خانه
23.4K

برنامه دید در شب رضاا رشید پور

  • ۱۱:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست

    دوستان ازین ببعد خلاصه برنامه دید در شب رو اینجا براتون میزارم و شما هم اگه اظهار نظری دارید بفرمائید. 

  • leftPublish
  • ۱۰:۱۸   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    مونا جون یکی بهتر برات گذاشتم
  • ۱۱:۴۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    این برنامه شهرام جزایری رو خیلی دوست داشتم ببینم الان تو شرکت هدفون ندارم بشه شب میبینم. اما متنشون دیدم جالبه ...
    ممنون آلما.
  • ۱۱:۴۹   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    مریم-ش
    دو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
    من هییییچ وقت در طول تاریخ از این تتلو خوشم نیومده یعنی به هر چیزی چنگ میزنه تا تیتر درست کنه!!! خدای حاشیه و شایعه!!! ول کن دیگه باباااااا
  • ۱۱:۵۱   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    مریم-ش
    دو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
    در مورد شهرام جزایری به نظرم حالا که بخوربخوره اینم نوش جونش والا!
  • ۱۱:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    ممنون از اظهار نظراتتون دوستان
  • leftPublish
  • ۱۳:۰۳   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    مامان خانم بهار
    کاربر فعال|504 |627 پست
    برنامه شهرام جزایری خیلی جالب بود حسابی حال رشید پور روگرفت خوب بهش تیکه مینداخت
  • ۱۳:۲۳   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    مامان مانیا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|20254 |8895 پست
    جالب بود جوابای شهرام جزایری باید برم فیلمشو حتما ببینم مرسی آلما جونم
  • ۱۳:۳۵   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    دوستان فردا باز یه مصاحبه داغ دیگه میزارم
  • ۲۱:۱۶   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    گفتم رضا رشیدپور توانایی بالایی در مدیریت مهموناش داره اما نه دیگه همچین مهمونایی.
    یه برنامه توی دید در شب نه، قدیما تو تلویزیون فکر کنم مثلث شیشه ای بود که به همه میگفت باهات چالش کنم اشکال نداره؟ طرف میگفت نه ولی حالش رو میگرفت رشید پور.
    اما یه بار مهران مدیری رو دعوت کرده بود، مهران مدیری همچین به قول گفتنی شست و پهنش کرد که صداش در نمیومد بعد مدیری بهش گفت چرا با من چالش نمیکنی؟ بعدم نگاه کرد به دوربین و ابروهاش رو تند تند بالا مینداخت و رشیدپور فقط میخندید.
  • ۲۲:۲۹   ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    چقدر خوبه این تقابل آدما وقتی یکیشون خیلی حرفه ایه. یعنی جالبه
  • leftPublish
  • ۱۲:۵۱   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    آلما کجایی ما منتظر بعدی هستیم
  • ۱۲:۵۵   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست

    پژمان جمشیدی در گفت و گو با رشیدپور:همیشه دوست داشتم از زندگی خصوصی هدیه تهرانی بدانم!

    میهمان سوم برنامه اینترنتی دید در شب با اجرای رضا رشیدپور فوتبالیست بازیگر پژمان جمشیدی بود.

    رضا رشیدپور: پژمان جمشیدی ادم خیلی شیکی است و یک ساعت ویژه دستش است و از وقتی وارد استودیو شده چند بار تلگرامش و چک کرده و دو هزار بار جلوی چشم ما باهاش پیامک فرستاده (خنده)!

    پژمان جمشیدی: این ساعت به گوشی وصل است و چیز خاصی هم نیست

    رضا رشیدپور: قیمت این ساعت ها چند است؟

    پژمان جمشیدی: قیمت های متفاوتی دارد.از یک میلیون و پانصد هزار تومان هست به بالا، اما ساعت من چون اسپرت است ارزان ترهم هست.

    رضا رشیدپور: شما با موبایلت نمی تونستی پیام بفرستی؟

    چرا، ولی دوست داشتم این ساعت ها را امتحان کنم ولی کار خیلی ویژه ای نمی کند.

    رضا رشیدپور: شما چقدر به برنامه دید در شب پول دادی تا بر روی صندلی مصاحبه بنشینی؟

    پژمان جمشیدی: من که هر کاری میکنم پول دادم (خنده) اما بخشی از آمدنم به دوستی و اشنایی با شما برمیگردد و بخشی هم به سوال هایی که شما از من دارید و فکر می کنید مصاحبه چالشی خواهید داشت.

    رضا رشیدپور: سوژه مناسبی برای مصاحبه هستی چون با بعضی از خبرنگارها که صحبت کردم میگفتند پژمان از همان زمان قدیم به خبرنگارها پول میداد تا عکسش روی جلد باشد، چرا این حرف ها را می زنند؟

    پژمان جمشیدی: من نشنیده بودم الان از شما می شنوم. حتی در زمان فوتبالم خیلی کم شنیده بودم

    رضا رشیدپور: چرا، در یک مصاحبه اعتراف کردی که اگر به یک بچه ۲۰ساله بگویید پول کارت به کارت کن تا روی جلد بروی این کار را می کند!

    پژمان جشمیدی: چرا دروغ میگویند؟ اصلا مگه اون موقع کارت به کارت بوده؟

    رضا رشیدپور: یعنی این مصاحبه رو تکذیب می کنی؟

    پژمان جمشیدی: این کلمه ها مال من نیست. اگر گفتم هم الان یادم نیست.

    رضا رشیدپور : کلا تا حالا پول دادی باهات مصاحبه کنند؟

    پژمان جمشیدی: نه هیچ وقت.

    رضا رشیدپور: رابطه ات با خبرنگارها چگونه ست؟

    پژمان جمشیدی: ارتباط من همیشه بر پایه احترام متقابل بوده است. اینکه بگویند من پول داده ام که مصاحبه کنم اصلا شدنی نیست.

    رضا رشیدپور: من از تو میپرسم چون ادمی هستی که همیشه در معرض مصاحبه بودی. تا حالا شده بهت بگن پول بده تا روی جلد بروی؟

    پژمان جمشیدی: نه، اما درعالم فوتبال اگر بوده هم تا به حال به من پیشنهاد نشده است. حتی اینکه می گویند مربی ها پول میگیرند تا بازیکن ببرند هم تا به حال در مورد من پیش نیامده است. برای همین می گویم بعضی چیزها در فوتبال ما بزرگنمایی شده. نمی خواهم از بحث خارج شوم که متهم به فرافکنی نشوم.

    رضا رشیدپور: آخه سوژه مشخص این است که پژمان خالی بسته بود، آلمان من را خواسته و..

    آلمان رو که خودم گفتم. این موضوع مربوط به آلمان است؟ بذارید بحث پول رو تموم کنیم.

    رضا رشیدپور: خب این مربوط به اون موضوع هم هست.میگویند خبرنگارها یک دفعه چتر زدند و.. بعضی هایشان البته. من جسارت نمی کنم.

    پژمان جمشیدی: نه اجازه بدید من بگم. من یکی از معضلاتم در زمان فوتبال این بود که دانشجو بودم. هر بازیکنی که مطرح می شد یک مدیر برنامه داشت و اصلا اشکال ندارد مدیر برنامه کسی بود که با مطبوعات تعامل داشت و یک بازیکن که قابلیت دارد را مطرح و پررنگ کند.

    رضا رشیدپور: پس حرف و حدیث ها برای این تعامل است؟

    پژمان جمشیدی: من که مدیر برنامه نداشتم. چون تقریبا ۷۰ درصد عمر فوتبالم را در اون زمانی که به درد میخوردم دانشجو بودم وهیچ مدیر برنامه ای روی برنامه ریزی نمی کرد چون سربازی نرفته بودم و نمی توانستم از کشور خارج شوم.

    رضا رشیدپور: کدوم تیم آلمان؟

    پژمان جمشیدی: وولسبورگ ، آن زمان اقای مانوسی فر که هنوز هم فعال هستند و انشالله سلامت باشند این موضوع را مطرح کردند.ایشان درجریان همه امور هستند. واقعا چیز عجیبی نبود که بخواهم درباره اش دروغ بگویم

    رضا رشیدپور: پس خالی بندی نبوده؟

    پژمان جمشیدی: من در زندگی ام ادم بی ادعایی هستم. آلمان رفتن چیزعجیبی نیست. من در سایپا خیلی روزهای درخشانی داشتم وبهترین روزهای فوتبالم را تجربه کردم.

    رضا رشیدپور: آدمی که می گوید من در فوتبال درخشان بودم. تیم ملی بودم و علی پروین برای یک فصل ۱۴ میلیون به او پول داده و….

    پژمان جمشیدی: پس بگذارید اصلاح کنم. ادعای بیشتر از چیزی که بودم ندارم.

    رضا رشیدپور: قبول، ادعای هرچیزی که داشتی و بودی…

    پژمان جمشیدی: ادعا نیست مثلا اگر پرویز پرستویی بگوید من در اژانس شیشه ای خوب درخشیدم ادعا نیست.

    رضا رشیدپور: الان خودت را با پرویز پرستویی در سینما مقایسه کردی؟

    پژمان جمشیدی: (خنده) نه. هرچی من بگم شما جواب دیگه ای میدهی من درباره خودم حرف میزنم.من میگویم اغراق نکرده ام اگر بگویم پژمان جمشیدی در سایپا بازیکن خوبی بوده است. این ادعا نیست واقعیت است

    رضا رشیدپور: عرضم همین است . من میخواهم تکمیل کنم و بگویم تنها کسی که سال ۸۲ پرسپولیس را در بازی با سپاهان از اون مهلکه نجات داد و بعدش دیگه پرسپولیس نتونست پژمان جمشیدی بوده..

    پژمان جمشیدی: در پرسپولیس چون پستم را عوض کردند کمتر درخشیدم. چون در فوتبال کسی که گل میزند توی چشم است . من در سایپا گل زیاد میزدم. چون پستم فوروارد بود و هافبک چپ و راست هم بودم. وقتی آمدم پرسپولیس اقای پروین بیشتر خصوصیت تدافعی من را پسندید و تیم هم آن موقع به خصوصیت تدافعی من بیشتر نیازداشت با جرات می گویم در پرسپولیس همه پست ها را بازی کردم و از ته دل راضی ام که برای پرسپولیس توانستم این کار را انجام بدهم.

    رضا رشیدپور: ولی این کارآینده فوتبالی ات را تغییر داد

    پژمان جمشیدی: بله. تیم ملی به این صورت است که چهارتا دفاع وسط دعوت می کنند. دو تا دفاع راست. دو تا دفاع چپ. چهارتا هافبک وسط دفاعی. دو تا نفوذی . چهارتا بال چپ و راست و چهارتا فوروارد. این پکیچ کامل تیم ملی است. وقتی شما پست های مختلف بازی میکنی دعوت شدنت به تیم ملی سخت می شود.چون پست تخصصی بازی نکرده ای. البته این نگاه من است شاید بهانه باشد.مثلا وقتی دیشب برنامه نود اسم ۲۰ نفر دفاع راست ها را میگوید اسم من نیست و شاید به نوعی حق دارندکه نگویند. چون من همه پست ها را بازی کردم البته در پرسپولیس. چون در سایپا پست مشخصی داشتم.

    رضا رشیدپور: از آمدن به پرسپولیس و این همه تداخل در پست های فوتبالی ات پشیمان نیستی؟

    پژمان جمشیدی: نه. من اصلا از هیچ چیز زندگی ام پشیمان نیستم

    رضا رشیدپور: روند زندگی ات کاملا برعکس نشان می دهد. فوتبال بازی کردی گذاشتی کنار، خوانندگی کردی گذاشتی کنار، رفتی بازیگری گذاشتی کنار و…!

    پژمان جمشیدی: بازیگری را که کنار نگذاشتم

    رضا رشیدپور: خب الان رفتی به سمت تئاتر..

    پژمان جمشیدی: اجازه دهید دلایلش را بگویم. فوتبال و گذاشتم کنار چون سنم بالا رفته بود. وگرنه هیچ وقت این کار و نمیکردم

    رضا رشیدپور: خیلی ها سنشان بالا رفت مثلا علی دایی، مگر هنوز در فوتبال نیست؟

    پژمان جمشیدی: خب ایشان اسطوره بود و بلافاصله بعد از دوران بازیکنی سرمربی تیم های مطرح شد

    رضا رشیدپور: خب شما هم مربی بودی.

    پژمان جمشیدی: بله ، اما شاید اتفاق هایی که در زندگی من افتاد برای هر کس دیگری رخ میداد همین کار را میکرد.

    رضا رشیدپور: مثلا چه اتفاق هایی؟

    پژمان جمشیدی: پیشنهاداتی که درعالم هنر داشتم از پیشنهادات فوتبالی ام پررنگ تر است.اما من هیچ وقت خواننده نبودم.

    رضا رشیدپور: پس با علی اوجی رفته بودی که مجوز بگیری!

    پژمان جمشیدی: هیچ وقت. میخواستم این کار را بکنم اما سمتش نرفتم.

    رضا رشیدپور: اما چند آهنگ از شما منتشر شد!

    پژمان جمشیدی: بله

    رضا رشیدپور: از خواننده بودن راضی هستی؟

    پژمان جمشیدی: من کلا از اینکه کارهای مختلف را تجربه میکنم راضی ام.

    رضا رشیدپور: یعنی خودت با شنیدن آهنگ هایت حالت خوب میشود؟

    پژمان جمشیدی: خودم شخصا راضی ام. این را تعمیم ندهید به دیگران. بگذارید بحث سایپا را تمام کنیم.

    رضا رشیدپور: حالت پشیمانی داری؟

    پژمان جمشیدی: من مطمئنم در زندگی ام از مهدی مهدوی کیا بیشتر تمرین کرده ام مطمئنم.

    من و حامد کاویانپور در یک دورانی صبح تیم ملی جوانان تمرین میکردیم، بعد از ظهر در همان اردو تمرین میکردیم. خانه ما گوهر دشت کرج بود. حامد هم نظام اباد تهران بود. حامد ماشین داشت، من نداشتم. حامد میرفت خونه دوش میگرفت عصرونه میخورد می امد گوهردشت کرج. روبروی خانه ما پارک بزرگی بود میرفتیم توی اون پارک می دویدیم و تمرین میکردیم دوباره دوش میگرفتیم میرفتیم تهران خانه حامد.

    می خوابیدیم وصبح از خانه حامد میرفتیم سر تمرین تیم ملی جوانان. من به طرز عجیبی تمرین میکردم.

    شاید باورتان نشود تمام سال هایی که درخانه کرج بودم تا ۱۰ دقیقه قبل از سال تحویل در همان پارک روبروی خانه مشغول دویدن بودم.

    گذشته ها گذشته.. این ها حرف های دلی من است. من سنگ های اون پارک را میشناختم آنقدر که میدویدم میدانستم زیر کدام نیمکت سنگ هست. چون با عشق تمرین میکردم.

    اما هیچ وقت گله ای به خدا و طبیعت و زندگی و تقدیر نکردم. مهدی مهدوی کیا را مثال میرنم چون هم پست من است. از من ادم محق تر مجاهد خذیراوی که در تاریخ فوتبال ما مثل او انگشت شمار است.

    رضا رشیدپور: من نمی خواهم خیلی فوتبالی حرف بزنم چون بهتر از نود برنامه فوتبالی نداریم، میخواهم درباره خود پژمان حرف بزنم. ایا شما به پیمان قاسمخانی اصرار کردید که سریال پژمان ساخته شود یا پیمان به تو گفت خاطراتت را بیاور. من روایت دارم که تو پیگیر این ماجرا بوده ای.؟

    پژمان جمشیدی: کسانی که میگویند روایت داریم به هیچ صراطی مستقیم نیستند. مثل کسانی که اعتقاد سختی دارند.

    رضا رشیدپور: شما منطقی جواب دهید من متقاعد میشوم

    پژمان جمشیدی: منطقی نیست،خدارو شکر پیمان خودش زنده ست و انشالله سالم باشد.

    دوستی من و پیمان قاسمخانی به ۱۳ سال پیش برمیگردد. من ان موقع پرسپولیس بودم. من همیشه دوست داشتم درباره زندگی خصوصی دو نفر از هنرمندان بدانم. یکی پیمان قاسمخانی و یکی هدیه تهرانی. درباره هدیه تهرانی بگویم که تا به حال ایشان را از نزدیک ندیده ام خیلی برای خودم هم جالب است. ما خیلی از مراسم ها و جاهای مختلف رفته ایم ادم های زیادی دیده ام اما ایشان را ندیده ام هنوز.

    رضا رشیدپور: مثلا چه چیزهای خصوصی درباره زندگی شان دوست داشتی بدانی؟

    پژمان جمشیدی: کلا دوست داشتم درباره زندگی و بازیگر شدنشان بدانم. اینکه چگونه یک آدم می تواند کاریزماتیک باشد و به معنای واقعی سوپر استار می شود.

    رضا رشیدپور: پس برای شما هدیه تهرانی یک سوپر استار هست؟

    پژمان جمشیدی: بله بله.

    رضا رشیدپور: و دوست داشتی که از زندگی خصوصی این سوپر استار مطلع باشی؟

    پژمان جمشیدی: دوست داشتم که بدانم این خاص بودن از چه شخصیتی هست

    رضا رشیدپور: دومی پیمان قاسم خانی هست؟

    پژمان جمشیدی : بله البته این مربوط به دوران بیست سالگی من هست

    رضا رشیدپور: خب حالا بعد از ساخت سریال پژمان الان به فکر ساخت فیلم های مختلف و پارو کردن میلیارد میلیارد پول هستید؟

    پژمان جمشیدی: چقدر هم سینما پول دارد.

    رضا رشیدپور: چه کسی فیلم را می سازد؟

    پژمان جمشیدی: پیمان قاسم خانی، که اولین تجربه اش هم هست و فیلم سختی هم هست اما پر از صحنه های اکشن هست.

    رضا رشیدپور: حالا یک مقدار از قسمت های فیلم را بگو تا برای دید در شب اختصاصی باشد.

    پژمان جمشیدی: داستان پژمان جمشیدی هست که بازیگر شده و انتخاب های بد او در سینما هم او را به فلاکت رسانده و یکباره یک پیشنهادی از یک کارگردان سرشناس( احتمالا مانی حقیقی) به او می رسد که بدنبال ساخت فیلم پلیسی هست. احتمالا آقای فرخ نژاد و خانم ویشکا آسایش هم از بازیگران این فیلم هستند.

    رضا رشیدپور: چقدر از اینستاگرام دلت خون شده!

    پژمان جمشیدی: نه، چیزی که همه داریم میبینیم. مطمئنم اگر یکی از اسطوره ها و بزرگان عرصه هنر و ورزش هم زنده بودند و اینستاگرام داشتند به انها هم در کامنت ها کم لطفی می شد.

    رضا رشیدپور: قبل از برنامه گفتی رفیقی ۱٫۴ میلیون فالوئر در اینستاگرام دارد و ۱٫۲ میلیون از انها را خریده است.

    پژمان جمشیدی: نه من نگفتم.

    رضا رشیدپور: پژمان به خود من گفتی. تو چشماهای من نگاه کن.

    پژمان جمشیدی: اشکالی ندارد من گفتم فکر کنم می شود چنین کاری کرد. از تعداد لایک ها می شود فهمید چه تعداد هواداران واقعی است. هر کسی هر جور دوست دارد زندگی می کند.

    رضا رشیدپور: برای سریال پژمان چقدر می گرفتی؟

    پژمان جمشیدی: ماهی ۵ میلیون تومان

    رضا رشیدپور: چند ماه طول کشید؟

    ۴ ماه

    یعنی ۲۰ میلیون تومان دستمزد تو برای سریال پژمان بود؟

    بله و این رقمی بود که پیمان برای من تعیین کرد و چون اولین تجربه من بود هیچ اعتراضی هم نداشتم. بعد شرف خانواده فاضل را بازی کردم که رقم قرار داد من آنجا ۱۵ میلیون تومان بود که ۱۰ میلیون گرفتم و دنبال بقیه را هم نگرفتم.

    رضا رشیدپور: گفته شده که در تاتر اخری که بازی کردی (پپرونی…) ۵۵ میلیون تومان گرفتی آیا این درست هست؟

    پزمان جمشیدی: کل فروش یک تئاتر پربیننده حدود ۲۰۰ میلیون هست که یک گروه ۲۰ نفره برای اینکار تلاش می کنند و۲۰ تا ۳۰ درصد را سالن بر می دارد حدود ۲۰ میلیون دکور هزینه دارد و کارگردان و تهیه کننده و بازیگر دارد که درآمد باید بین همه اینها تقسیم شود و پپرونی حدود ۱۸۰ میلیون فروخت.

    رضا رشیدپور: چقدر برای این کار گرفتی؟

    پژمان جمشیدی: من معمولا در کار تئاتر سعی می کنم از افراد کم تجربه کمتر رقمی بگیرم.

    رضا رشیدپور: چرا اهالی تاتر اعتراض کردند و مشخصا گفتند مگر بازیگر قحطی هست که پژمان جمشیدی تئاتر بازی می کند؟

    پژمان جمشیدی: من در این مورد جوابی ندارم و سعی می کنم راهی که در پیش گرفتم را ادامه دهم و البته که به این افراد احترام می گذارم و بخشی هم درست هست . استثنا دو معنی دارد یکی به معنای یک انسان خارق العاده بودن هست و دیگری به معنای یک اتفاق نادر هست؛ من خودم را با کسی مقایسه نمی کنم اما در مورد شخص من اتفاق نادری بود و می توانست سریال پژمان دیده نشود و پژمان جمشیدی از آن چیزی که هست پایین تر برود اما دیده شد و بعد هم پیشنهادات دیگر آمد.شاید بگویند که پژمان جمشیدی پول داده تا سریال بازی کند اما من که نمی توانم پول بدهم تا مردم هم پای تلویزیون بنشینند و سریال تماشا کنند.

    و من پیشنهادات تاتری داشتم و من عاشقانه تئاتر را دنبال می کنم به شهادت همه اهالی تئاتری که شاید هم منتقد من باشند. من از سالها قبل به شکل خیلی حرفه ای تاتر می دیدم شاید یک کار را بارها و بارها می دیدم.

    رضا رشیدپور: خب همین مطرح می شود که پول می دهی و بازی می کنی؟

    پژمان جمشیدی: آخه قیمت ژاله صامتی، تهمینه میلانی ، مانی حقیقی قیمت اینها چقدر هست که من چقدر باید پول داشته باشم که بتوانم بخرم.

    رضا رشیدپور: ما برای یکی از تیاترها اسپانسر برده بودی؟

    پژمان جمشیدی : در یکی از تاترها بخاطر حضور من آمده بود.

    رضا رشیدپور: و ۸۰ میلیون تومان پول داده بود؟

    پژمان جمشیدی: بیشترین اسپانسری که من در تاتر دیدم و یکی دوتا راهم خودم بردم ۱۵ میلیون بوده است. تاتر متاسفانه مظلوم هست و کم دیده می شود.

    صحبت های پایانی ؟

    من روند زندگی ام حاشیه ایجاد می کند، خودم برایش تلاشی نمی کنم. الان اقای مانی حقیقی به من پیشنهاد نقش اول فیلمش را داده است. هر کس جای من باشد این پیشنهاد را قبول می کند. مطلبی در روزنامه ای چاپ شده بود و از قول من نوشته بود من همیشه دوست داشته ام با مانی حقیقی کار کنم. این جمله برای کسی ست که ۳۰ سال در سینما فعالیت کرده. من گفتم اگر میخواستم در این سه سال فعالیتم در سینما چند کارگردان را انتخاب کنم تا با انها کار کنم قطعا یکی از آنها مانی حقیقی است.

  • ۱۳:۰۵   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    ممنووون جالب بود
    این دیگه چالشی شد. پؤمان رو میخواست ببره گوشه رینگ
  • ۱۳:۱۶   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست

     مصاحبه محمود شهریاری با رضا رشیدپور دید در شب

    محمود شهریاری مجری ممنوع التصویر صدا و سیما به تازگی در برنامه دید در شب حضور پیدا کرده و مقابل سوالات رضا رشیدپور حاضر شده است. متن مصاحبه وی:

    – از سال ۶۱ هیچ وقت برایم توضیح ندادند که چرا ممنوع‌التصویر و بعد چرا آزادالتصویر شدی.

    – هیچ وقت حضور پررنگ که هیچ، حضور کم‌رنگ هم در سیاست نداشته‌ام.

    – دلیل بار آخر ممنوع‌التصویری‌ام را از آقای پورمحمدی (معاون سیما) پرسیدم، خودش دلیلش را نمی‌دانست.

    – در عروسی برادرم و در مقابل محارم رقصیدم. کدام مرجعی گفته که رقص مرد حرام است؟ بعدها سازمان از برخورد شدیدش با ما عذرخواهی کرد.

    – حس این روزهای سوشا مکانی را درک می‌کنم.

    – زمان ما تلگرام و اینترنت نبود، سی‌دی رقص من را سر چهارراه‌ها می‌فروختند. خودم سی‌دی را خریدم!

    – در انتشار مسائل خصوصی هنرمندان ایرادی به مردم وارد نیست. مردم دوست دارند بدانند هنرمندان چگونه زندگی می‌کنند.

    – به آیت‌الله یزدی رئیس وقت قوه قضائیه گفتم راضی هستید از زندگی خصوصی شما و روضه سیدالشهدا در خانواده‌تان فیلم بگیرند و منتشر کنند؟ گفتند خیر راضی نیستم. گفتم خب پس چرا کاری برای جلوگیری از انتشار این فیلم‌ها نمی‌کنید؟

    – در زمان نام‌بردن از شهرام شب‌پره، مدیر شبکه و ناظر پخش حضور داشتند. خودشان مجوز باز کردن صدا را در استودیو دادند.

    – خطوط قرمز صدا و سیما و برخوردها در آن، سیال و سلیقه‌ای است. برخی مدیران انتظار دارند مجری برنامه مانند اکسسوار صحنه هیچ واکنشی نداشته باشد و فقط بنشیند.

    – یکی از مدیران گروه‌های تلویزیون به من گفت ما که نمی‌توانیم بگوییم اینجوری اجرا کنید. ما باید بگوییم نکنید! شما باید خطوط قرمز را بشکنید تا مخاطب ما بیشتر شود.

    – موضوع رقصنده در تی‌وی صحت ندارد. ما کت‌هایمان را گره زدیم و احمدزاده از آنها پرید.

    – گاهی به ما می‌گویند چرا در صداوسیما اپرا وینفری نداریم. او چه کار می‌کند، ما چه کار می‌کنیم؟ ما به خاطر یک کت بدبخت شدیم.

    – الان من بخواهم ناظر پخش شوم و مسئولیت ممیزی اشعار را بگیرم، نصف شعرهای خواننده‌های داخلی‌مان را رد می‌کنم و به حمیرا مجوز می‌دهم.

    – چرا آقای پورمحمدی می‌آید مصاحبه می‌کند و می‌گوید ایده‌آل ما این است که تلویزیون ۶۰ درصد بیننده داشته باشد؟ این ایده‌آل است؟

    – چرا باید ۳۸ هزار و ۵۰۰ نفر در تلویزیون کارمند داشته باشیم ولی یک تلویزیونی که با ۳۵ نفر اداره می‌شود بیاید بیننده ما را بگیرد؟

    – من بیشترین گزارش را از میدان جنگ در آرشیو صداوسیما دارم.

    – به دوستان حراست صداوسیما اعلام می‌کنم هر کاری بکنید من از این کشور نمی‌روم.

    – چرا نباید اسماعیل میرفخرایی، جواد آتش‌افروز و صالح‌علاء که مردم آنها را دوست دارند برنامه اجرا کنند؟

    – صداوسیما خانه من است اما به بازگشت به خانه‌ام امیدوار نیستم.

    – کار حراست پرسنلی فقط پیدا کردن سوژه از زندگی ماست یا مراقبت از ما در برابر اتفاقات پیش آمده؟ نامش را عوض کنند.

    – ظریف باید برای دبیر کلی سازمان ملل نامزد شود. حتما رای می‌آورد.سر تیترهای این مصاحبه را در ذیل بخوانید:

    – من همیشه ممنوع التصویرم، گاهی هم در بین اش ازاد التصویر می شوم

    – از سال ۶۱ هیچ وقت برایم توضیح ندادند، چرا ممنوع التصویر و بعد چرا آزاد التصویر شدی!

    – هیچ وقت حضور پررنگ که هیچ، حضور کم رنگ هم در سیاست نداشتم

    – دلیل بار اخر ممنوع التصویری ام را از اقای پورمحمدی (معاون سیما) پرسیدم خودش دلیلش را نمی دانست!

    – در عروسی برادرم و در مقابل محارم رقصیدم ! کدام مرجعی گفته که رقص مرد حرام است؟ بعدها سازمان از برخورد شدیدش با ما عذرخواهی کرد

    – حس این روزهای سوشا مکانی را درک می کنم

    – زمان ما تلگرام و اینترنت نبود، سی دی رقص من را سر چهارراه ها می فروختند، خودم سی دی را خریدم!

    – در انتشار مسایل خصوصی هنرمندان ایرادی به مردم وارد نیست، مردم دوست دارند بدانند هنرمندان چگونه زندگی می کنند

    – به ایت الله یزدی ریس وقت قوه قضاییه گفتم راضی هستید از زندگی خصوصی شما و روضه سید الشهدا درخانواده تان فیلم بگیرند و منتشر کنند ؟ گفتند خیر راضی نیستم. گفتم خب پس چرا کاری برای جلوگیری از انتشار این فیلم ها نمی کنید؟

    – در زمان نام بردن از شهرام شب پره مدیر شبکه و ناظر پخش حضور داشتند، خودشان مجوز باز کردن صدا را در استودیو دادند

    – خطوط قرمز صدا و سیما و برخوردها در آن سیال و سلیقه ای است، برخی مدیران انتظار دارند مجری برنامه مانند اکسسوار صحنه هیچ واکنشی نداشته باشد و فقط بنشیند

    – یکی از مدیران گروه های تلویزیون به من گفت ما که نمی توانیم بگوییم اینجوری اجرا کنید ما باید بگوییم نکنید! شما باید خطوط قرمز را بشکنید تا مخاطب ما بیشتر شود

    – موضوع رقصنده در تی وی صحت ندارد، ما کت هایمان را گره زدیم و احمد زاده از آنها پرید

    – گاهی به ما میگویند چرا در صدا وسیما اپرا وینفری نداریم. او چیکار می کند ما چیکار می کنیم. ما به خاطر یک کت بدبخت شدیم

    – الان من بخواهم ناظر پخش شوم و مسئولیت ممیزی اشعار را بگیرم نصف شعرهای خواننده های داخلی مان را رد میکنم و به حمیرا مجوز می دهم

    – چرا اقای پور محمدی می آید مصاحبه می کند و می گوید ایده آل ما این است که تلویزیون ۶۰ درصد بیننده داشته باشد. این ایده ال است؟

    – چرا باید ۳۸ هزار و پانصد نفر در تلویزیون کارمند داشته باشیم ولی یک تلویزیونی که با ۳۵ نفر اداره می شود بیایید بیننده ما را بگیرد!

    – من بیشترین گزارش را از میدان جنگ در آرشیو صدا و سیما دارم

    – به دوستان حراست صدا و سیما اعلام می کنم هر کاری بکنید من از این کشور نمی روم

    – چرا نباید اسماعیل میر فخرایی ، جواد آتش افروز و صالح اعلا که مردم آنها را دوست دارند برنامه اجرا کنند!

    – صدا و سیما خانه من است اما به بازگشت به خانه ام امیدوار نیستم

    – کار حراست پرسنلی فقط پیدا کردن سوژه از زندگی ما است یا مراقبت از ما در برابر اتفاقاتی پیش آمده ، نامش را عوض کنند.

    – ظریف باید برای دبیر کلی سازمان ملل نامزد شوند، حتما رای می آورد

    نظر محمود شهریاری در مورد شخصیت ها/احمدزاده نخبه عالم اجراست/ ظریف نامزد دبیرکلی سازمان ملل شود/ سید محمد حسینی با خودش بد کرد

    شهریاری در هفدهمین برنامه دید در شب در بخش آلبوم تصاویر پاسخ های جالبی بیان کرد.
    وی در مورد تصویر علی لاریجانی با ذکر یک خاطره و خنده های بلند گفت: اقای خاتمی می خواست از وزارت ارشاد خداحافظی کند من بدبخت برای اجرا این برنامه دعوت شدم ایشان می خواست بیاید جای آقای خاتمی . فکر کنید یک چهره محبوب مثل خاتمی خواست برود و لاریجانی بیاید جایش. من هم در آن برنامه گفتم هر چند باغ را باید هرس کرد اما این هرس کردن نباید دست هر کسی باشد، تبر نباید دست هرکسی باشد. همین هرکس دو ماه بعد شد رییس ما . گفت به من سلام العلیکم.

    نظرات شهرباری در مورد بقیه شخصیت ها:

    محمد هاشمی :
    مدیر لایقی بود در آمریکا درس خوانده بود و از بقیه بهتر می دانست

    شما در همه دوره ها از مدیریت محمد هاشمی تا سرافراز همیشه ممنوع الکار بودید؟
    بله الحمدالله

    ضرغامی:
    من را دوست داشت ، من برنامه های تو را دوست دارم ولی نامه ام برایم می آید . من هم دوستش داشتم بالاخره او هم تحت فشار بود.

    رجبی معمار :
    مدیر خوبی بودهم شبکه پنج در حضورش بودم هم جام جم و هم در شبکه بازار من را دعوت کردند برنامه اجرا کردم

    کاظم احمدزاده:
    نخبه عالم اجرا. نوری مالکی می گفت : این از من بیشتر رفته کربلا. نماینده خداوند در کربلای معلی است

    جواد آتش افروز:
    عشق من است از سرمایه های فرهنگ و هنر

    الان اقای اتش افروز کجا هستند؟
    متاسفانه قدر این را هم نمی داند و کار نمی کنند اما بعضی از هفته ها به رادیو پیام می آید. ایشان خیلی دوست داشتنی است و ادم صادقی است

    سید محمد حسینی:
    با خودش بد کرد . من جایش بودم این کار را نمی کنم

    فرزاد حسنی:
    مجری باسواد و حاضر جواب

    احسان علیخانی:
    در بین اقشار جوان طرفداران جدی دارد

    سرافراز:
    ما سال های سال در رادیو همکار بودیم ولی وقتی شدن رییس یک کلمه هم احوال ما را نپرسیدند نخواستند ما را

    احمدی نژاد:
    به به

    دکتر ظریف:
    انسان شریف ، دوست داشتنی و عزیز و کاری برای ملت ایران کردند که چهره اشان ماندگار می شود. من معتقدم ظریف به یک چهره بین المللی تبدیل خواهد شد . من فکر می کنم شاید اگر ان شالله برای دبیر کلی سازمان ملل نامزد شوند حتما رای می آورند.

    روحانی:
    با تدبیر و رییس جمهور عزیز و بهشان احترام می گذارم خیلی باتدبیر حرف می زنند.

    روژان شهریاری:
    عشق من است همه دارایی من در عالم هستی است .

    ویرایش شده توسط آلما فاطمی  در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۳:۱۷
  • ۱۳:۱۹   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    ممنونم آقا بهزاد از همراهیتون خوشحال میشم می بینم اینقدر پیگیر هستید
  • ۱۷:۴۳   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    جالب بود!
    از سلیقه شخصی که بگذریم. واقعا جای تاسف داره که یه موضوع ساده اینطوری باعث نابود شدن زندگی و از کار بی کار شدن افراد میشه. امیدوارم این شرایط بهتر و بهتر بشه.
  • ۰۹:۲۸   ۱۳۹۴/۱۰/۲۴
    avatar
    مریم-ش
    دو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
    به نظرم مجریای چالشی مون بعضی جاها خیلی بی رحمناا دیگه حالا اینقدم لازم نیست در مورد مصاحبه پژمان دارم اینو میگم رشیدپور در واقع داره میگه حرفایی که راجع به مهمونش شنیده قبول داره خب این منصفانه نیست به نظرم! اینکه دست روی حساسیت ها میذاره خوبه اما این اصراره رو دوست ندارم
  • ۱۱:۱۱   ۱۳۹۴/۱۰/۲۴
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست

    سید محمدصادق خرازی، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل و فرانسه، با شرکت در برنامه «دید در شب»، گفت وگویی جنجالی و بی سابقه با رضا رشیدپور داشت که روز پنجشنبه ۱۶ مهر در سایت آپارات منتشر شد. 
    به گزارش دیپلماسی ایرانی، رضا رشید پور درباره این مصاحبه می گوید: در تمام این سال ها با بیش از یکصد چهره سیاسی ارشد گفت وگو کرده ام اما گمان می کنم گفت وگو با دکتر صادق خرازی با همهٔ آن ها فرق دارد. به ایشان گفتم که پرسش هایم تند است. شاید از قاچاق عتیقه بپرسم یا شاید هم از نمایندهٔ کشورمان در سازمان ملل که حتی دیپلم هم نداشت.

     لبخند زد و گفت پس برنامه تان حسابی تماشایی می شود. انصافا خم به ابرو نیاورد و بسیار شفاف پاسخ داد. دقایق سخت و گاه ترسناکی را پشت سر گذاشتیم. از روایت ایشان مبنی بر دست دادن دکتر بهشتی و امام موسی صدر با خانم های اهل کتاب تا مقایسه دکتر قالیباف با ژاک شیراک. 

    معتقد بودند که شهردار تهران هنوز سودای ماراتن ریاست جمهوری دارد. به صراحت پذیرفتند که در صحن سازمان ملل کراوات زده اند و با طیب خاطر خودشان را یک دیپلمات پولدار معرفی کردند... برنامه دید در شب چهارم را از دست ندهید. نگاهتان را به پشت پردهٔ سیاست روشن تر خواهد کرد.

    گزیده ای از این گفت وگو را در ادامه می خوانید: 
     
    - حتی در جنگ هم لباس اتوکشیده داشتم. 

    - مرحوم مهندس بازرگان و بسیاری از اعضای کابینه ایشان کراوات داشتند. متاسفانه ابوالحسن بنی صدر اولین کسی بود که علیه کراوات صحبت کرد. 

    - چطور کت و شلوار غربی ها را می پوشیم اما می گوییم کراوات غربی است؟ کراوات از بخش های صحرایی و کویری جهان یعنی فلات ایران به اروپا رفته است. مردم دستمالی را به عنوان کراوات می بستند تا هنگام بادهای موسمی جلوی بینی بگیرند. مردم ایران مبدع کراوات بوده اند. کراوات مال ایرانی ها بوده است. کراوات باعث نظم است. 

    - من به اتفاق آقای خاتمی در دانشگاه هاروارد بودم. دکتر احمد مهدوی دامغانی کراوات داشت، من کراوات ایشان را زدم. همان موقع ملاقات آقای خاتمی شروع شد من هم با کراوات نشستم و عکاس طناز عکس گرفت و در سایت ها گذاشتند. 

    - دست دادن با خانم ها در عرف و حکم جمهوری اسلامی امر غیرقابل قبولی است. مراجع قبول ندارند و شخص رهبری هم نسبت به این کار موضع دارد. در حالی که بسیاری از بزرگان با خانم ها دست می دادند. مرحوم آیت الله بهشتی و امام موسی صدر کسانی بودند که اگر خانمی از اهل کتاب دست دراز می کرد به قول علما تسامح در ادله سنن می کردند و دست می دادند. من کارمند نظام جمهوری اسلامی هستم و رجحانم بر رعایت قانون است. کراوات نمی زنم اما مخالفم که بگویند هر کس کراوات دارد مخالف نظام است. 

    - من از علمای حکومتی تقلید می کنم و الان با خانم ها دست نمی دهم. بعد از اینکه فتوا را دانستم دیگر دست ندادم. 

    - من در دبیرستان حکیم نظامی قم دیپلم گرفتم. شاگرد خوبی نبودم. معدلم با دعا و توسل و زور ۱۵ شد. دیپلمم را خیلی دیر گرفتم. من سال ۶۴ دیپلم گرفتم در ۲۱ سالگی. سال بعد وارد دانشگاه آزاد اسلامی شدم و مدیریت خواندم. ۴۰ واحد هم در دانشگاه شهید بهشتی دوره آزاد رشته مدیریت را گذراندم. 

    - جنگ که تمام شد، من بنا نداشتم به سازمان ملل بروم یا حتی مسئولیت دولتی قبول کنم. حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی و دکتر کمال خرازی هستند و می توانند تائید کنند. من از دانشگاه سواز انگلستان پذیرش گرفتم. فشار بر من خیلی زیاد بود.

     

    - اجلاسی بود در کانبرا درباره خلع سلاح شیمیایی که من به عنوان مشاور وزیر امور خارجه آقای دکتر ولایتی، رئیس هیات بودم. افراد زیادی در آن هیات بودند مانند آقایان رحیم مشایی، شیخ عطار، کیا طباطبایی. 

    - مقام معظم رهبری ۴۲ ساله بودند که رئیس جمهور شدند. آقای دکتر نجفی در ۲۷ سالگی وزیر کابینه شدند. من معتقد به جوان گرایی هستم. این سیکل بسته مدیریتی و پیرسالاری بزرگترین تهدید کشور است. 

    - من ۵۳ ساله هستم درحالیکه در ۳۳ سالگی نماینده ویژه رئیس جمهور در برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی شدم و در جلسات کابینه شرکت می کردم. الان توان روحی و فکری و جسمی آن روزها را ندارم. 

    - من و آقایان دکتر ظریف، دکتر روانچی و دکتر خوشرو در سازمان ملل همکار بودیم. مسئولیت کمیته بخش اول سازمان ملل (خلع سلاح و شیمیایی) را برعهده داشتم که حوزه مورد علاقه من بود. مسئولیت امور ایرانیان و مسلمانان در آمریکا را هم برعهده گرفتم. در سازمان ملل کارنامه مثبتی از خودم به جا گذاشتم. 

    - هنوز بعضی داوری های شیرین را درباره خودم می بینم که مربوط به سال های ۵۹ و ۶۰ است. 

    - من از دانشگاه ایالتی نیویورک لیسانس گرفتم. لیسانسم را با نمره خوب گرفتم. از نیویورک یونیورسیتی هم فوق لیسانس گرفتم. تمام تحصیلاتم از ساعت ۵ بعدازظهر به بعد بود. 

    - منع قانونی داشت که یک دیپلمات درس بخواند. من با آقایان شرط کردم. از رئیس جمهور و وزیر محترم خارجه وقت مجوز کتبی گرفتم. 

    - مناسبات خانوادگی از من چیز دیگری ساخته بود. ما خانواده متمولی بودیم. پدربزرگم از تجار شناخته شده ایران بود. 

    - اگر می خواهند بگویند دارایی ام ۱۰۰۰ میلیارد تومان است دو صفر دیگر هم بگذارند تا ما خوشحال شویم. 

    - من همیشه دارایی ام را به جایی که باید اعلام کنم، اعلام کرده ام. 

    - یک شغل دولتی و اقتصادی نداشتم. در یک قرارداد حکومتی و اقتصادی نمی توانید امضایی از من پیدا کنید. 

    - بخشی از ثروت ما ثروت خانوادگی من و همسرم بوده است. مقداری هم خودم ساخته ام. دوستان زیرکی داشته ام. در سه بستر سرمایه گذاری کردم. تا سال ۶۲ هم در سپاه بوده ام و هم در تجارتخانه پدربزرگم در بازار تهران. از افتخاراتم حضور در سپاه است. 

    - بدهی کلان من شایعه است. شهرام کارمند تجارتخانه ما بود، من به او بدهی نداشتم. 

    - مشکل من این بود که با عموی بزرگم، آقای دکتر کمال خرازی به سازمان ملل رفتم. ایشان را مربی و مدیر خودم می دانم و برای ایشان احترام ویژه ای قائلم و در تربیت سیاسی من نقش اول را آقای خرازی برعهده داشتند. در سپاه که بودم از من دعوت کرد به ستاد تبلیغات جنگ بروم. من در سن ۲۱ سالگی به ایشان پیوستم. ایشان رئیس هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل و من سفیر بودم. عده ای حسادت می کردند که ایشان اعمال نفوذ کرده من را به عنوان سفیر به نیویورک برده درحالیکه اینطور نبود. آقای محلاتی سفیر ایران در سازمان ملل بودند که به دلایلی تغییر کردند و از آقای دکتر خرازی دعوت شد به سازمان ملل بروند. اواخر اسفند ۶۷، حضرت امام هنوز زنده بودند. آقایان ولایتی و خرازی به این جمع بندی رسیدند که من را به عنوان حکم به سازمان ملل بفرستند تا بررسی کنم نمایندگی که ایشان قرار است اداره کند در خور شان و شخصیت آقای خرازی باشد که جزو نیروهای ملی کشور بود. در حالیکه آقایان ظریف، خوشرو و روانچی هم بودند. تقریباً تمام تیم دکتر خرازی را من چیدم. من دو هفته در نیویورک بودم و گزارش ۲۶۰ صفحه ای را تدوین کردم، آن موقع ۲۶ ساله بودم و این گزارش را خدمت رهبری و آقای دکتر ولایتی و خرازی دادم. آن گزارش مبتنی بر این بود که به دلیل فقدان مناسبات با آمریکا یک کار جدی در نمایندگی ایران بکنیم تا نیویورک تبدیل به مرکز ثقل مناسبات دوجانبه، چندجانبه و بین المللی ایران شود. روحیه من چالشی بودم، الان حزب ندا را نگاه کنید. این حزب از موقعی که درست شد چقدر حاشیه ایجاد شده است؟

     

    - قبل از اینکه حزب ندا درست شود در میان اصلاح طلبان چنان آقا صادق آقا صادق می گفتند که نگو. اما بعد مطرح کردند که مگر صادق خرازی اصلاً اصلاح طلب هم هست؟ 

    - متاسفانه یکی از بدبختی های ما در دوره اصلاحات همین بی تقوایی ها و عدم عفت کلام و حرمت بیان بود. بنده افتخار می کنم که یک مجموعه دار هستم. سرم را بالا گرفتم، همه در کشور می دانند. از صدر تا ذیل نظام می دانند. من تا الان ۹ قرآن نفیس چاپ کردم. بیش از ۴۰۰،۵۰۰ قرآن از سراسر جهان و ایران خریداری کردم. همه آن ها هم وقف است. 

    - من به دلیل اینکه از وزارت خارجه مرخصی بدون حقوق گرفتم، درآمد ماهانه ندارم. 

    - مخارج حزب ندای ایرانیان با حق عضویت اعضا تأمین می شود. 

    - ندا اسم عام است. مخفف نسل دوم اصلاح طلبان بوده است. اول می خواستیم اسم آن را نسیم دوباره اصلاحات بگذاریم. 

    - من گفتم کسانی که به دشمن گرا می دادند را قبول ندارم، این ها اصلاح طلب نیستند. خبرنگار پرسید این ها چه کسانی هستند من گفتم افرادی هستند، اسامی شان هست ولی این ها جزو مستندات زندگی من است و لازم نمی بینم راجع به آن ها با کسی صحبت کنم. تا این ساعت هم با احدی درباره اینکه چه کسی چگونه ارتباط داشته، صحبت نکردم. من سفیر سیاسی بودم، به من ربطی ندارد. یک سفیر در مظان بسیاری از اطلاعات آشکار و پنهان آن کشور است. ما از لحظه اول که در سفارت می نشینیم به ما اطلاعات می رسد.

     

    - افراد زیادی هستند که شاید از نظر سیاسی و فکری آن ها را قبول نداشته باشم اما دستشان را می بوسم، افراد بزرگواری هستند. افرادی هستند که در بدترین شرایط زندگی کردند و وابسته به قدرت خارجی نشدند. یکی از آن افراد را آقای ابراهیم نبوی، طنزپرداز می دانم. آقای نبوی زندگی شخصی اش فوق العاده پاکیزه است. هیچ وقت حاضر نشد برای عقیده و باور و قلم و زبانش که علیه نظام است و من قبول ندارم، دستش را به سوی بیگانه دراز کند. فرد محترمی است، عقاید من را قبول ندارد. من جزو کسانی هستم که حتماً می روم در هر جایی امضا می کنم که این فرد حاضر نشد یک ریال پول از بیگانه بگیرد علیه ملت خودش حرف بزند. 

    - افشای اسامی افرادی که با بیگانگان ارتباط داشتند، وظیفه دستگاه اطلاعاتی است که گزارش آن را هم منتقل کرده است. 

    - الزاماً هر کسی که خارج از کشور می رود خائن نیست، الزاماً هر کس که مخالف من یا حکومت باشد خائن نیست. 
     
    - [کسی که اتهام قاچاق زد] خیلی از بزرگان اصلاحات حتی آقای خاتمی به ایشان اعتراض کردند و حتی عذرخواهی کرده است. آقای خاتمی و مهندس بهزاد نبوی به ایشان انتقاد کرده بودند که این چه حرفیست زدید، ایشان هم پست خودش را برداشت. به من از دستگاه های قضایی و امنیتی فشار آوردند که شکایت کنم. من نکردم. دنبال این هستند که بین ما اختلاف بیندازند، من این کار را نمی کنم. 

    - نتیجه عملکرد جبهه اصلاح طلبان شد ۸۴ و ۸۸. ببینید چه بلایی سر آقای هاشمی در انتخابات مجلس در سال ۷۸ و ریاست جمهوری آوردند؟ همه آن ها با آقای هاشمی صحبت کردند که کاندیدای ریاست جمهوری شوید، دقیقه ۹۰ همه آن ها چرخیدند، رفتند سراغ آقای کروبی یا معین. یا آقای خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری آمدند، دیگری کاندیدا شد، آقای خاتمی کنار کشید و نتیجه آن سال ۸۸ شد. 

    - حزب مشارکت حزب سیاسی فعالی بود. با تعطیلی حزب مشارکت مخالفم، تلاش کردم حزب مشارکت برگردد. حزبی که به آن می گویند برانداز است را باید محاکمه کنند و ادله شان را بگویند. این را هنوز نگفتند. اعضای حزب مشارکت می گویند ما هنوز قانونی هستیم. دوستان ما در حزب مشارکت می گویند بینه و ادله ای نداریم که مبتنی بر این باشد که حزب را باید تحویل دهیم. به آن ها ابلاغ شده که باید حزب را تعطیل کنید. من امروز که در حزب ندا هستم و در چارچوب نظام رجیستر شدم، یک روز می خواهند نباشم باید به من بگویند چرا نیستی. باید بگویند تو این تخلفات را داشتی. تو ارتباط با بیگانه داشتی. 

    - حزب مشارکت دچار اشتباهات سیاسی شد که آن را در جای خودش باید بررسی کرد. اگر حزب مشارکت را می خواهند تعطیل کنند آن را هم باید بررسی کرد. اگر من مخالفتی با یک موضع حزب مشارکت دارم نمی توانم تمام حزب مشارکت را نادیده بگیرم. 

    - بعد از رایزنی هایی که شد دیدم آقایان اجازه نمی دهند حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب به صحنه سیاسی برگردند. عده ای از رفقای جوان من آمدند سراغم و دنبال این بودند که کار سیاسی کنند. من هم با تمام بزرگان کشور مشورت کردم. با بعضی ها مشورت کردم و بعضی ها را مطلع کردم. از بعضی ها اجازه گرفتم احتراماً و تبرکا و با بعضی ها هم اخلاقاً مشورت کردم که می خواهم چنین کاری کنم. تا این لحظه به طور آشکار و پنهان با کسانی که ما با آن ها موضع داریم و کسانی که حتی نظر سیاسی من را قبول ندارند و در جناح اصولگرا هم هستند مانند آقای ناطق نوری یا مرحوم آقای مهدوی کنی مشورت کردم. با تمام بزرگان اصلاحات مانند آقای خوئینی ها و جناب آقای خاتمی مشورت کردم. من این افراد را بزرگان سیاسی کشور می دانم. معتقدم اگر کاری می خواهیم بکنیم خوبست که این آقایان را توجیه کنیم، اگر آقای مهندس موسوی و کروبی هم گرفتار نبودند و بیرون نبودند با آن ها هم مشورت می کردم. اگر مرحوم مهندس بازرگان فوت نکرده بود، با ایشان هم مشورت و صحبت می کردم. مشورت و مطلع کردن، رضایت نیست. مشورت، اجازه نیست. آقای موسوی خوئینی ها در تاریخ سیاسی ایران فرد مهمی بوده است. کسی بوده که موقعی بخشی از جوانان کشور را رهبری کرده است. آیت الله مهدوی کنی زمانی نخست وزیر و وزیر کشور و در عین حال فرد متعبد و متدینی بوده است. آقای روحانی را مطلع کردم، مشورت نکردم. 

    - حسین فریدون برادر گل من هست. اختلافی با ایشان ندارم. من حسین فریدون را دوست دارم. رفیق شفیق دوران ۳۴ ساله زندگی من است. ایشان در مقطعی برداشت هایی داشت که اشتباهات بود. ایشان احساس می کرد من در انتخابات ریاست جمهوری تعلق به آقای روحانی ندارم و نمی خواهم برای ایشان کار کنم و رأی بدهم. درحالیکه آقای روحانی در سال ۱۳۸۸ برای ریاست جمهوری قصد کاندیداتوری داشت. من با ایشان طی کردم که اگر آقای موسوی یا خاتمی بیایند من دنبال آن ها می روم. تا روزی که آقای خاتمی آمد من ستاد آقای روحانی را اداره می کردم. مسئول ستاد انتخاباتی آقای روحانی بودم. جلساتی هم در منزلم داشتم که آقای روحانی و بسیاری از بزرگان نشستند، مشورت و صحبت کردند. سال ۸۸ آقای روحانی به من گفت اگر آقای موسوی یا خاتمی هر دو بیایند، احمدی نژاد رئیس جمهور ایران می شود، من به تو قول می دهم و این هم شد. ظهر روز انتخابات ۹۲ با آقای روحانی بودم. شرایط جسمی من طوری نبود که بتوانم کمک کنم. آقای روحانی انصافاً در حق من مردانگی و بزرگی کرد. من آن موقع با دستگاه اکسیژن راه می رفتم. 

    - بعضی ها فکر می کردند من اختلاف کوچکی با آقای حسین فریدون دارم. این اختلاف نه اقتصادی بود نه اختلاف سیاسی. یک اختلاف حسی بود. من حسین فریدون را دوست دارم، برادرم است و به او علاقه دارم. منتهی شاید بعضی سلیقه هایش را قبول نداشته باشم. آقای فریدون خیلی مردم دار است. به برادرش وفادار است. برادری که وفاداری کند در این دوره زمانه خیلی کم است. آقای فریدون هر کس احتیاج داشته باشد به او می رسد. جوانمردی های خاصی دارد. با خیلی ها فرق می کند. 
     
    - من در آن مقطع [تشکیل دولت روحانی] از نظر جسمانی صلاحیت وزیر امور خارجه شدن نداشتم. آقای دکتر ظریف در آن مقطع مهم ترین انتخاب و شاهکار آقای رئیس جمهور برای وزارت خارجه بود. از نظر من بهترین وزیر کابینه آقای روحانی، وزیر خارجه است. 

    - من با مهندس موسوی، دکتر ولایتی، دکتر خرازی، منوچهر متکی و دکتر صالحی کار کردم، با دکتر ظریف هم رفیقم هم برادرم و هم کار کردم. هر کدام یک ویژگی داشتند. اما متخصص ترین وزیر خارجه تاریخ بعد از انقلاب ایران آقای ظریف است. قبل از انقلاب وزرای خارجه بسیار نخبه و متنفذ و قوی داشتیم منتهی سیستم سیاست خارجی زمان شاه با زمان انقلاب کاملاً متفاوت بود. سیاست خارجی در اختیار شاه بود، وزیر خارجه کاره ای نبود. اردشیر زاهدی یک وزیر خارجه قدر بود. مرحوم دکتر خلعتبری وزیر خارجه ای ملی بود. دکتر فاطمی ۱۱ ماه وزیر خارجه بود اما ۶۰ سال است در تاریخ ایران ماندگار شده است. آقای دکتر ظریف قابل مقایسه با هیچ یک از آن ها نیست، ویژگی هایی دارد که آن ها نداشتند. اما به دلیل تخصصی که آقای ظریف دارد می توانیم ایشان را با مرحوم انتظام مقایسه کنیم. مرحوم انتظام یک وزیر خارجه باسواد در حقوق بین الملل بود. 

    - با من احدی درباره وزیر خارجه شدن صحبت نکرده است. شایعه زیاد است. این را در سایت های خبری خواندم که صادق خرازی می خواهد از قم کاندیدای مجلس شود به دلیل اینکه مثلاً بخواهد روی علی لاریجانی را کم کند. نیاز نیست ما روی کسی را کم کنیم. هنوز تصمیم ندارم کاندیدا شوم. تصمیم را حزب من می گیرد. الان بنده که حزب را به وجود آوردم تحت قانون و نظر حزب تصمیم می گیرم. 

    - اشهد بالله (با ۳ بار تکرار) استعفا کردم که حزب زیر بار فشار خردکننده ای که به من وارد می شد، نباشد. می خواستم روند دموکراسی را در حزب انقدر قوی کنم که در شورای مرکزی حزب به من انتقاد کنند و در موقع استعفا از خودم دفاع کنم. استعفا تبدیل به یک استیضاح شود و دوباره رأی گیری شود. در جلسه استعفا ۴ نفر مخالف و ۴ نفر موافق استعفا صحبت کردند، یکی از ۴ نفری که در باب موافقت با استعفا صحبت کرد خودم بودم. ادله ام را گفتم و آرزو می کردم که استعفایم قبول شود. 

    - اینطور نیست حزب به خاطر ارتباطات من مجوز گرفته باشد. مگر حزب اتحاد ملت ارتباط داشت؟ همان پروانه ای که به ما برای برگزاری کنگره دادند، به حزب اتحاد هم دادند. اتحاد هم اعضایش مشخص است، تابلوی خودشان را دارند. مگر برای اتحاد کسی لابی کرد؟ من والله بالله برای کار حزب هیچ جا نرفتم لابی کنم. الان سه نفر از اعضای ما را برای عضویت در شورای مرکزی رد کرده اند به دلیل اینکه پرونده قضایی دارند. داریم با وکلا و حقوقدانان صحبت می کنیم راه حلی برایش پیدا کنیم که تا می توانیم از کسی درخواست نکنیم. من به هیچ وجه از ارتباطاتم برای حزب استفاده نکردم. بچه های حزب دنبال پروانه بودند. بچه های حزب انقدر پشت در اتاق وزیر کشور نشستند تا مجوز را گرفتند. 

    - نهادینه شدن دموکراسی و فرهنگ پاسخگویی و فرهنگ سیاسی در ایران مبتنی بر حزب است. حزبی که حکومت ساخته و دولت ساخته نباشد. تا امروز کسی نمی تواند ادعا کند حزب ندا، حزب حکومت ساخته و دولت ساخته است. مجاهدین انقلاب اسلامی در دوره اقتدار آقای مهندس موسوی ایجاد شد. حزب کارگزاران در دوره اقتدار دولت آقای هاشمی رفسنجانی ایجاد شد. حزب مشارکت در زمان اقتدار دولت آقای خاتمی شکل گرفت. حزب ندا در زمان غربت شکل گرفته است. ما کسی نداشتیم برود صحبت کند. 

    - من جزو هیات مذاکره کننده ایران در قطعنامه ۵۹۸ بودم؛ جزو ۱۳-۱۲ نفر اعضای این هیات که دکتر ولایتی، مرحوم دکتر حبیبی، دکتر روحانی، آقای ناصری و آقای ظریف. در مذاکرات اتمی با فرانسوی ها کار کردم و مذاکرات ایران با سه کشور اروپایی را طراحی کردم و به این نتیجه رسید. این ها تجارب من در کشور است و باعث شده در سطح ملی جا بیافتم. این ها نتیجه کارهای بزرگی است که خداوند در حق من لطف کرده است. خالصانه بگویم شاید با آقای دکتر خرازی اختلافات فکری یا مشربی داشته باشم ولی یکی از کسانی که در تربیت من نقش داشت آقای دکتر خرازی بود. 

    - من از رساله دکترای خودم در رشته تاریخ و سیاست در دانشگاه دورهام انگلیس دفاع کردم. 

    - من عاشق صدای شارل آزناوور، خواننده ۹۲ ساله فرانسوی هستم که هنوز می خواند. بی نظیر است، ارمنی است. شارل آزناوور در اوج صداست، وقتی می خواند فرد را مبهوت می کند، می برد به دنیای دیگری. در ایران الان خیلی از خواننده های جوان ما رشد بی نظیری کردند. آقای شجریان خواننده ملی و سلطان قلب هاست. 

    - هنرپیشه محبوب من عزت الله انتظامی است. آقای انتظامی نابغه سینمای ایران است. دومی ندارد. 

    - جواد ظریف، دوست دوست داشتنی است. مرد ملی ایران است. جواد ظریف می تواند همه کاری بکند. ظریف لیاقتش را دارد که رئیس جمهور شود. اگر جای جواد ظریف بودم با کسی که دستش را دراز می کند حتماً دست می دادم. ادب سیاسی و فرهنگی حکم می کند به عنوان نماد ملت ایران با او دست بدهم. دست کسی را کوتاه نمی کنم. حتماً با او دست می دهم. من دیپلماتم، من را برای جنگ آنجا نفرستادند، برای آشتی و صلح فرستادند. مگر می شود دیپلمات برود آنجا بگوید من دست نمی دهم. سلام می کنند بگوید سلام نمی دهم. نمی توانم بگویم قبلاً مقامات ایران با روسای جمهور آمریکا دست دادند یا نه. دست دادن را ایراد نمی دانم. با دست دادن صلح و با دست ندادن جنگ ایجاد نمی شود. وقتی طرف دست دراز می کند، اخلاق و ادب اسلامی حکم می کند دست بدهیم. دستی به نفوذ بیگانه کمک می کند که با قدرت فکر و قلم چیزی امضا کند که بیگانه را راه دهد. آن دست و قلم و فکری که توانسته مذاکره را به جایی برساند که قبول کنند در ایران سانتریفیوژ بچرخد، قبول کنند ایران تحقیق و توسعه کند، ایران انرژی هسته ای اش را دنبال کند، آن دست را باید بوسید. نباید آن دست را محکوم کرد و گفت آن دست شکسته باد. ما برای وصل کردن آمدیم. آقای ظریف که وزیر جنگ یا دفاع نیست که کسی که می خواهد دست بدهد در گوشش بزند. وزیر خارجه نماد ملت ایران است. با یک دست دادن نه تمام تلخی ها و ظلم آشکار ایالات متحده در ایران نفی می شود و نه رفاقت ایجاد می شود. این عرف عقلانی و اخلاقی است. وقتی کسی با شریکش اختلاف پیدا می کند و به دادگاه می رود اولین کاری که می کنند با هم دست می دهند. 

    - آقای احمد پورنجاتی یکی از دوستان عزیز من است. انسان آزادیخواهی هستند. همیشه دغدغه آزادی را داشتند. پورنجاتی خیلی عوض شده، فرزند زمانه اش بوده است. آقای پورنجاتی با تحولات زمان متحول شده است. مثل خود من. اگر کسی می خواهد من را در زمانی که در بازار بودم داوری کند، این ظلم است. من تحولات آقای پورنجاتی را کلاً مثبت می دانم. در برخی جاها سرعتش را زیاد، تند و شتاب زده می بینم. به عنوان برادر به ایشان توصیه می کنم کمی شتابش را کم کند. 

    - احمد بورقانی، رفیق شفیق دوران جنگ، نیویورک، اصلاحات، فترت و مهجوری و مشتاقی است. احمد یکی از عزیزترین دوستان زندگی من بوده است. هر شب به یادش هستم. اگر بورقانی الان بود، همان بورقانی بود. فردی ملی که مثل اصلاح طلبان فکر می کرد. 

    - آقای حمید هوشنگی انسان خوبی است و من برای او همیشه داشتن انصاف را دعا می کنم. هیچ وقت یادم نمی آید با آقای هوشنگی اختلاف مالی یا سلیقه داشته باشم. هر چه ایشان فحش دادند نگاه کردم، گوش دادم، برایش دعا کردم که خداوند صحت و عمرش را طولانی کند و منصف باشد. وقتی چیزهایی که از ایشان نمی پسندم می بینم هیچ حسی به عنوان انتقام در من به وجود نمی آید. خوبی هایش را بیشتر می بینم و برایش دعا می کنم. هر موقع مشکلی داشته باشد برای رفع مشکلش هر کاری می کنم. 

    - دفتر ساختمان سفارت ایران در فرانسه را من ساختم. این یکی از زیباترین منظره ها را دارد که قبلاً این دفتر مخروبه بود. وقتی ساختم اول دولت فرانسه به من اعتراض کرد وقتی به آن ها نشان دادم از من تقدیر کردند. این ساختمان مشرف بر رود سن است. 
     
    - آقای روحانی شخصیت استثنایی تاریخ انقلاب ایران است. کسی در میان روسای جمهور قدرت، سابقه، تجربه فکری و اجرایی ایشان را نداشته است. من مطمئنم آقای روحانی دینش را برای دنیایش واگذار نمی کند. من با آقای روحانی ۹، ۸ سفر به مکه رفتم. مشاور ایشان بودم. از ایشان چند حکم داشتم. وقتی به میدان آمد یک هدف داشت که گره از کار فروبسته مردم ایران بگشاید که به نظرم موفق شد. 

    - بدترین رئیس جمهور تاریخ ایران، احمدی نژاد بود. من احمدی نژادیسم را خطر جدی، بالقوه و بالفعل بزرگ کشور می دانم. بزرگترین خطری که می تواند زوال امنیت، صلابت و قدرت ملت ایران را به دنبال داشته باشد، احمدی نژادیسم است. روحانیتی که احمدی نژاد بر دوش آن ها نشست ولی با ۵۰۰ کیلومتر از دین و جمهوری اسلامی عبور کرد، هرگز نمی گذارند احمدی نژاد برگردد، ولی احمدی نژادیسم احتمال دارد که برگردد. احمدی نژاد محال است دیگر برگردد. 

    - درباره اسفندیار رحیم مشایی نمی دانم چه بگویم. با هم آشنا بودیم. در زمان جنگ با همدیگر همکاری داشتیم. ایشان در وزارت اطلاعات روی اکراد کار می کرد. زمانی که به حلبچه حمله شیمیایی شد، ما برای اینکه به دنیا ثابت کنیم که صدام چه جنایتی کرده، هیات های زیادی را به دنیا فرستادیم که من ایشان را مسئول هماهنگی کردم. گروه های مختلف اکراد و بیماران را به جاهای مختلف دنیا می برد و تلاش جدی کرد. آقای مشایی آن موقع آدم متدینی بود ولی حرف هایی که راجع به ارتباطات خاص فضایی شان می گویند، من چیزی از ایشان نشنیدم و نمی توانم قضاوت داشته باشم. اگر قرار باشد در دولت های نهم و دهم از چند نفر سؤال کنند و باید پاسخگو باشند، یکی از آن ها ایشان است. از آقای مشایی سؤال می کنم آیا فکر می کنی امام زمان از کارهایی که کرده ای راضی هستند؟ 

    - حسین فریدون خیلی گل است، ماه است، دوست داشتنی است، یک گلوله نمک است. حسین شیرین است، خوبی هایش شیرین است، بدی هایش شیرین است. 

    - آقای دکتر کمال خرازی استاد و مرشد من است. هر چه خوبی و موفقیت دارم از ایشان است. نقش بسیار بزرگی در من از ۱۶، ۱۵ سالگی تا الان داشته است. 

    - آقای قالیباف شهردار خدمتگزار و مدیر شهری تهران است. زحمات زیادی کشیده است. فکر می کنم مثل شیراک می خواهد ۴۰ سال مبارزه کند تا رئیس جمهور شود. 

    - اگر حالم خوب باشد و در شرایط کار باشم هم به آقای روحانی کمک می کنم هم به آقای قالیباف. من فقط در عمرم به یک نفر گفتم کمک نمی کنم و با او کار نمی کنم آن هم محمود احمدی نژاد بود و بس. غیر از او به همه کمک می کنم. 

    - اگر کسی ۵۰ میلیارد تومان به من دهد همه زندگی و اموالم را به او می دهم. 

    - آقای رشیدپور جزو استثنائات کشور است. حیف که صداوسیما نتوانست از این ظرفیت که در سطح ملی می توانست نقش آفرینی کند، استفاده کند. آرزو می کنم ایشان به صداوسیما برگردند. من اگر در صداوسیما مسئولیتی پیدا کنم در همان دو، سه روز اول کسی که دعوت به همکاری می کنم ایشان خواهد بود، به دلیل استعداد و هوشی و قدرت بیانی که دارد. می تواند فحش دهد و آدم خوشحال شود. 

    - یکی از توصیه های من به بینندگان و شنوندگان عزیز اینست که پشت سر هم سیاستمداری می تواند حرف های درست یا غلطی باشد. هنر مردم است که سیاستمداران سره را از ناسره تشخیص دهند. اگر سیاستمداری حقد و کینه دارد او رد شده و رفوزه است. با تطبیق واقعیت می توان آن شناخت را از افراد به دست آورد. همه موفق باشید. به امید پیروزی ندا.
    ویرایش شده توسط آلما فاطمی  در تاریخ ۲۴/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۱۳
  • ۱۱:۱۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۴
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست

  • ۱۵:۱۵   ۱۳۹۴/۱۰/۲۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    برنامه دید صادق خرازی هم جالب بود. ممنون آلما. وقتی یه کمی زمان میگذره معمولا میفهمیم که چه تیم هایی با نواقصی که داشتن و برتری هایی که داشن چه جوری عمل کردن.
    الان مثلا میشه در مورد فساد مالی و اخلاقی و قدرت طلبی و تمامیت طلبی، درایت و تخصص گروه های مختلف بهتر قضاوت کرد.

    ممنون آما عالی بود
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان