خانه
67K

سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۱۱:۵۱   ۱۳۹۴/۸/۱۸
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    سریال جدید از این هفته شروع شده به اسم سریال نبرد گلها گوللرین ساواشیgullerin savasi

    اینجا عکس های و خلاصه سریال نبرد گلها رو براتون می زارم

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۴/۹/۱۳۹۴   ۱۴:۰۸
  • leftPublish
  • ۱۳:۵۳   ۱۳۹۴/۱۱/۸
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت جدید سریال نبرد گلها

    مرت،خونه دویگو است و بهش میگه،خیلی دوستش داشتم و از وقتی که چشم هایم رو باز کردم اون رو دیدم،دیدم و عاشقش شدم،بچگی ام،خیالاتم،در زندگیم فقط آرزوم اون بود و رفت با اون دیوانه سپاهی ازدواج کرد،گلرو رفت و من رو تنها گذاشت و رفت.

    امید از پنجره فریاد میزنه چرا گلرو؟چراااا؟

    گلرو هم یاد حرف های امید است که بهش گفته بود،من باور نمیکنم و این عروسی رو باور نمیکنم.

    گلرو میره تو اتاق گلفام و میگه،من به تو گفته بودم که از من بترس و جنگ هنوز تمام نشده و جنگ تازه شروع شده.

    فردا صبح،جهان هنوز خواب است و گلرو بیدار شده و گلفام میاد تو اتاقشون و به گلرو میگه،تو فکر میکنی که همه چیز تموم شده؟ و گلرو میگه،نه همه چیز تازه شروع شده.و جهان از خواب بلند میشه و میگه،گلفام؟!! از تو خواهش میکنم که همراه زنم،اینطوری حرف نزن و تو نمیبینی که من به آروزی خودم رسیدم و گلفام میگه،تو فقط به یک آرزویی که باعث نابودیت میشه رسیدی،من میخوام که نجاتت بدم،هرچه زودتر ازش طلاق بگیر،گلرو به خاطر اینکه از من نفرت داره با تو ازدواج کرده و گلرو در اینجا به خاطر جنگ اومده و تو اسلحه ایی هستی که از طریق تو به سمت قلب من نشانه گرفته و گلفام میره بیرون و جهان میگه ببخشید که خواهرم اینطوری حرف زد و گلرو میگه،اون فقط میخواد که من و تو رو ا

    همه دارن صبحانه میخورن و جانر میگه با گلرو حرف میزنم که برام یک کار و بار خوبی پیدا کنه و غنچه میگه منم میخوام که مدیر ارتباطات بیمارستان بشم و مسعوده میگه،پیدا کنید منم باید تو آشپزخونه پیاز ریز کنم و جانر میگه بخیلیت شد،منم فکر تو رو کردم به گلرو میگم که خالده رو بفرسته ترابازون و تو برو جای خالده.و مسعوده میگه باید از این خونه بریم و جانر میگه،چی؟مگه عقلت رو از دست دادی؟ و غنچه میگه،گلرو دیگه ازدواج کرده و این هم برای ما وهم برای بچه ات فایده داره و مسعوده میگه لعنت به تو غنچه،با این کارهای شما به قبر پدر من سنگ میباره،تو بگو چیچک!دوست داری که اینجا باشی؟دوست داری که خدمت کار خواهرت باشی؟!و چیچک میگه،اینجا خونه ماست و من اینجا به دنیا اومدم و با پدرم اینجا خیلی خاطرات داریم و مسعوده میگه،تو هم پدرم رو فروختی و جانر میگه،بسته دیگه،پدرم پدرم پدرم،بیا اینجا بشین و اعصاب منو خراب نکن،ای بابا،دیگه پدرتون نیست،رفت زیر خاک،دیگه از این به بعد،رئیس این خانه من هستم و مسعوده گریه میکنه و میگه،لعنت به شما،برای شما متأسف هستم و میره تو اتاقش و چیچک به جانر میگه،چه آسان میگی که پدرتون رفت زیرخاک،آفرین به تو!

    لطفا دلت برای من بسوزه و مسعوده میگه،تو دلت برای خودت سوخت؟! و گلرو میگه،دلم سوخت،من دلم برای خودم سوخت،اما یک روز و مسعوده میگه،یک روز چی؟از دیروز که داری یک همین رو میگی،یک روز میفهمی،یک روز قبول میکنی،امروز به من بگو چرا با جهان ازدواج کردی؟ و گلرو میگه،نمیتونم بگم و من کاری نکردم و مسعوده میگه،دیگه میخوای چه کار کنی؟خاک پدرم هنوز خشک نشده و اون جهان بیچاره که تو میگفتی برادرت است،خانم اون خانه شدی و گلرو میگه،خواهر منو بزن هرچی میخوای بگی بگو ،اما فقط منو تو بغلت بگیر،لطفا من به تو نیاز دارم،و مسعوده میگه،وقتی نیاز داری بهمون بگو،چرا نمیگی،چرا پنهان میکنی ؟چرا عروسی کردی؟ و گلرو و مسعوده همدیگه رو بغل میکنن و مسعوده میگه وقتی غنچه گفت که داری عروسی میکنی من فکر کردم همراه آقا امید است و من بازم از دست تو اعصبانی شدم،همراهت حرف نمیزدم،باهات قهر میکردم،شاید آخرین لحظاتی که پدرم زنده بود یادم نمیرفت و گلرو میگه،خواهر لطفا نگو امید،ایمش رو نگو،و مسعوده میگه،وقتی امید میگم قلبت درد میگیره و گلرو مبگه،درد میکنه،خیلی دردمیکنه😭 و مسعوده میگه،خدا جزای تو رو بده،آره اگه آقا امید بود شاید یک روز تو رو میبخشیدم و گلرو میگه،نگو خواهر،لطفا اسم امید رو 

    گلفام به امید میگه،تو باید به من کمک کنی،برادرم چند بار به تو حمله کرد،با چاقو و تفنگ،و امید میگه،گلفام،برادر تو مریض روانی نیست،و اون رو نمیتونی مثل یک مریض روانی بستری کنی،و گلفام میگه،من باید زودتر از اینا جهان رو تو کیلینیک بستری میکردم تا این اتفاق ها برایش پیش نمی افتاد،و امید میگه،اگه تو این کار رو کنی،جهان رو از دست میدی،و گلفام میگه،من جهان رو وقتی اون دختر بر او مسلط شد از دست دادم.

  • ۰۹:۵۲   ۱۳۹۴/۱۱/۱۶
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت جدید سریال نبرد گلها

    امید داره دنبال گلفام میگرده و گلفام داره عکس های بچگی جهان و خودش رو نگاه میکنه وگریه میکنه و یاد حرف جهان میفته که بهش گفته بوده،گلفام تو من رو هیچ وقت دوست نداشتی و تو فقط،چند تا کاغذ و میراث پدرم رو دوست داشتی و تو رفته بودی،واما من اینجا بودم و این خونه برای من و گلرو است.

    گلرو به جهان میگه خیلی خوب شد که اومدیم تو این اتاق و الان دیگه تو اتاق خودمون هستیم،و این اتاق با ما زنده میشه،و جهان میگه و حالا ما ازدواج کردیم و تو اتاقی که پدر و مادرم،چندسال خوش بودن ما زندگی میکنیم،و ما هم مثل پدرومادرم،فقط مرگ جدا میکنه،وجهان نزدیک گلرو میشه و گلرواز روی تخت بلند میشه و میگه،جهان، تو باید استراحت کنی،و جهان میگه،تو پیش من نمیخوابی گلرو!وگلرو میگه،نه و من مثل دیشب رو مُبل میخوابم و زمانی که زَخم هات خوب شد،میام پیش تو میخوابم.

    دویگو،میخواست زنگ بزنه به مِرت و زنگ خونه اش رو زدند و گوشیش رو گذاشت روی میز و یهو دستش به گوشی خورد و زنگ زد به مِرت،و دویگو رفت در رو باز کرد و دید که دوست پسرش است(همونی که هم سِن باباش است!😃) و دویگو گفت که تو میدونی که من از بی خبر اومدن خوشم نمیاد و دوست پسرش میگه،باشه،دفعه دیگه که اومدم خبر میدم،حالا بیا پیشم،و دویگو میگه،اُف ول کن و دوست پسرش میگه،اون موقع که بهت یک گردنبند میدادم،اُف نمیگفتی و اعصاب من رو بهم نریز،ودیوگو میگه،هر بار که تو رو میبینم،خدا رو شکر میکنم که از تو جدا شدم و تو هم این رو خوب میدونی،و به دویگو نزدیک میشه و دویگو میگه ولم کن و چاقو رو طرفش میگیره و میگه اگه نزدیک بشی با همین چاقو تو رو میکشم،و مرت صداشون رو میشنوه و باعجله میره طرف خونه دویگو و مرت دمیره و زنگ رو میزنه و دویگو در رو باز میکنه و با اون مرده دعوا میکنه و از خونه میندازتش بیرون و اون مرده ویگه،از این کارت پشیمون میشی،و دویگو به مرت میگه چرا اومدی و تو از کجا پیدات شد و مرت میگه،من از هر قبرستونی که اومدم و تو عقل نداری و به فکر پول هستی و پول اون مرد رو میخوری و اون مرد میاد و تو رو آذار میده و مرت داره میره بیرون از خونه و دیوگو میگه،مرت،نرو لطفا،خیلی تنها هستم،و مرت نمیره و میره پیش دویگو.

    امید،گلفام رو پیدا میکنه و میره پیشش و گلفام وامید باهم حرف میزنن و گلفام میگه‌،هنوزم باورم نمیشه که تو منو اینجا پیدا کردی!و امید میگه،آخرین باری که اینجا اومده بودم،۲۰ساله بودم و برای آقا انور تولد گرفتیم.

    غنچه به گلرو میگه،من فکر کردم که اتاق گلرو رو میگیری و تو رفتی اتاق پدرش رو گرفتی و اگه گلفام بفهمه خونه رو خراب میکنه و چیچک میگه به نظر من این کارت خوب نبود و غنچه میگه،تو نمیفهمی و در اینجا،دوتا خانم نمیشه باشه و دعوا سَر خانم بودن در خونه است و گلرو میگه،برای شام،منتظر همه تون هستم.

    مرت و دویگو دارن میرن پیش وکیل و یکی از آدم های دوست پسر دویگو میاد و بهش میگه آقا گفته که،کادو ها رو پَس بدی و دویگو میگه،پیش من کادویی نیست و اون مرده،تفنگش رو نشون میده و دویگو گوشواره هاشو میده و اون مرده میگه،خوبه،از کوچک به بزرگ و به ماشین اشاره میکنه و دویگو،سویچ ماشین هم میده و مرت میگه،زندگی تو برعکس زندگی من است،نمیشه و من میرم.

    همه دارن آماده میشن که برن خونه گلرو و پاکیزه به جانر میگه‌به اون غنچه بی ادب گفتم که منم ببره آرایشگاه ولی نَبُرد و خودش رفت و میرن خونه گلرو و میشینن سر میز شام و گلرو میگه،از این به بعد باید همینطوری باشه به شرطی که غنچه تو آرایشگاه اینقدر نَمونه و گلفام و امید میان تو خونه و گلفام میگه،اینا اینجا چه کار میکنند و مسعوده بلند میشه و میگه تو..! و میره پیش گلفام و گلفام رو سیلی میزنه و میگه قاتل و مسعوده از هوش میره و امید میگه چند ماه حاملگیش است و گلرو میگه،بچه خواهرم سقط شد و مسعوده رو میبرن خونه و گلرو هم میره و چیچک میپرسه چرا گفتی قاتل و مسعوده میره بگه که پدرمون رو کشت و گلرو میگه،به خاطر اینکه بچه خواهرم مرده،مسعوده به گلفام گفت قاتل و گلرو میره پیش گلفام و جهان و امید میگن چرا گفت قاتل و گلرو گفت به خاطر اینکه بچه اش رو از دست داده و گلفام میگه،یا میاد از من معذرت میخواد یا باید از این خونه بره و مسعوده میاد و از 

    سریال نبرد گلها گوللرین ساواشی gullerin savasi

  • ۱۴:۳۵   ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    من یه چیز جدید فهمیدم. خالده مستخدم گلفام در واقع مادره واقعی گلفام سپاهی هست
    حالا جریانش چیه و چرا تا حالا نگفته نمیدونم
  • ۱۵:۳۴   ۱۳۹۴/۱۱/۲۲
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    مامان رهام جون : 
    من یه چیز جدید فهمیدم. خالده مستخدم گلفام در واقع مادره واقعی گلفام سپاهی هست
    حالا جریانش چیه و چرا تا حالا نگفته نمیدونم
    زیباکده

    من می دونستم گلفام خواهر جهان نیست ولی نمی دونستم خالده مادر گلفامه

    چه جالب 

  • ۱۵:۵۷   ۱۳۹۴/۱۱/۲۲
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    تازه گلفام و گلرو هم خاهر از اب درومدن. چه لوس بازی ای شد
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۸   ۱۳۹۴/۱۱/۳۰
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    زیباکده
    مامان رهام جون : 
    تازه گلفام و گلرو هم خاهر از اب درومدن. چه لوس بازی ای شد
    زیباکده

    یعنی پدرشون یکیه یا مادر گلرو هم مثل گلفام خالده خانمه؟ چه چیزی شد

  • ۱۲:۱۱   ۱۳۹۴/۱۱/۳۰
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    نمیدونم والا چجوری شده زبونشونو خوب متوجه نشدم. خالده میخاست گلرو رو بکشه گلفام نزاشت اومد گفت ما خاهره همدیگه ایم. خیلی تعجب کردم. قسمت اخرش بود
  • ۱۲:۱۲   ۱۳۹۴/۱۱/۳۰
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    ولی گلرو خیلی گلفام رو اذیت کرد ..از اولشم اصلا حق نداشت. اومد دوشت پسرشو ازش گرفت حق ب جانبم نشونش میده
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان