مامان مانیا :
فرک به قضیه نزدیک شدی
ولی دوست پسرم نبود...
تو راه مدرسه که میرفتیم یکی از دوستام با ی پسری دوست بود که ما بهش میگفتیم سوسک....این آقای مورد نظر هم دوست آقای سوسک بودن...
بعد من بصورت بسیار زیر پوستی از از هیکلو تیپ این آقای دوست سوسک خیلی خیلی خوشم میومد...تقریبا هر روزم میدیدمشون..
یروز که رفته بودم ماست بخرم از سوپری یهو دیدم ایشونم تشریف دارن اونجا
منم که ذوق مرگ شده بودم دیگه....آقای سوپر مارکت بقیه پولمو که خواست بده آقای دوست سوسک بقیه پولو گرفتو دادش به من گفت بفرما خانوم خانوما دستتو دراز نکنی خسته میشیییییی
ینی دیگه تا یکماه کلا تو فضا سیر میکردممممااااااااا
یادش بخیر چه دوران قشنگی داشتیم....
خیلی خوب بود مامان مانیا
من اول که پستمو گذاشتم اینو نخونده بودم. ولی حدس زدم قضیه شیطنتای عشقولانه دبیرستانی باشه
راستی وقتی دوست آقای سوسک بقیه پولو داد زمینو نگاه نکردی بعد با شرم بگی دست شما درد نکنه، اونم با لبخند ملیحی بگه سر شما درد نکنه
واااااای این تو فضا سیر کردن ها خیلی جالب بود اون موقع ها ....