خانه
67.2K

سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۰۹:۱۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت 51 سریال نبرد گلها

    گلفام با هاتف تو هتل صحبت ميكنه و ميگه من ميتونم كار پرده هارو قبول كنم يك طراح خيلي خوب سراغ دارم هاتف ميگه خيلي عاليه . روز بعدش با هاتف تو شركتش قرار ميزاره. گلرو تو حياط شركت ميخواد چايي بخوره كه مرت مياد و ميبينش گلروهم سريع بلند ميشه ميره مرت ميگه نترس كاريت ندارم با باباصالح حرف زدم از هم معذرت خواهي كرديم گلرو ميگه واقعا چه خوب مرت ميگه حتي بابات گفت مثل پسرمي ميتونيم باهم مث يك دوست باشيم مطئن باش كاريت ندارم بيا همه چيو فراموش كنيم و ميشينن باهم حرف ميزنم . صالح ميره بيمارستان و با اميد حرف ميزنه بهش ميگه من به شما خيلي اعتماد داشتم به عنوان برادر بزرگتر دخترمو داده بودم دستت اميد ميگه اگه گلرو ميذاشت خيلي وقت پيش باهاتون حرف ميزنم صالح هم ميگه اخلاقمو ميدونسته كه نذاشته و بعدم چكو ميده و ميگه ممنون بابت پول و ميره. اميد زنگ ميزنه به گلفام و ميگه همديگرو ببينيم كارت دارم و بعد قطع ميكنه. گلفام به گلرو زنگ ميزنه و ميگه بيا تو اتاقم كارت دارم. ميره تو اتاقشو برا كاراي هتل از گلرو نظر ميخواد از اخرم ميگه ساعت هفت تو رستوران كلبه براي شام قرار ميزاريم و صحبت ميكنيم . وقتي ميخواد بره به گلرو ميگه اقا هاتف و همراهي كن ميگه حتما وقتي ميرسن دمه در حياط همونجا اميد ميرسه و ميبينتشون گلرو و هاتف به هم دست ميدن كه هاتف اون دستشم ميزاره رو دستش و اميد خيلي ناراحت ميشه ، گلفامم از اتاقش داره نگاه ميكنه، اميد ميره پيش گلفام و ميگه اين چك رو تو دادي به اقا صالح ميگه اره و بعد چك و پاره ميكنه و ميره. گلفام ميره خونه و سريع زنگ ميزنه به غنچه و ميگه برام يك كاري كن بهش ميگه به اميد يك جوري بفهمون امشب گلرو قرار داره و اونم قبول ميكنه . ميره در اتاق اميد و ميزنه و بعد به گوشيش نگاه ميكنه و ميگه يك لحظه ( مثلا گلرو زنگ زده ) ميگه بله گلرو امشب كجا ميري با كي اقا هاتف ديگه كيه گلفام خانمم مياد اها باشه زود بياي ها خدافظ ، بعد ميره به اميد ميگه يكي از مريضاتون دير مياد و ميره بيرون و سريع زنگ ميزنه به گلفام و ميگه همه چي خوب پيش رفت گلفام ميگه مطمئني فهميد ميگه اره بابا قيافش رفت توهم . شب گلرو و هاتف ميرن رستوران . گلفام به اميد زنگ ميزنه ميگه كه بيا امشب پيشم ، اميدميگه تو خونه اي ، ميگه اره از شركت اومدم خونه، اميد ي لحظه ياد حرفاي گلفام و غنچه و گلرو ميوفته ، بعدم بهش ميگه نه نميام من كار دارم. مامان اميد بهش ميگه بخاطر اين دختر ناراحت نباش هنوز اون رو كامل نميشناسي . گلرو به هاتف ميگه گلفام خانم دير نكرد ميگه نميدونم شايد تو ترافيك مونده كه گلفام زنگ ميزنه نقش بازی میکنه ميگه من امشب حالم خيلي بده هاتف جان فكركنم سرما خوردم نميتونم بيام اونم ميگه باشه و قطع ميكنه، همونجا اميد ميرسه كه ميبيشون ، گلرو سرشو ميندازه پايين هاتف سرشو مياره بالا و اميد ميبينه ، گلرو ميخواد از تو كيفش چيزي در بياره كه اميد مياد بالاسرش . 

    سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان