خانه
322K

*حرفای جالب*

  • ۱۸:۲۴   ۱۳۹۲/۶/۹
    avatar
    کاربر جديد|42 |62 پست

    سلام دوستان...


    فکرکردم اگه یه تاپیک برای متن ها و یا حرفای جالبی که میخونیم یا


     به گوشمون میخورن بذارم،


    جالب باشه...


    اولیش ازخودم؛


    شما هم همراهی کنید!!

    ویرایش شده توسط melody  در تاریخ ۹/۶/۱۳۹۲   ۱۸:۳۳
  • leftPublish
  • ۱۵:۱۰   ۱۳۹۴/۳/۱۷
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    دختر کوچولو 2 تا سیب تو هر دو دستش داشت. همون موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو تا دست دخترش افتاد.
    و بهش گفت : " یکی از سیباتو به من میدی ؟"
    دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به هر دو سیب .
    کمی فکر کرد و ناگهان یه گاز به هر دو سیب زد !
    لبخند روی لبای مادرش خشک شد ! چهره ی مادر داد میزد که چقدر از دخترش نا امید شده...

    امّا ؛ دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده رو به طرف مادرش گرفت و گفت : " مامان جوون بیا اینو بخور ، چون این سیب شیرین‌ تره ! "

    مادر خشکش زد ! چه اندیشه‌ایی به ذهنش راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه ایی بود !

    هر قدر با تجربه باشیم ، در هر مقامی هم که باشیم ، هر قدر هم خودمونو دانشمند بدونیم ، قضاوت رو باید کمی به تأخیر بندازیم و بذاریم طرف مقابل فرصتی برای توضیح داشته باشه
  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۴/۳/۱۷
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    درژاپن مردمیلیونری برای دردچشمش درماني پیدا نمیکرد
    بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
    راهب به او پیشنهادکردبه غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
    وی پس ازبازگشت دستورخرید چندين بشکه رنگ سبز را دادو
    همه خانه رارنگ سبز زدند
    همه لباسهایشان را
    ووسایل خانه وحتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
    و چشمان او خوب شد.
    تااینکه روزی مردمیلیونر راهب رابرای تشکربه منزلش دعوت کرد
    زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسدجویای حال وی میشود
    مردمیلیونر میگوید:
    خوب شدم
    ولی این گرانترین مداوایی بود که تابه حال داشته ام...
    راهب باتعجب گفت اتفاقااین ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
    برای مداوا،تنهاکافی بود عینکی باشیشه سبز تهیه ميكرديد !!
    برای درمان دردهايت،
    نمیتوانی دنیاراتغییردهی...
    بلکه باتغییرنگرشت میتوانی دنیارابه کام خود دربیاوری
    تغییردنیاکار احمقانه ایست
    ولي،
    تغییرنگرش
    ارزانترین و
    موثرترین راه است.
    نگاهت زيبا و صبحت به خیر
  • ۱۵:۱۴   ۱۳۹۴/۳/۱۷
    avatar
    نارینه
    یک ستاره ⋆|1109 |1317 پست
  • ۱۲:۳۹   ۱۳۹۴/۳/۱۸
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    ژان وال ژان:

    مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و پانزده سال در آنجا نان مجانی خوردم!
    عجب دنیایست!!!!
  • ۱۶:۵۰   ۱۳۹۴/۳/۱۸
    avatar
    فوژان ♥
    کاربر فعال|286 |371 پست
  • leftPublish
  • ۱۲:۲۳   ۱۳۹۴/۳/۲۰
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    میخواهند تو ندانی !!!
    میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است،
    پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می خواهی اما
    پرتابت که کنند، آنجا می روی که آنان می خواهند.
    پس پرواز را بیاموز...!!!

    پرنده ای که "پرواز" بلد نیست،
    به "قفس" می گوید،

    "تقدير" !
  • ۰۰:۱۶   ۱۳۹۴/۳/۲۱
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    سه چیز در زندگی هیچگاه باز نمیگردند:زمان؛کلمات؛و موقعیتها.سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند:آرامش؛امید و صداقت.سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند:رویاها؛موفقیت و شانس.سه چیز در زندگی از با ارزش ترینها هستند:عشق؛اعتماد به نفس و دوستان واقعی.
  • ۱۶:۳۹   ۱۳۹۴/۳/۲۲
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ :
    .
    ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
    ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ ...
    .
    ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
    ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ

    این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره !!!

    عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند!
    هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود....
  • ۱۶:۴۱   ۱۳۹۴/۳/۲۲
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    گویند:
    روزی دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
    درراه با پرودرگار سخن می گفت:
    ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
    در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
    او با ناراحتی گفت:
    من تو را کی گفتم ای یار عزیز
    کاین گره بگشای و گندم را بریز!

    آن گره را چون نیارستی گشود
    این گره بگشودنت دیگر چه بود؟

    نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!

    ندا آمد که:
    تو مبین اندر درختی یا به چاه
    تو مرا بین که منم مفتاح راه
    (مولانا)
  • ۲۰:۴۸   ۱۳۹۴/۳/۲۳
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    همه آدم ها ظرفيت بزرگ شدن را ندارند، اگر بزرگشان کنیم گم مي شوند و دیگر نه شما را مي بينند و نه خودشان را.
    بیاییم به اندازه آدم ها
    دست نزنيم.....

    ‏"سیمین بهبهانی"
  • leftPublish
  • ۰۹:۴۹   ۱۳۹۴/۳/۲۴
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۴/۳/۲۵
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    انسان‌ها عاشق شمردن مشکلاتشان هستند
    اما لذت‌هایشان را نمی‌شمارند
    اگر آنها را هم می‌شمردند
    می‌فهمیدند که به اندازه کافی از زندگی لذت برده‌اند ...
  • ۱۶:۴۹   ۱۳۹۴/۳/۲۶
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    تو با شرافتی اگر...
    آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی
    تو آزادی، اگر...
    خودت را کنترل کنی، نه دیگران را
    تو مهربانی، اگر...
    وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند، آنها را ببخشی.
    تو شادی، اگر...
    گلی را ببینی و بخاطر زیباییش خدا را شکر کنی.
    تو ثروتمندی، اگر...
    بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی.
    و دوست داشتنی هستی، اگر...
    دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد...
    " اگر چنین است...
    تو یک انسان بزرگی هستی "
  • ۱۷:۴۱   ۱۳۹۴/۳/۲۹
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    زن و مرددعواشون شد!

    باهم قهرن!

    باهم حرف نمیزنن!

    حتی به هم نگاه هم نمیکنن!

    صدای زنگ تلفن:

    زن گوشی رو برمیداره.

    مردمیشنوه که دوستای زن به استخر دعوتش کردن!

    مردباخودش فکر می کنه:
    کاش همین الان قبول کنه و بره، تا چندساعتی تنها باشم وآروم شم!

    صدای زنگ تلفن:

    مرد گوشی رو برمیداره.

    زن میشنوه که دوستای مرد برای دیدن فوتبال دعوتش کردن!

    زن با خودش فکر میکنه:
    کاش قبول نکنه. کاش نره. کاش همین الان بیاد پیشم و بگه: میدونم ازم دلخوری. واسة همین نمیرم تاباهم باشیم و اگه ناراحتت کردم از دلت در بیارم.

    مردها برای آروم شدن نیاز به خلوت دارن.
    زنها برای آروم شدن نیاز به حمایت.

    به امیدروزی که با تلاش برای شناخت این تفاوتها همه مشکلات به آرامی حل شوند!
    , پیشکش میکنم "عشق " و "رفاقت" و "مهربانی" را به همه کسانی که ، از دل شکستن بیزارند و در تمنای آنند که دلی را بدست آورند ..
    آنانکه می خواهند در زندگی ، پل باشند نه دیوار آنانکه همیشه یکرنگند ، نه هزار رنگ
    آنانکه در سختیها ، یار و نگرانت هستند نه بی خیالت
    آنانکه با خود رحمت می آورند.
  • ۱۷:۴۴   ۱۳۹۴/۳/۲۹
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    چه سخت است تنگ ماهی بودن
    اگر بشکنی قاتلی و اگر نشکنی زندانبان
    خوش به حال آب!


    💎💎💎💎💎💎


    اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای، او را خوار مساز؛ بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی.


    💎💎💎💎💎💎


      گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی، شاپرک میان دستانت له میشود....
    نیت تو کجا و سرنوشت کجا!


    💎💎💎💎💎💎


    هنگامی که افسرده ای، بدان جایی در اعماق وجودت، حضور " خدا " را فراموش کرده ای...


    💎💎💎💎💎💎


    لحظه ها،
    تنها مهاجرانی هستند
    که هر گز بر نمی گردند
    هرگز!

    💎💎💎💎💎💎


    ﮔﻼﯾـﻪ ﻫﺎ ﻋﯿﺒﯽ ﻧـﺪﺍﺭد ...
    اما ﮐﻨــــﺎﯾﻪ ﻫــﺎ ﻭﯾـــ ــﺮﺍﻥ ﻣﯿـ کنـد


    💎💎💎💎💎💎


    سه چیز را نگه دار:
    گرسنگیت را سر سفره دیگران
    زبانت را در جمع
    و چشمت را در خانه دوست . .


    💎💎💎💎💎💎


    تقریبا همه ی مردم بخشی از عمرشان را در تلاش برای نشان دادن ویژگی هایی که ندارند، تلف می کنند!

    💎💎💎💎💎💎


    عاشــق طرز فکر آدمهـــا نشویــد
    آدمهـــا زیــبا فکـــر میکنند
    زیـــبا حرف میزنند
    امـــا زيبا زندگي نمي كنند!
  • ۰۱:۲۶   ۱۳۹۴/۳/۳۰
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻥ ..!
    ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩ: ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ
    ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ ..!
    ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ
    ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ , ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ..!
    ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ
    ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﮑﻢ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺷﻮﺩ ..! ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ
    ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﯿﺪ
    ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﯾﮏ ﻧﺎﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﮐﻨﺪ ..!
    ﺩﺭ ﺍﻭﻥ ﺟﻠﺴﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ 480 ﺩﻻﺭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ،ﻗﺎﺿﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ ..!
  • ۱۴:۴۰   ۱۳۹۴/۳/۳۰
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    بهشت و جهنم از دیدگاه خیام
    در فلسفه و جهان بینی خیام بهشت و جهنم در خارج از این دنیا جایی ندارند و یا اگر وجود دارند در ادامه رفتار آدمی در این دنیا هستند.
    خیام ترجیح می دهد هر آنچه مذهبیون در دنیای دیگر وعده می دهند در همین دنیا تجربه کند و به عقیده او کسی که در این دنیا از لذت ها لذت ببرد و با شادی ها شاد باشد در واقع در بهشت است.
    وکسی که زندگی را بر خود سخت بگیرد و بر خود ریاضت های غیر عقلانی تحمیل کند در واقع در جهنمی خواهد بود که خود ساخته است.
    هر کس که در این دنیا بتواند شاد زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد بطور حتم اگر بعد از مرگش دنیایی باشد در بهشت خواهد بودزیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به طور طبیعی نه به کسی ظلم می کند و نه تفکرات منفی نسبت به دیگران دارد پس دنیا و آخرتش برای او بهشت خواهد بود.بنابراین نبایدزندگی را به خود سخت گرفت و به خود وعده فردایی بهتر داد.
    گردون نگری ز قد فرسوده ماست
    جیحون اثری ز اشک پالوده ماست
    دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
    فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
  • ۱۴:۴۲   ۱۳۹۴/۳/۳۰
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    *حرفای جالب*
  • ۱۷:۵۵   ۱۳۹۴/۳/۳۱
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    در صورت آدمی دو چیز مهم است:
    یکی لبخند و دیگری عمق نگاهش
    این دو را هم هیچ جراحی نمی‌تواند به انسان بدهد.
    لبخند آدمی اقیانوس صورتش است
    و چشم‌هاش آفتاب
    هر صورتی که آفتاب درخشان و اقیانوس مواج ندارد، یعنی هیچ ندارد.
    نمی‌شود در جراحی‌های زیبایی دنبال اقیانوس و آفتاب گشت.


    .
    .
    .

    "لوریس چکناواریان"
  • ۱۴:۱۵   ۱۳۹۴/۴/۱
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    دان هرالد (طنزنویس امریکایی)

    اگر عمر دوباره داشتم:

    اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم!

    همه چیز را آسان می گرفتم

    تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی می گرفتم
    اهمیت کمتری به بهداشت میدادم!

    مسافرت بیشتر میرفتم
    از کوهها بیشتر بالا میرفتم
    در رودخانه های بیشتری شنا میکردم!

    بستنی بیشتر میخوردم و اسفناج کمتر!

    مشکلات واقعی بیشتری داشتم
    و مشکلات واهی کمتری!

    آخر ببینید ، من از آدمهایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم
    البته من هم لحظات سرخوشی داشتم ، اما اگر عمر دوباره داشتم ، از این لحظات سرخوشی بیشتر میداشتم.

    من هرگز جایی بدون دماسنج ، پالتو ، بارانی و… نمی رفتم .
    اگر عمر دوباره داشتم
    سبکتر سفر میکردم
    وقت بهار ، زودتر پابرهنه راه میرفتم
    و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم.

    از مدرسه بیشتر جیم میشدم
    گلوله های کاغذی بیشتری به معلم هایم پرتاب میکردم!

    بیشتر عاشق میشدم
    پایکوبی و شادی بیشتری میکردم.

    و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند ، من به ستایش آسان گرفتن اوضاع می پرداختم ؛
    زیرا با ویل دورانت موافقم که میگوید:

    "شادی از خرد عاقل تر است! "
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان