خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۲۲:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
    تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
    تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
    لمس کن نوشته هایی را
    که لمس ناشدنیست و عریان
    که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
    لمس کن گونه هایم را
    که خیس اشک است و پر شیار
    لمس کن لحظه هایم را
    تویی که می دانی من چگونه
    عاشقت هستم٬
    لمس کن این با تو نبودن ها را
    لمس کن
    همیشه عاشقت می مانم
    دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
  • ۲۲:۵۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    میخواهم از اتاق
    بیرون بروم
    اما تو
    بیرون از اتاق را هم
    با خود برده ای ...




    سعدی_گلبیانی
  • ۲۲:۵۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    ای که گفتی آدمی را از عدم آورده ام
    وز برایش این جهان را از کرم آورده ام

    من که میدانم از آن بالا تو می بینی خدا
    خوب دقت کن تنی آماج غم آورده ام

    بارها با چشم خود نامردمی ها دیده ام
    گر چه بر ابرو ندیدی اینکه خم آورده

    نیست جانی بر تنم تا در قسم یادش کنم
    ای خدا نام خودت را در قسم آورده ام

    خسته ام دیگر و مشتاقم مکافاتم کنی
    زین سبب حرف دلم را در قلم آورده ام

    حال من خوش نیست از بد مستی دنیا
    دردسرها از شراب جام جم آورده ام

    ای خدا مختومه کن پرونده ی عمر مرا
    چون به درگاه تو خود را متهم آورده ام

    گفته بودی خلقت عالم دلیلش عشق بود
    ای پناه عاشقان، بنگر که کم آورده ام.
  • ۲۲:۵۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    باران ، باران چه خبر شده؟...

    چـــــــــرا اینــــــــگونه میبــــــــــاری؟....

    فـــــــکری به حال دل ما هم بکن!!!...

  • ۲۲:۵۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    کند است نبض ثانیه ها در غیاب تو
    من در کجای حس توام با حساب تو؟

    خورشید و ماه پشت زمین خفته اند و من
    بیدار مانده ام که بیایم به خواب تو

    #خلیل_جوادی
  • leftPublish
  • ۲۲:۵۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    ، کاش میشد با دلت عشقم هماهنگی کنی
    گاهگاهی مثل من درشعر دلتنگی کنی

    پای باران در میان باشد پرستو میشوم
    میشود در شعر هم احساس یکرنگی کنی

    بوسه ات طعم غزل دارد محبت میکنی؟
    لشکر لبهات را یکشب فقط جنگی کنی؟

    شأن باران در میان مهربانان عاشقیست
    میشود ترویج این یک کار فرهنگی کنی؟

    آسمان بودن عزیزم اوج احساس شماست
    کاش میشد با دلت امشب هماهنگی کنی
  • ۲۲:۵۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    این وصله ها
    به آغوش تنهای من نمیچسبد...

    نمیدانم دردم چیست؟
    یا از تنهایست،
    یا بودن کسی که دوستش دارم و نیست...!!

    گاهی نه آشنا درد را میفهمد
    نه حتی صمیمی ترین دوست
    گاهی باید تنهایی ، درد را فهمید
    تنهایی ، خلوت کرد
    تنهایی ، آرام شد
    و‌تنها خدا میداند
    چه میگذرد در دلت
  • ۲۲:۵۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    @delnevees
    تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان
    انتظار همه را نیز به آخر برسان

    همه پرورده‌ی مهرند و من آزرده‌ی قهر
    خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان

    لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد
    به جگرسوختگان داغ برابر برسان

    مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود
    شادمانم کن و اندوه مکرر برسان

    مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند
    مژده‌ی وصل برادر به برادر برسان
  • ۲۲:۵۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    گاهی چه بی گناه، دلت پیر میشود
    اینجا همان دمی است که زود دیر میشود

    گاهی به رغم تشنگی عشق، عاقبت
    با حسرتی فقط، عطشت سیر میشود

    گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
    بی رحم چون کمان کمانگیر میشود

    گاهی همان گلی که به دل پروراندیش
    خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود

    گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر
    تنها سراب اوست که تصویر میشود

    گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود
    چون نیست قسمتت، به دلت تیر میشود

    گاهی صدای بارش باران که دلرباست
    با چتر تک سواره چه دلگیر میشود

    گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد
    من کم شوم ز یار، چه تفسیر میشود

    گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل
    از تیزی و خطر، چو شمشیر میشود

    گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
    باید نشست و دید، چه تقدیر میشود..

    قيصر امين پور 🌾
  • ۲۲:۵۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    بنويسيد؛دلش مثل دل شیشه شکست

    آن زمانی که دلی بر دل رویا ها بست

    بنويسيد؛که با عدل خدا مساله داشت..
    .
    بنويسيد؛که از خلقت خود هم گله داشت...

    بنويسيد؛که اشعارمن از سوز دل است...

    بنويسيد؛که دنیای من از خشت و گل است
    بنويسيد؛دلش مثل دل شیشه شکست

    آن زمانی که دلی بر دل رویا ها بست

    بنويسيد؛که با عدل خدا مساله داشت..
    .
    بنويسيد؛که از خلقت خود هم گله داشت...

    بنويسيد؛که اشعارمن از سوز دل است...

    بنويسيد؛که دنیای من از خشت و گل است

    بنویسید؛که در بی کسی اش سوخت پرش

    بنويسيد؛غمی بود به چشمان ترش...
    بنویسید؛که در بی کسی اش سوخت پرش
    بنويسيد؛غمی بود به چشمان ترش...
  • leftPublish
  • ۰۷:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    از عشق چه مي‌ماند بعد از تب تنهايي
    شايد قفسِ تنگي شايد شب تنهايي
    .
    يا خاطره‌اي غمگين از هلهله‌ي مرغان
    يا بغض گلوگيري از مكتب تنهايي
    .
    از عشق چه مي‌ماند بي‌بوسه و بي‌آغوش
    مرگ است بهاي عشق در مذهب تنهايي
    .
    از عشق چه مي‌ماند جز شعر و غزل بازي
    شاه غزلي باشي با منصب تنهايي
    .
    وقتي كه تو خشكيدي باغ و غزلي هم نيست
    روزي كه تو مي‌ماني با عقرب تنهايي
    .
    مجنونم و در دنيا سرمايه‌ي من هيچ است
    جز بوسه‌ي طولاني جز كوكب تنهايي
  • ۰۷:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺑﯽ ﮐﺒﻮﺗﺮ، ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺑﺎﺯ
    ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺳﻮﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ

    ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺑﺎ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﻧﯿﺴﺖ، ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ
    ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺘﻨﻪ ﺁﻏﺎﺯ

    ﻓﺮﯾﺐ ﺁﺏ ﻭ ﺩﺍﻧﻪ، ﭘﻬﻨﻪ ﯼ ﺩﺍﻡ
    ﻧﻘﺎﺏ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﺯﺩ ﺯﺧﻤﻪ ﺑﺮ ﺳﺎﺯ

    ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ
    ﻧﺸﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺮﯾﻒ ﻗﻮﻡ ﺷﺐ ﺗﺎﺯ

    ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻨﺪ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﺷﺪ
    ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺣﺘﯽ ﺑﺎﻝ ﭘﺮﻭﺍﺯ

    ﺭﻫﺎ ﺷﻮ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺳﺖ
    ﻧﻮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺮ ﮐﻦ ﺯ ﻧﻮ ، ﺑﺎﺯ.
  • ۰۷:۵۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    تو رها در من و من محو سراپای توام
    تو همه عمر من و من همه دنیای توام

    دل و جان تو گرفتار نگاه من و من
    بس پریشان رخ و صورت زیبای توام

    دلم از شوق تو لبریز و تو دیوانه من
    ای تو دیوانه من، عاشق و شیدای توام

    دل تو صید کمند خم ابروی من است
    من که مجنون تو و واله لیلای توام

    نروم لحظه ای از خواب و خیال تو عزیز
    من دمادم همه جا غرقه رویای توام

    تو گل باغ من و مرغ هوایم شده ای
    من دلباخته هم ماهی دریای توام

    تو و جنجال و هیاهوی به پا گشته ز عشق
    من که رسوا شده از این همه غوغای توام

    هر چه هستی من و هستم همه تو
    تو در آئینه و من رو به تماشای توام

    تو ربودی دل زرین و عجب نیست مرا
    روز و شب در پی آن رهزن دلهای توام
  • ۰۸:۰۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ما چون دو دریچه روبروی هم
    آگاه ز هر بگو مگوی هم

    هر روز سلام و پرسش و خنده
    هر روز قرار روز آینده

    عمر آیینه بهشت اما آه
    بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

    اکنون دل من شکسته و خسته ست
    زیرا یکی از دریچه ها بسته ست

    نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
    نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد


    #مهدی_اخوان_ثالث
  • ۰۸:۰۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    سبو بشکست ، ساقی ! همتی از غصه می میریم
    شکسته تیله ها را بر لبم کش تا سحر گردد
    در میخانه را قفلی بزن ترسم که ولگردی
    ز درد آتشین زخم خبر گردد
    خبر گردد
    به پیراهن بپوشان روزن میخانه را ساقی
    که چشم هرزه گردان هم نبیند ماجرایم را
    به خویشم اعتباری نیست ، گیسو را ببر ساقی
    و با آن کوششی کن تا ببندی دست و پایم را
    ز خون سینه ام ، ساقی ! بکش نقش زنی بی سر
    به روی آن خم خالی که پای آنستون مانده
    به زیر طرح آن بنویس با یک خط ناخوانا
    به راه دشمنی مانده ز راه دوستی رانده
    و دندانهای من سوراخ کن با مته ی چشمت
    نخی بر آن بکش ، وردی بخوان آویز بر سینه
    که گر آزاده ای پرسید روزی : پس چه شد شاعر
    نگوید : مرد از حسرت بگوید : مرد از کینه

    نصرت رحمانی
  • ۰۸:۲۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    رفیق من سنگ صبور غمهام
    به دیدنم بیا که خیلی تنهام

    هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
    چه دنیای رو به زوالی دارم

    مجنونم و دلزده از لیلی ها
    خیلی دلم شکسته از خیلی ها

    نمونده از جوونیام نشونی
    پیر شدم پیر تو ای جوونی

    تنهای بی سنگ صبور
    خونه سرد و سوت و کور

    توی شبات ستاره نیست
    موندی و راه چاره نیست

    اگر چه هیچکس نیومد
    سری به تنهاییت نزد

    اما تو کوه درد باش
    طاقت بیارو مرد باش

    ترانه سرا: امیر ارجینی
  • ۰۸:۵۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    مریم-ش
    دو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
    انگار در این همهمه تنها ماندم
    از وصف تمام عاشقان جا ماندم
    در حسرت آن نگاه زیبا و قشنگ
    صد حیف که از جوانی ام وا ماندم

    صد حیف که از جوانی ام جا ماندم
    درگوشه خانه ام چه تنها ماندم
    بینا بشد از دیدن روی معشوق
    یعقوب چه خوش بیامد و از او جا ماندم

    یعقوب چه خوش بیامد و ازو جا ماندم
    بینا بشد و کور دو دنیا ماندم
    از کثرت اشک و ناله. آه و افسوس
    در وصف و مثال چون زلیخا ماندم

    در وصف و مثال چون زلیخا ماندم
    پشتم بشکست و از دلم جا ماندم
    یوسف که ز در به انجمن وارد شد
    دستم ببرید و من پریشان ماندم

    دستم ببرید و من پریشان ماندم
    قلبم بشکست و من چه حیران ماندم
    عمری بگذشت و این دلم رام نشد
    یا رب تو بگو که از چه رو زان ماندم////////////////مرتضی فراهانی
  • ۰۸:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    مریم-ش
    دو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
    روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
    آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
    روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
    بخورد روزه ی خود را به گمانش که شب است
    زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
    این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است
    یا رب! این نقطه ی لب را که به بالا بنهاد؟
    نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است
    شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم
    که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است
    پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
    که دمادم لب من بر لب بنت العنب است
    منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
    شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
    گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
    گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است
    عشق آنست که از روی حقیقت باشد
    هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است
    گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
    سودن چهره به خاک سر کویش سبب است
    شاطر عباس صبوحی/////////////////////////
  • ۰۸:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    مریم-ش
    دو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
    نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان
    نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان
    نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی
    سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان
    سپرده روسری اش را به بادهای مخالف
    به بادهای رها در شب کویر خراسان
    دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش
    لوار شرجی قشم است در شمال شمیران
    برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را
    ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان
    غزل رسید به آخر هنوز اول وصفم
    همینقدر بنویسم فرشته ایست به قرآن///////////حامد عسکری
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان