خانه
67K

سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۱۱:۵۱   ۱۳۹۴/۸/۱۸
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    سریال جدید از این هفته شروع شده به اسم سریال نبرد گلها گوللرین ساواشیgullerin savasi

    اینجا عکس های و خلاصه سریال نبرد گلها رو براتون می زارم

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۴/۹/۱۳۹۴   ۱۴:۰۸
  • leftPublish
  • ۱۶:۲۹   ۱۳۹۴/۹/۲۱
    avatar
    دختر نازم نفس
    یک ستاره ⋆|2936 |1740 پست
    ببخشيد اينجا پرسيدم. اون يكي سرياله كه همين بازيگراي تازه رفته از ايران بازي ميكنن شرو.ع شده؟ صدف طاهريان و چكامه چمن و ماه و ..
    چه روزايي و چه ساعتايي نشون ميده؟ آبي عشق بود انگار اسمش
  • ۱۲:۱۹   ۱۳۹۴/۹/۲۲
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    هنوز فعلا داره تبلیغ میکنه . تاریخ شروع نداده. صدف طاهریان بازی نکرده. فقط چکامه بازی کرده
  • ۱۰:۴۷   ۱۳۹۴/۹/۲۷
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    تولد جهان

    سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۱۰:۴۸   ۱۳۹۴/۹/۲۷
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    دختر نازم نفس : 
    ببخشيد اينجا پرسيدم. اون يكي سرياله كه همين بازيگراي تازه رفته از ايران بازي ميكنن شرو.ع شده؟ صدف طاهريان و چكامه چمن و ماه و ..
    چه روزايي و چه ساعتايي نشون ميده؟ آبي عشق بود انگار اسمش
    زیباکده

    عزیزم فعلا می گه به زودی زمانش مشخص نیست

  • ۲۳:۱۹   ۱۳۹۴/۹/۲۷
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    نمیدونم چرا این فیلم نمیگیرتم فقط قسمت اولشو کامل دیدم
    فیلم برگ ریزان و عشقه
  • leftPublish
  • ۰۰:۴۴   ۱۳۹۴/۹/۲۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    برگریزانم داره تموم میشه ب زودی. ولی نبرد گلها هم خوبه بد نیست . من فقط نبرد رو نیگاه میکنم . برگریزانم با اینکه قبلا دیدم بازم میبینم . عقاب سرخم میبینم
  • ۲۰:۳۱   ۱۳۹۴/۹/۲۸
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    عقاب سرخ
  • ۲۱:۵۵   ۱۳۹۴/۹/۲۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    قشنگه عقاب سرخ که متالیک جون
  • ۲۳:۰۲   ۱۳۹۴/۹/۲۸
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    نه من اصلا از اون مدل فیلما خوشم نمیاد الهام جون
  • ۱۴:۲۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت 41 سریال نبرد گلها
    مرت از توی کیف پیرمرده یه سرنگ برمیداره و پیرمرد و پیرزنرو آزاد میکنه و با آمپول هوایی که دستشه به گلرو میگه اینجا دیگه آخره خطه.
    امید با پلیسا میرسه و پیرزنه داد میزنه زودباشید میخواد دختررو بکشه و امید در اتاقو باز میکنه و میبینه مرت افتاده و گلرو شوکه شده.
    بعد میرن بیمارستان و امید به صالح خبر میده و اونام راه میفتن تا برن سپنجا که جهان میبینه شروع میکنه گریه کردن که گلفام به مسعوده زنگ میزنه و اون میگه گلرو پیدا شده و جهان به گلفام میگه ابجی برام لباس نو میخری میخوام پیش گلرو خوشگل باشم.
    مرت تو بیمارستان بهوش میاد و امید بهش میگه از گلرو فاصله بگیر و گلرو هم همش نگران مرته و یادش میفته که مرت جلوی چشمش میخواست خودشو بکشه.
    فردا صبح خبرنگارا به گلفام و جاهده زنگ میزنن و میگن میخوان یه خبر درباره اینکه امید با گلفام بخاطر گلرو تموم کرده چاپ کنن.
    امید با گلرو حرف میزنه و همدیگرو بغل میکنن و صالح و دخترا میان و میخوان ببرنش خونه.
    گلرو هم به پلیسا میگه من شکایتی از مرت ندارم و امیدم همش میگه چرا اینکارو میکنی.
    گلرو میره پیش مرت و میگه دیگه سر راهم سبز نشو.
    چیچکم به امید میگه داداش امید واسه همه چی ممنونم و امید خوشحال میشه.
    بعد گلرو میاد به امید میگه بریم خونه به بابام میگم که شکایت نکردم.
    موقع رفتن امید میگه اقا صالح همه تو ماشین جا نمیشید با من بیاید و صالح به امید میگه مثل یه برادر هوای گلرو رو داشته باش و امید ناراحت میشه.
    گلفام به امید زنگ میزنه و امید میره پیشش و جریان خبرو میگه و امید میگه یعنی چی با خوندن این خبر میدونی گلرو و خانوادش چقدر ناراحت میشن و گلفام میگه پس من چی من ناراحت نمیشم و دعواشون میشه.
    جهانم میبینه گلرو اومده و میره اماده میشه و میخواد بره پیش گلرو.

    سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • leftPublish
  • ۰۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۰
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت 47 سریال نبرد گلها

    امید و گلفام میان تو حیاط و همدیگرو میبوسن که گلرو میبینه و گریه میکنه و به چیچک میگه که اشتباه کرده.

    صبح جانر میاد جلوی در و با مسعوده حرف میزنه.

    غنچه میره پیش گلفام و میگه گلرو دیشب دیدتشون و گلفامم میگه همه ی رفت و امدای امیدو بهم خبر میدی.

    غنچه با امید حرف میزنه و درباره ی گلرو میگه.

    گلرو تو اتلیست که مرت میاد و باهاش حرف میزنه و همون موقع امید میاد و گلرو باهاش سرد حرف میزنه و امید میگه باید خصوصی بحرفیم و میرن تو حیاط و میگه چته گلرو؟چرا عوض شدی و گلرو میگه اتفاقا شما عوض شدی آقا امید ما دیگه کاری باهم نداریم و میره.

    گلفام از تو چندتا کتاب یه چیزایی پیدا میکنه و میخواد بره که دویگو میاد و گلفام میگه زودتر اعتیاد جهان به گلرو رو از بین ببر و گرنه بیکار میشی.

    گلفام میره داروخونه و میگه یه سری امپول میخوام اما میگن که بدون نسخه نمیدیم.

    مسعوده تو اشپزخونه حالت تهوع میگیره و خالده میاد میگه حتما حامله ای.بعد جانر میاد و میخواد از دلش دربیاره که مسعوده میگه اگه اون زن ازت شکایت کنه چی و جانر نگران میشه و میره بیرون و به محبوبه زنگ میزنه و میخواد بگه که شکایت نکنه و اونم میگه معذرت خواهی میکنه و میگه من میدونم شما اشتباهی نکردین اما دیگه زنگ نزنین و قطع میکنه و جانرم شرمنده میشه.

    گلفام میره مطب امید اما غنچه میگه امید نیست و گلفام به غنچه میگه باید بری از اون امپولا برام بیاری و غنچه میگه برای چی که گلفام میگه میخوام وقتی حال جهان بد شد براش بزنم و غنچه میره از داروخونه بیمارستان چندتا از اون امپولا میپیچونه و میده گلفام و گلفامم میگه به کسی نباید بگی.

    دویگو میره پیش جهان اما جهان اولش خوشحال نمیشه ولی وقتی دویگو میگه برای گلرو اهنگ بسازیم راضی میشه،همون موقع گوشی دویگو زنگ میخوره و دوستش بهش میگه که دوست پسر سابق دویگو از وقتی با دویگو بوده با یکی دیگه ام بوده و خیانت کرده،دویگوام ناراحت میشه و حرصش میگیره و میره پیش جهان و دستشو میذاره رو پای جهان و میگه این خونه و بیمارستان و اینا نصفشم مال توئه دیگه اره؟و جهان میگه من خبر ندارم گلفام میدونه.

    مسعوده میره بیبی چک میگیره و میفهمه که حاملست.

    امید به گلفام زنگ میزنه و گلفام میگه بیا پیشم کارت دارم و امید میگه تا یه ساعت دیگه میام و گلفامم به امپولا نگاه میکنه.

    سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۰۹:۱۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت 51 سریال نبرد گلها

    گلفام با هاتف تو هتل صحبت ميكنه و ميگه من ميتونم كار پرده هارو قبول كنم يك طراح خيلي خوب سراغ دارم هاتف ميگه خيلي عاليه . روز بعدش با هاتف تو شركتش قرار ميزاره. گلرو تو حياط شركت ميخواد چايي بخوره كه مرت مياد و ميبينش گلروهم سريع بلند ميشه ميره مرت ميگه نترس كاريت ندارم با باباصالح حرف زدم از هم معذرت خواهي كرديم گلرو ميگه واقعا چه خوب مرت ميگه حتي بابات گفت مثل پسرمي ميتونيم باهم مث يك دوست باشيم مطئن باش كاريت ندارم بيا همه چيو فراموش كنيم و ميشينن باهم حرف ميزنم . صالح ميره بيمارستان و با اميد حرف ميزنه بهش ميگه من به شما خيلي اعتماد داشتم به عنوان برادر بزرگتر دخترمو داده بودم دستت اميد ميگه اگه گلرو ميذاشت خيلي وقت پيش باهاتون حرف ميزنم صالح هم ميگه اخلاقمو ميدونسته كه نذاشته و بعدم چكو ميده و ميگه ممنون بابت پول و ميره. اميد زنگ ميزنه به گلفام و ميگه همديگرو ببينيم كارت دارم و بعد قطع ميكنه. گلفام به گلرو زنگ ميزنه و ميگه بيا تو اتاقم كارت دارم. ميره تو اتاقشو برا كاراي هتل از گلرو نظر ميخواد از اخرم ميگه ساعت هفت تو رستوران كلبه براي شام قرار ميزاريم و صحبت ميكنيم . وقتي ميخواد بره به گلرو ميگه اقا هاتف و همراهي كن ميگه حتما وقتي ميرسن دمه در حياط همونجا اميد ميرسه و ميبينتشون گلرو و هاتف به هم دست ميدن كه هاتف اون دستشم ميزاره رو دستش و اميد خيلي ناراحت ميشه ، گلفامم از اتاقش داره نگاه ميكنه، اميد ميره پيش گلفام و ميگه اين چك رو تو دادي به اقا صالح ميگه اره و بعد چك و پاره ميكنه و ميره. گلفام ميره خونه و سريع زنگ ميزنه به غنچه و ميگه برام يك كاري كن بهش ميگه به اميد يك جوري بفهمون امشب گلرو قرار داره و اونم قبول ميكنه . ميره در اتاق اميد و ميزنه و بعد به گوشيش نگاه ميكنه و ميگه يك لحظه ( مثلا گلرو زنگ زده ) ميگه بله گلرو امشب كجا ميري با كي اقا هاتف ديگه كيه گلفام خانمم مياد اها باشه زود بياي ها خدافظ ، بعد ميره به اميد ميگه يكي از مريضاتون دير مياد و ميره بيرون و سريع زنگ ميزنه به گلفام و ميگه همه چي خوب پيش رفت گلفام ميگه مطمئني فهميد ميگه اره بابا قيافش رفت توهم . شب گلرو و هاتف ميرن رستوران . گلفام به اميد زنگ ميزنه ميگه كه بيا امشب پيشم ، اميدميگه تو خونه اي ، ميگه اره از شركت اومدم خونه، اميد ي لحظه ياد حرفاي گلفام و غنچه و گلرو ميوفته ، بعدم بهش ميگه نه نميام من كار دارم. مامان اميد بهش ميگه بخاطر اين دختر ناراحت نباش هنوز اون رو كامل نميشناسي . گلرو به هاتف ميگه گلفام خانم دير نكرد ميگه نميدونم شايد تو ترافيك مونده كه گلفام زنگ ميزنه نقش بازی میکنه ميگه من امشب حالم خيلي بده هاتف جان فكركنم سرما خوردم نميتونم بيام اونم ميگه باشه و قطع ميكنه، همونجا اميد ميرسه كه ميبيشون ، گلرو سرشو ميندازه پايين هاتف سرشو مياره بالا و اميد ميبينه ، گلرو ميخواد از تو كيفش چيزي در بياره كه اميد مياد بالاسرش . 

    سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۱۳:۳۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    parisss ?????
    یک ستاره ⋆|3154 |1676 پست
    بچه ها اگه کسی اینو کامل دیده بگه ارزش وقت گذاشتن داره یا نه
  • ۱۴:۰۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    به نظر من که اصلا ارزش نداره
  • ۱۴:۳۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    زیباکده
    parisss ????? : 
    بچه ها اگه کسی اینو کامل دیده بگه ارزش وقت گذاشتن داره یا نه
    زیباکده

    تو خوده ترکیه هنوز تموم نشده انگار خیلی زولانیه. من اوایل خوسم میومد نگاه میکردم ولی الان یک هفته س دیگه نمیبینم . همش بکش بکش سره امید . البته اسمش عمر هست اینا میگن امید

  • ۱۴:۴۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    زیباکده
    metalik : 
    نه من اصلا از اون مدل فیلما خوشم نمیاد الهام جون
    زیباکده

    من خیلی خیلی خوشم میاد .انقدرک من نگاه کردم همسرمم مجذوبش شده میشینه با دقت نگاه میکنه اوایل خوشش نمیامد

  • ۱۸:۴۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    تو ترکیه معمولا سریال هایی که طرفدار زیادی داره رو ادامه می دن.به نظر من بد نیست
  • ۱۹:۵۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    ب خاطر همین هست که همون فیلمی که کشدار شده از چشم میفته . من الان دبگه حالم از حریم سلطان لهم میخوره . فقط خدا کنه این بخششو دیگه جم نخاد نشون بده وای
  • ۰۹:۵۹   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت های آینده سریال نبرد گلها

    خالده میره پیش صالح وبهش میگه که گلفام خانم منتظرش است و صالح خان میگه،باشه،الان میام...

    گلفام میگه،شما به خاطر این که من و امید با هم بودیم،راضی به ازدواج نیستید؟و صالح میگه آره و گلفام میگه،و اگر به فکر ناراحت شدن من هستید،نباشید،چون رابطه من و امید برای خیلی وقت پیش است و من به کسایی که عاشق هم هستن کمک میکنم،تا بهم برسن...

    صالح خان میره خونه و به مسعوده میگه،برو به جاهده خانم بگو که برای خواستگاری گلرو،میتونن بیان و مسعوده میگه باشه بابا،تو هرچی بگی من همون رو انجام میدم و الان میرم به جاهده خانم میگم،که بیان...

    مسعوده در روباز میکنه که بره پیش جاهده خانم که یهو جانر و مادرش رو میبینه و مادر جانر میگه که،عروس چیشده؟چرا ایستادی،خوش اومد گفتن یاد نداری و مسعوده میگه،خوش اومدید و جانر میگه،دست مامانم رو ببوس و مسعوده میگه باشه و میرن تو خونه...

    صالح خان میگه،خوش اومدید خانم پاکیزه و پاکیزه میگه،اصلا هم خوش نیومدم و صالح خان میگه،مسعوده تو برو کاری که بهت گفتم رو انجام بده و مسعوده میگه،باشه و میره خونه جاهده...

    امید به جاهده میگه،مامان من نمیدونم تو میخوای چه کار کنی؟اول از گلرو،معذرت خواستی و بعد رفتی با آقا صالح حرف زدی!تو میخوای چه کار کنی؟ و جاهده میگه،میخوام اشتباهات گذشته رو جبران کنم و امید میگه،خیلی دلم میخواد که باور کنم‌،اما نمیتونم و جاهده میگه،امید،تو برای من تو زندگیم از همه چیز مهم تر هستی،و من فقط خوشبختی تو رو میخوام...

    مسعوده میره خونه،جاهده و بهش میگه که پدرم اجازه داده که اگه،وقت داشته باشین،میتونین بیاین و جاهده میگه خیلی خوشحال شدم و زود میایم و به پدرتون سلام برسونید...

    جاهده به امید میگه،صالح خان اجازه داد که بریم خواستگاری گلرو و امشب میریم خواستگاری وجاهده انگشترش رو درمیاره و میگه،این از مادربزرگت برام مونده و میخوام که این رو در انگشت گلرو کنی...

    پاکیزه خانم به صالح خان میگه،بسه دیگه،تو هم تصمیم خودت رو بگیر،این کار میشه،یا نمیشه و میگه،من پسرم رو بزرگ نکردم که تو رنجش بدی و صالح میگه،من به شما احترام میزارم،اگه شما مادر هستید،‌من هم پدر هستم،دخترم رو که از سر راه پیدا نکردم و پاکیزه خانم به مسعوده میگه،تو این کار رو با پسرم کردی و میگه،بیا پسرم از اینجا بریم و مسعوده میگه،بابا لطفا ما رو از هم جدا نکن ،من حامله هستم...

    مسعوده و جانر و پاکیزه خانم،میرن خونه و پاکیزه میگه،این حال و روز پسرم رو نگاه،چقدر با عذر و خاری،زن خودش رو به خونه آورد

    امید میاد دنبال گلرو و گلرو میگه،چرا این وقت اومدی،مگه بیمارستان نمیری؟و امید میگه،برای امشب آماده هستی؟وگلرو میگه،واای خیلی عجله کردی،یه دو روز بعد میومدین و امید میگه،اینطوری بهتر است و گلرو میگه،آره برای تو خوب است،مرد هستی و یک لباس میپوشی و میای و امید میگه،ضبط رو روشن کن تا آهنگ‌گوش کنیم و میگه،امروز هوا افتابی و میشه از تو داشبرد،عینکم رو بدی و گلرو همین که قاب،عینک رو باز میکنه ،میبینه که داخلش یک انگشتر و یهو از ضبط صدای امید میاد که میگه،من امید حکیم اوقلو به گلرو چلیک میگم که میخوام زندگی باقی مونده ام رو با تو تقسیم کنم،گلرو و میخوام هر روز صبح،چشم های خندان و زیبای تو روز منو روشن میکنه و هرشب قبل از خواب،میخوام در چشمات،خودم رو گم کنم،با من ازدواج میکنی؟ و همدیگه رو میبوسن وامید میگه،منظورت،"بله" بود؟ و گلرو میگه بله،البته که بله و از ماشین پیاده میشن و گلرو میبینه که کنار دریا براش میز و صندلی گذاشته تا برن غذا بخورن و امید میگه پیشنهاد عروسی باعجله بود و نتونستم،بیشتر از این کاری انجام بدم و گلرو میگه ،تو امروز خیلی کار ها کردی و من تو رو خیلی دوست دارم...

    اینجا یک آهنگ پخش میشه که خیلی قشنگه،معنیش رو براتون گذاشتم..

    🎶از تو میشوم🎶

    🎶برای من اسمت عشق است🎶

    🎶برای کسی هم🎶

    🎶تشنگی است...🎶

    🎶قلبت میشوم🎶

    🎶درون من،جایت متفاوت تر است🎶

    🎶مثل اینکه🎶

    🎶یک شکست هستی...🎶

    🎶در قلبم،درد هستی🎶

    🎶در دنیام،جدایی هستی🎶

    🎶دیگه نمیشوم🎶

    🎶همه ما رو هیچ شمردند،و من نمیتونم بگم که جدا بشیم🎶

    🎶با نگاه نکردن به پشت سر نمیتونم برم🎶

    🎶مثل واژه های بیجان،نمی تونم که خاموش بمانم🎶

    🎶گل ها رو خشک کن و دور کاغذ بپیچان🎶

    امید به مادرش میگه که مامان بیا دیگه،دیر میشه و جاهده میاد و شوکت میگه،وای مامان،چقدر زیبا شدی،و دفعه اول است که خواستگاری میریم و برای من که خواستگاری نرفتید و امید میگه،اگه قرار است که اونجا هم،همین چیز ها روبگی،اصلا نیا

    جانر و مادرش دارن میرن خونه صالح خان برای مراسم خواستگاری و تو راه مرت رو میبینند و مرت میگه،خیره،کجا میرین و جانر میگه ما داریم خونه صالح خان،و امید میاد خواستگاری گلرو و مرت میگه گلرو با امید عروسی میکنه!😞 و جانر میگه،آره...

    غنچه به چیچک میگه،اگه از تانر جدا نشی این عکس هایی که ازت دارم رو تو خواستگاری به همه نشون میدم...

    امید و خانواده اش میان و گلرو در رو باز میکنه و میرن تو خونه‌ و شوکت میگه،خونتون قشنگ است ولی یکمی براتون کوچک است.

    غنچه،به گلفام زنگ میزنه و میگه که امیدشون،اومدن خواستگاری گلرو و گلفام میگه،این وقت شب زنگ زدی که همین رو بگی؟و برای من مهم نیست و غنچه میگه،یعنی نمیخواین کاری کنید و گلفام میگه،میخوای من چه کار کنم غنچه؟قهوه تون رو آماده کنم؟ و گوشی رو قطع میکنه..

    و شوکت میگه که محبوبه هم مثل شما است و صالح خان میگه،ببخشید متوجه نشدم،منظورتون چیه!و یهو غنچه میاد و میگه،تو این آشپزخونه کوچک،ما سه نفر جا نشدیم و شما آشپزخونه بزرگی دارید ولی اصلا داخلش نمیرید و جانر میگه،نه،محبوبه خانم تو آشپزخونه میره،یعنی من محبوبه خانم رو میشناسم که چقدر،متواضع و فروتن است و شوکت میگه،پس شما همدیگه رو میشناسید!..

    جاهده میگه،میدونید که گلرو و امید،قصد ازدواج دارن و صالح میگه،پس وقتی هر دو طرف م هرچه زودتر ازدواج کنند و به خانه خودشون برن و جاهده میگه،منم همینطور میخوام و میگه،من یک عروسی باشکوه میخوام و البته اگه گلرو هم بخواد و گلرو میگه،به مراسم بزارگی زیاد لازم نیست و غنچه میگه،آآآ،چطور امکان داره،تو داری عروس خانواده حکیم اوغلو میشی،و البته نسیب هر کسی هم نمیشه و جاهده میگه،خوشی ما خوشی فرزندانمان است و غنچه میگه،نوه تون رو یادتون رفته،بعد از امید،نوبت تانر است😃 و گلرو دست جاهده رو میبوسه و امید هم دست صالح خان رو..

    امید و خانوده اش بر میگردن خونه و امید با شوکت دعوا میکنه و میگه ،مگه من بهت نگفتم که اونجا میری،حرف بیخودی نزن و امید از خونه میره بیرون...

    دویگو میره خونه گلفام و میخواد جهان رو ببینه و گلفام اجازه نمیده و دویگو میگه،اگه اجازه ندی،بایک زنگ زدن به خبرنگار ها، این موضوع رو در تیتر روزنامه ها میبینی و گلفام میگه که اگه پدرت بفهمد که از یک آدم مریض سوءاستفاده کردی و بچش رو تو شکمت داری،چه کار میکنه؟...

    جاهده میره پیش گلفام و میگه،حالا که امید یا من خوب شدده،میخوام اون عکس ها رو به صالح خان نشون بدم و جاهده میگه،میخوام کارهایی که غنچه انجام داده رو هم بگم مثلا،از تانر حامله شده،ولی نمیتونم اثبات کنم و گلفام میگه،پیش من مدارکی است که ثابت میکنه که غنچه حامله بوده و گلفام،اون مدارک رو به جاهده میده...

    جهان میره پیش گلفام و میگه،امروز یک روز خوبه و من میخوام با گلرو ازدواج کنم و کنارش باشم و گلفام میگه،اینطور کار ها با عجله نمیشه و لطفا درک کن و جهان میگه میشه و من میخوام با گلرو ازدواج کنم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۲۱/۱/۱۳۹۵   ۱۲:۲۸
  • ۲۰:۰۷   ۱۳۹۴/۱۱/۲
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19754 |39377 پست
    وای خیلی بی مزه شده. گلفام یپاهی با اونهمه ثروت و مقام تمام کار و بارش شده گلروووو. همشم ازش شکیت میخوره.😑
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان