین زده و ناپدید شده . چند بار که به آنجا رفتم به نیت تو از آب زلال چکیده از کوه نوشیدم . نمیدانستم که تو هم مثل آن زیباروی هزار ساله ناپدید خواهی شد در دل خاک . یزد برایت خواند ، سکه به نامت زدند ، سنگ تمامت زدند . و دیگری زار زد و گفت ، چوب شما خیزران ، چوب خدا بی صدا ، باز به هم میرسیم .
    ریحانم ، این روزها بر مزارت کسانی را میبینم که برای دیدار تو از تبریز و چالوس و همدان و مشهد و اصفهان و حتی اهواز آمده اند . تو چه کردی با این دلها که مشتاق تو هستند و با وجود مامورین معذور باز هم میایند و میایند ؟
    ریحانم ، امروز گریه کردم بعد از چندین و چند روز . گلویم هنوز درد میکند . مگر چقدر بغض درین گلو انباشته شده در سوگ نبودنت ؟ هر چه تو را در اشیای مانده از زندگی کوتاه و پر رنجت جستجو میکنم ، کمتر تو را میابم . تو را از نوشته ها و گفته هایت ، و همصحبتی با دوستان و دوستدارانت سراغ میگیرم و احساس میکنم که من نیز چون تو دارای تغییر در جهان بینی شده ام. گفتی من در تغییر جهان بینی تو نقشی نداشته ام ، اما تو در این دگرگونی من نقش داری . مرگ جسم و تن تو ، ترک بر خیلی باورها انداخته . نه من که دیگرانی نیز برایم میگویند که مثل من دچار وسواس و بازبینی افکار شده اند . کسی آنچنان درین وسواس فکری غرق شده که دچار ناراحتی قلبی شده و تو او را دوست داشتی و او هم . به جای تو به دیدارش خواهم رفت . کاش قلبش همچنان پر طنین بتپد . کاش همه مان مثل تو از جنگ خود با خود که تو از سال 87 آغاز کردی فاتح و سربلند بیرون بیاییم.
    عشقم ، مقدار زیادی فیلم مستند تهیه شده که برایم فرستاده اند . کسانی که میشناسم و نمیشناسم ، درست سر بزنگاه ها حاضر بوده اند و ثبت کرده اند . کسی از فیلمسازان اتریشی پیغام داده برای شناخت بیشتر تو . و نمایشنامه نویسی دیگر از نقطه ای از اروپا . جوابم به همه شان این است که باید صبر کنند تا بغض و گلودردم خوب شود . تو صبوری خواستی از من . خیلی سخت است ولی صبوری میکنیم . صبوری میکنم . وقار و متانت تو مانع است از زشتی خاک بر سر پاشیدنم . زندگی در تو موج میزد و همچنان نیز به ساحل حیاتم میکوبد .
    عشقم ، پرم از تو . پرم از یاد تو . پرم از حرف و نشانه های تو . پر بودن از ریحان ، حال و هوایی دیگر دارد . باد و باران و تابش آفتاب و گذشت روز و ماه و سال نمیتواند از تو و راهی که پیش رویم گشودی بکاهد . حتی اندکی .
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان