خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۲:۲۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    از کنارم رد شدی ، عطرت مرا بی تاب کرد
    یاد گیسو های لرزانت مرا بی خواب کرد

    آن شب از پیشم گذشتی با دوصد نازو ادا
    از حسادت تا سحر ، شب شکوه بر مهتاب کرد

    از لبت قند و عسل می ریزد ای شیرین سخن
    در دلم قند لبانت را نگاهت آب کرد

    بوسه هایت سکر یک میخانه را آرد به جان
    باغ انگور فلک را بوسه ات دوشاب کرد

    سایه ی چشمان تو ، آن گونه های قرمزت
    در دلم لبهای سرخت یادی از عناب کرد

    آن نگاه شره ات دل را به یغما می برد
    خلقت افسونگری چون تو ، چنین ایجاب کرد

    گشته ام مجنونت ای لیلی ی من ، آرام من
    عشق والایت مرا ، هم شاه و هم ارباب کرد
  • ۱۲:۲۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    به كسي كينه نگيريد
    دل بي كينه قشنگ است
    به همه مهر بورزيد
    به خدا مهر قشنگ است
    دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
    بوسه هم حس قشنگي است
    بوسه بر دست پدر
    بوسه بر گونه مادر
    لحظه حادثه بوسه قشنگ است
    بفشاريد به آغوش عزيزان
    پدر و مادر و فرزند
    به خدا گرمي آغوش قشنگ است
    نزنيد سنگ به گنجشك
    پر گنجشك قشنگ است
    پر پروانه ببوسيد
    پر پروانه قشنگ است
    نسترن را بشناسيد
    ياس را لمس كنيد
    به خدا لاله قشنگ است
    همه جا مست بخنديد
    همه جا عشق بورزيد
    سينه با عشق قشنگ است
    بشناسيد خدا را
    هر کجا یاد خدا هست
    سقف آن خانه قشنگ است...
  • ۱۲:۲۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    چه غریبانه نشستم سر راهت که بـیایی
    چه غریبانه غریبانه نوشتم کـه کـجـایی

    چهء صمیمانه نوشتم که تویی ذوق زبـانم
    و تو انگار نه انگار که هم صحبت مایـی

    چه یتیمانه نشستم و نوشتم که مرو یار
    و تو رفتی و من و برزخ این فصل جدایی

    پشت پای تو همه باور و ایمان دلم ریخت
    و قسم میخورم این صحبت خودرا به خدایی

    به خدایی که میان من و تو فاصله انداخت
    چه خدایی که فقط باب دلش هست جدایی

    شـاعران غربت غم بار مرا شعر کنید
    بنویسیداز این زندگی تـلخ از این تنهایي
  • ۱۲:۳۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    " دل" چه دنیای قشنگی دارد...


    "بزرگ" میشود...

    "عاشق" میشود...

    "تنگ" میشود...

    میشکند...

    میگرید...

    میریزد...

    دلبری میکند...

    میتپد و میمیرد...

    چون "می ایستد" تمام میشود...
  • ۱۲:۳۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    زنده دل‌ها می‌شوند از عشق، مست...
    مرده دل كی عشق را آرد به دست...

    عشق را با نیستی سودا بود...
    تا تو هستی، عشق كی پیدا بود...

    عشق می‌جوید حریفی سینه چاك...
    كو ندارد از فنای خویش باك...

    عشق در بند آورد عقل تو را...
    تا نماند در دلت چون و چرا...

    مولوی
  • leftPublish
  • ۱۲:۳۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    با این همه جدایی
    دنیا ادامه دارد

    تلخ است و
    سخت و
    مبهم
    اما
    ادامه دارد

    مجنون
    اگرچه
    چندیست
    دست از جنون کشیده ست

    لطفاً
    به او بگویید:
    "لیلا ادامه دارد....
  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    "تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!
    "تو" که از راز دلم با خبری!
    "تو" چرا رسم وفایت گم شد؟!
    برق چشمان سیاهت گم شد؟!
    با " توأم " ای مهِ مهتابِ شبان...
    با " تو " ای زلف پریشان جهان...
    بی "تو" صد خاطره ام گریان است...
    بی "تو" اشکم شاعر باران است...
    بی "تو" دیگر نفسم بند آمد!
    بی "تو" جوی "دل" من خشکیده ست
    با "تو" از قصه عشقم گفتم و "تو" در اوج سکوت؛
    با نگاهی پر تردید و خمود ؛
    گفتی از: " عشق حذر کن " نفسم بند آمد !!
  • ۱۲:۴۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من گرفتار تو بودم تو گرفتار خودت
    من شدم یار تو اما توشدی یار خودت

    من شدم شمع شب افروز تو در تنهایی
    تو شدی ماه درخشان شب تار خودت

    گفته بودم که کشم بار غمت را بر دوش
    ای دریغا که شدی یار دل آزار خودت

    شب و روزم شده لبریز خیال تو ولی
    بی خیال منی و غرق در افکار خودت
  • ۱۲:۴۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﻤﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﻌﻠﻢ” ﺁ ” ﺭﺍ
    ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺴﯽ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ” ﺑﺎ ” ﺭﺍ

    ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ

    ﺯﻧﮓ ﻧﻘﺎﺷﯽ، ﻣﻦ ﺭﻧﮓ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ
    ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ

    ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻡ ﺩﺳﺖ
    ﺗﺎ مراعات کنم ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﻼ ﺭﺍ

    ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻫﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ

    ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﮐﺴﺮ ﮐﻨﻢ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺟﻬﻞ
    ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﻬﺎ ﺭﺍ

    ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﻨﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻦ ﺯﺍﻍ ﺭﺑﻮﺩ
    ﺗﺎ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﺣﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ

    گفت ” ﺁ ” ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﮐﻼﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ
    ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻼﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ

    ﻣﺎ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ که: ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ
    ﭘﺲ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ؟

    ﺩﺭﺱ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ
    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮد ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﮐﻨﺪ ﺩﺍﺭﺍ ﺭﺍ

    ﺷﻮﻫﺮ ﺳﺎﺭﺍ ﺷﯿﺎﺩ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺁﺏ
    ﮐﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻡ ﺳﯿﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ

    ﺑﻮﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮐﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺩﺵ ﻧﺮﺳﯿﺪ
    ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﻨﺪ ﮐﺒﺮﯼ ﺭﺍ

    ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﻋﻮﺽ ﺭﻭﺑﻪ ﻭ ﺯﺍﻍ
    ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﺍ

    کاش ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻗﺎﯾﻢ باﺷﮏ
    ایست میداد بد و زشت همه دنیا را

    ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﭼﻪ ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ
    ﻣﺎ ﻏﻠﻂ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ” ﺍﻟﻒ ” ﺗﺎ ” ﯾﺎ ” ﺭﺍ
  • ۱۲:۵۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دلم پرواز می خواهد،

    دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد

    دلم آواز می خواهد،

    دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد

    دلم بی رنگ و بی روح است

    دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد!

    دلم با تو فقط پرواز می خواهد ...
  • leftPublish
  • ۱۲:۵۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جان
    به
    فدای
    عاشقان
    خوش
    هَوسی
    است
    عاشقی

    عشق پَرست اِی پسر بادِ هواست مابَقی.

    مولانا
  • ۱۲:۵۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    پیشکش میکنم:

    "عشق "
    "رفاقت"
    "مهربانی"
    را به همه کسانی که ،
    از دل شکستن بیزارند
    و در تمنای آنند
    که دلی را بدست آورند ...
    آنانکه می خواهند
    در زندگی شخصی
    پل باشند نه دیوار ...
    آنانکه همیشه یکرنگند
    نه هزار رنگ ...
    آنانکه در سختیها
    یار و نگرانت هستند
    نه بی خیالت ...
    آنانکه با خود رحمت
    می آورند ، نه زحمت ...
    پس روز و روزگارتان
    سرشار و آکنده از
    "عشق"
    "رفاقت"
    "مهربانی"
    باد...
  • ۱۲:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    تاریکی که
    ترس ندارد

    از مردمانی
    بترس
    که
    در روز روشن

    احساست را
    به تاراج
    میبرند
  • ۱۲:۵۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    آبی تر از دریا تویی،تنها در این دریا منم
    چون حس بارانی لطیف،بر ساحل تنها منم

    چون رودزیباو زلال،برجان ودل جاری شوی
    پایان این غمها تویی،مبهوت این غمها منم

    بر شانه های خستگی،دست نوازش میکشی
    رویای شیرینم تویی،بیتاب این رویا منم

    پرواز بر چشمان تو،حس عجیبی می دهد
    چون ماه،بر شبها تویی،بیدار این شبها منم

    خوواهم تمام بودنت،برلحظه هایم جان شود
    معنای این دنیا تویی،تنها در این دنیا منم

    میدانم آخر این دلم،از عشق تو گم میشود
    بر جان من لیلا تویی،مجنون این لیلا منم
  • ۱۲:۵۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    شنبه ها
    دنیایم را پر از نفس هایت کن
    بگذار هفته ام
    سرشار
    از گلواژه های تو باشد
  • ۱۲:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد
    بعد از این دیدن او فرض محالت باشد
    از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی !؟ گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
    چمدان پر بکنی خاطره ها را ببری
    عکسهایش همه عمر وبالت باشد
    روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
    باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد
    توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
    قرص اعصاب فقط چاره ی حالت باشد "ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
    قسمت ما نشد این عشق... حلالت باشد...
  • ۱۳:۰۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ... ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ !
    ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﻝ
    ﮐﻪ ﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ ..
    ﮐﻪ ﻫﯽ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ
    ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺸﺐ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﻳﻢ ﺧﻴﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ
    ﻣﺜﻞ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻲ ﺑﺎﺭﺩ ..
    ﻭ ﺍﻳﻨﮏ ﺑﺎﺭﺍﻥ
    ﺑﺮ ﻟﺒﻪ ﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﻣﻲ ﻧﺸﻴﻨﺪ
    ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ
    ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﮔﺬﺭ ﮐﻨﻢ
    ﺟﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ - ﮔﻨﺠﺸﻚ - ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ
    ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ
  • ۱۳:۵۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ﺩﺭ ﻗﺎﺏ ﺩﻟﻢ ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﺳﺖ ﻫﻨﻮﺯﻡ
    ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ ﻭ ﺁﻫﻲ ﮐﺸﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺴﻮﺯﻡ

    ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﻭﺩ ﺩﺍﻡ ﺑﻤﺎﻧﺪ
    ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻔﺲ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﭼﺸﻢ ﺑﺪﻭﺯﻡ

    ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺁﻳﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻦ
    ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺧﺎﻟﻲ ﺯﺗﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﻡ

    ﺷﻮﺭﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺗﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ
    ﺳﻮﺯﻡ ﺯﺩﻝ ﻭ ﺑﻲ ﮐﺲ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻔﺮﻭﺯﻡ

    ﺑﻲ ﺗﻮ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺸﺖ ﺩﻝ ﺁﺯﺍﺭ
    ﺩﯾﺮﻭﺯ ﭼﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺎﻧﮕﺎﻩ ﭼﻮ ﺭﻭﺯﻡ

    ﮔﺎﻫﻲ ﮔﻠﻪ ﻣﻨﺪﻡ ﺯﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﻋﻬﺪ ﮔﺴﺴﺘﻲ
    ﮔﻪ ﻧﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﯾﻦ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺍﺳﯿﺮﺳﺖ ﻫﻨﻮﺯﻡ

    ﺩﺍﻭﺭ ﺍﺩﯾﺐ 
  • ۱۳:۵۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    اَهلِ نَماز میشَوَم، جُمله نیاز میشَوَم
    سوی حِجاز میشَوَم "باز مُقابِلَم تویی"

    باده ی ناب میشَوَم، شِعر و کِتاب میشَوَم
    یِکسَره خواب میشَوَم، "باز مُقابِلَم تویی"

    هَمرَهِ موج میشَوَم، راهیِ اوج میشَوَم
    فوج به فوج میشَوَم، "باز مُقابِلَم تویی"

    سایه ی ماه میشَوَم، دَر تَهِ چاه میشَوَم
    راهیِ راه میشَوَم، "باز مُقابِلَم تویی"

    توی رَواق میشَوَم، کُنجِ اُتاق میشَوَم
    بَسته به طاق میشَوَم، "باز مُقابِلَم تویی"

    اینهَمه مَرد میشَوَم، مَخزَنِ دَرد میشَوَم
    ساکِت و سَرد میشَوَم، "باز مُقابِلَم تویی"

    اَز هَمه دور میشَوَم، نقطه ی کور میشَوَم
    زِنده به گور میشَوَم،"باز مُقابِلَم تویی"

    هَمدَمِ خار میشَوَم، بی کَس و یار میشَوَم
    بَر سَرِ دار میشَوَم، "باز مُقابِلَم تویی !

    حضرت مولانا
  • ۱۳:۵۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دل من

    کلبه ی بارانی ست

    و

    تو آن باران بی اجازه ای

    که ناگهان در "احساس" من


    ""چکه میکنی""
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان