خانه
29.5K

اشعار پارسی

  • ۰۰:۰۹   ۱۳۹۴/۶/۲۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    آتش و آب و آبرو با هم.
    هر سه گشتند. در سفر. همراه.

    عهد کردند. هر يکى گم شد. 
    با نشانى ز خود. شود پيدا. 

    گفت آتش. به هر کجا دود است. 
    ميتوان يافتن. مرا آنجا. 

    آب گفتا. نشان من پيداست. 
    هر کجا باغ هست و سبزه بيا. 

    آبرو رفت و گوشه اى بگرفت. 
    گريه سر داد. گريه اى جانکاه. 

    آتش آن حال ديد و حيران شد. 
    آب. در لرزه شد. ز سر تا پا. 

    گفتش آتش. که گريه ى تو ز چيست ؟
    آب گفتا. بگو نشانه   چو ما

    آبرو لحظه اى به خويش آمد
    ديدگان پاک کرد و کرد نگاه

    گفت. محکم مرا نگه داريد
    گر شوم گُم نميشوم پيدا
    «رهی معیری»
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان