نوشان :
اصولا بدجنسی های من با فکر قبلی همراه نبوده که بخوام بگم مثلا من در تاریخ 17 آذر 1349 از رو دنده بدجنسی پاشدم ولی می تونم بگم در چه حالتی احساس بدجنسی میکنم
بیشتر در شرایطی که من از یکی خوشم نمی اد ولی اون از من خوشش میاد یا این که فک میکنه منافعش درگیر اینه که با من خوب باشه بعد هی در پی ارتباط گیری باشه مثل هم کلاسی ای همکاری چیزی
در این جور مواقع من نمیتونم بده راحتی و بدون صرف هزینه مهربون باشم و باید خودمو مجبور به مهربونی کنم. حالا تو شرایطی که آدم آگاهانه سعی میکنه هی آدم باشه بعضی مواقع هم از دستش در میره دیگه مثلا یه روز حالش خوب نیست یه روز اعصابش نمیکشه
تون روز ها ممکنه منجر به بدجنسی بشه یا بهتر بگم نامهربونی یا مثلا بی توجهی عمدی
طرف میاد باهام ارتباط بگیره ولی حوصله شو ندارم و سرسری جواب میدم که بره . نشده دروغ بگم یا حرفی بزنم که دلش بشکنه
ولی یه دفعه یه دوستم به اون یکی آدم که من حوصلشو نداشتم حرفی زد که مصداق کامل بدجنسی بود
منم چون اعصاب اون آدمو نداشتم و رفته بود رو مخم ، در اون شرایط خندیدم و به قولی دل به دلش دادم . و البته کلی هم دلم خنک شد
به دلایل زیست محیطی بیشتر نمیتونم توضیح بدم چون طرف میدونه من تو زیباکده اکانت دارم ممکنه فضولیش گل کنه ( فضولم هست آخه ) منم که اکانتم به اسم خودمه بیاد بخونه و ......
حالا دیگه چیکارت کنم. با این جواب دادنت. اما باشه قبول.....
هیییی