خانه
2.21K

اندر حکایت شیخ ومریدان!!

  • ۱۳:۰۹   ۱۳۹۳/۶/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست


    http://www.rozanehonline.com" border="0" alt="گروه سرگرمی ROZANEH" src="http://irancool.com/rozanehgroup/shahrivar93/sheikh.jpg" />


    اندر حکایت شیخ و مریدان






    مریدی روشن فکر جمله ای زیبا از چارلی چاپلین نقل نمودی شیخ خشمگین گردیده شمشیر از بر کشیده مرد را به دونیم تبدیل نمودندی و آنگاه دیگر مریدان را ندا دادندی:



    مگر نه اینکه خواجه چاپلین لال بوده و هرگز در هیچ فیلمی سخنی نگفته، پس چگونه است این مرد از وی نقل قول میکند؟!!



    مریدان چون همیشه با شنیدن استدلال شیخ رم نموده، زیر جامگان جر و واجر داده و چون چاپلین قدم برداشته به سوی مقصدی نامعلوم ناپدید گردیدند...



    "المنطق الشیخ فی اصابة بالروشنفکری











    روزی شیخنا و مولانا اندر مراتب تعصب نقل می کردند که که ابن شکاک و همسرش تا نیمه شب در میهمانی بودند و چون به منزل شدند ابن شکاک ابتدا کلید را بر در بیانداخت و خود داخل شد و بلافاصله همسر ایشان پس از وی به منزل شد.

    ابن شکاک که در شک کردن شهره آفاق بودی یقه زن را بگرفت که: "تا به حال در کدامین گور بودی و اینک چه وقت آمدن است"!!!

    مریدان چون این روایت بشنیدند در دو راهی خنده و گریه چنان ماندند که بهترین راه را نعره و بیابانگردی تشخیص داده و چنان کردند










    روزی شیخ ز آسمان صدایی شنید بس هولناک.



    مریدی را ندا در داد که این چه صدا بود ؟



    مرید گفت : یا شیخ طیاره روسی است که در آسمان ذکر خدا همی گوید؟



    شیخ فرمود : نیک است ، لکن ترسم که این ذکر به سجود افتد.



    و مریدان نعره ها زدند و همی گریستند!!










    روزی شیخ در اینترنت به صفحات فیلتر شده می نگریست و می فرمود : در اینجا چیزی می بینم که شما نمی بینید.

    گفتند چه چیز می بینی یا شیخ؟

    فرمود : آزادی مطلق !

    و مریدان گریستند.






    ******




    شیخ را گفتند نیاز به مسکن کم شده.

    شیخ بگفت : و نیاز به قبر زیاد !

    و مریدان گریستندی.








    روزی شیخ را گفتند چرا هواشناسی دمای هوا را کم اعلام همی کردندی ؟

    گفت : از برای اینکه مردمان خنک تر گردند.

    و مریدان نعره زدند و از هوش رفتند.








    گفتند قیمت زرد آلو آذربایجان 5500 است.

    گفت خب نخرید.

    مریدان سر به دیوار کوفتندی.








    روزی پرسیدند فزودن قیمت گاز از برای چیست ؟

    فرمود از برای رونق نساجی و هاکوپیان.

    و مریدان همی گریستند.








    روزی شیخ از بازار گذر کردی ، گوسفند مذبوحی را دید در قصابی آویزان و مردمان هیچ یک توان و یارای خرید نداشت. شیخ فرمود : عمر این گوسفند بعد از مرگ درازتر است از عمرش قبل مرگ.

    و مریدان مدهوش گشتند و نعره ها زدند.








    شیخ روزی با مریدان از بازار میوه فروشان گذر کرد و گیلاسی دید که کرمی در آن لولیده و به ولع تمام گیلاس همی خورد.

    شیخ گریست و فرمود : خوشا به آن کرم و توانگریش . عمری زیستم و نتوانستم چارکی گیلاس بخرم.

    دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

    آسمان و زمین بر ما شده بخیل

    و مریدان رم کردند و سر به بیابان گذاشتند.








    روزی از شیخ پرسیدند اگر زنان همه چادری و تمام حجاب شوند دیگر چه چیز مردان را فاسد کند ؟

    گفت : دماغ زنان !

    و مریدان فغان کردند و نعره ها زدند.








    در ظهر تابستانی شیخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است.

    و مریدان گریستند.

    شیخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من می گویم که نباید بگریستید !

    و مریدان غش غش خندیدند !








    مریدی پرسید:

    مولای من کدام گروه از مومنین زودتر از دیگران به بهشت میروند

    شیخ فرمود نقل است از ابوی بزرگوارم که سه گروه زودتر از دیگران به بهشت میروند:

    گروه اول،گروه دوم و گروه سوم...

    مریدان پس از استماع گفتار شیخ مدتی به‌یکدیگر خیره گشته آنگاه به سه گروه تقسیم شده نعره کشان نعلین خویش به دندان بگرفتندی و عازم بیابان گردیدندی








    مریدی از برای چاپلوسی پشت دیوار پنهان گردید و تا شیخ بدانجا رسید از پشت دیوار بیرون جست و نعره برآورد: سلااام!!!!

    آورده اند شیخ پس از تهی شدن قالب مبارکشان تا پایان عمر همچون استیون هاوکینگ بزیستندی







    روزی شیخ و مریدان در بیابان همی برفتی که ناگاه عربی سوار بر شتر به سمت ایشان بیامدی .... شیخ رو به عرب کردی و بفرمودی : ایا این شتر است؟!

    مرد عرب به خود فشار زیادی آوردی و سرخ گشتی و جان به جان آفرین تسلیم بنمودی ....

    جمله همه مریدان واله و حیران گشتندی و علت را از شیخ جویا شدندی ؟؟

    شیخ بگفتا : وی (مرد عرب) جهت تلفظ پ ن پ به خود فشار آوردی و هلاک گشتی ...







    آورده اند روزی مریدی نزد " شیخ الشیوخ حاج میرزا مهندس پشم الدین استیل آذین هاشمی چهار باشلویی چیتوز موتوری خشتکات زاده اصل " ملقب به "شیخ پشم الدین" گشت و وی را پرسید:

    یا شیخ چگونه است که چنین قطاری را شناسنامه خود یدک میکشید و کمر مبارکتان خم نمیگردد؟

    شیخ پشم الدین گفت:

    چون در گذشته بضاعت مالی خوبی نداشتندیم و نیاکان من به سبب تعدد همسران بسیار و زوجات فراوان ، توان رسیدگی به امور همسران خویش را نداشتندی، لذا جهت انجام اکمل دین اسپانسر بگرفتندی ، پس به اصرار اسپانسر مبنی بر بردن نام وی در سه جلد ( شناسنامه ) ، نام من و دیگر خاندان اینگونه گردید...

    گویند مریدان پس از شنیدن ادله شیخ تا رشته کوه های استان لرستان نعره زدندی و نزدیکی سر در استادیوم باشگاه استیل آذین گهر درود لرستان خشتک خویش دریده و جان به جان آفرین تسلیم نمودند !!!








    روزی شیخ مشغول مکالمه با سیم کارت ایرانسل خود بودی. اما مکالمه چنان طولانی گشت که مریدان پرسیدند: یا شیخ چگونه است که شارژ سیم کارت شما تمام نمیشود پس از چندین ساعت گوهرفشانی؟

    شیخ لبخندی شیطان گونه زده و فرمود:

    از ان روی که من در فیس بوک یک (فیک اکانت) با نام (عسل جون) اختیار نموده و به وسیله ی ان ملت را شارژ ایرانسل تیغ همی زدمی!!

    و مریدان از فرط تعجب توان نعره و گریز به بیابان هم نداشتندی!!









    آورده اند که روزی شیخ در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: شیخا، شما که در زمره‌ی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟

    شیخ پاسخ داد: فلان مطلب در آن کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟

    یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علمی بی پایان نداده است؟

    چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ شیخ بودند که

    شیخ گفت: " مرتیکه تنبل" نمی‌خوای از جات بلند شی، زر اضافی نزن !!!

    مریدان نعره ها بزدندی و خشتک ها پاره کردندی و سر به بیابان نهادند...


  • leftPublish
  • ۱۳:۱۲   ۱۳۹۳/۶/۴
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    دوستان تو آرشیو هفته نامه" جیم "که ضمیمه روزنامه خراسان هست و هر پنجشنبه چاپ میشه (البته من مدتهاست نخوندم) از این دست داستانهای شیخ و مریدانش زیاده اگه دوست داشتین بخونین
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان