خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
تبادل نظر آزاد
عمومی
14.8K
هر روز یک داستان
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۱۴:۳۲ ۱۳۹۴/۹/۲۵
elham khajoi
دو ستاره ⋆⋆
|
3355
|
2818 پست
زشت ترین دختر کلاس
دختر دانش آموز صورتی زشت داشت.دندان هایی نامتناسب با گونه هایش،موهایی کم پشت و رنگ چهره ای تیره... روز اولی که به مدرسه ی ما آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند. نقطه ی مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت... او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید: میدونی زشت ترین دختر این کلاسی؟! یک دفعه کلاس از خنده ترکید... برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملوء از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند: اما کاترینای عزیزم، برعکس من تو بسیار زیبا و جذاب هستی... او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود: به یکی می گفت چشم عسلی، و به یکی از دبیران لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم لقب محبوبترین یاور دانش آموزان را داده بود. ویژگی برجسته ی او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعا به حرفهایش ایمان داشت و دقیقا به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.
مثلا به من می گفت بزرگ ترین نویسنده ی دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت... آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم او در هفته ی اول چطور این را فهمیده بود؟! سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم که شدیدا به او علاقه مندم!... 5 ساله پیش که برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم. و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت: برای دیدن جذابیت یک چیز باید قبل از آن جذاب بود.
در حال حاضر من از او یک دختر 3 ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی او در حیرتند. روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟ همسرم جواب داد: من زیبایی چهره ی دخترم را مدیون خانواده ی پدری او هستم!... و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به بخشید
ویرایش شده توسط elham khajoi در تاریخ ۲۵/۹/۱۳۹۴ ۱۴:۴۰
لینک مستقیم
گزارش تخلف
5 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
عمومی
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات