۱۲:۳۰ ۱۳۹۴/۹/۱۴
عشق یعنی
عشق یعنی لحظه ی دلواپسی
ترس از دوران سخت بی کسی
عشق یعنی گم شدن در لحظه ها
چشم امیدی به دستانِ دعا
عشق یعنی یک دلِ با واهمه
گریه کردن دور از چشم همه
عشق یعنی سرخیِ چشم عزیز
اشکهای در خفا و ریز ریز
عشق یعنی ادمی در حال مرگ
یک درخت بی نشان از شاخ و برگ
عشق یعنی مادری در التهاب
بوسه بر نعش پسر, هنگام خواب
عشق یعنی یک جهانِ پُر غرور
پس گرفتنهای بالاجبار و زور
عشق یعنی رنگ مشکی و عزا
ناله کردن ها به درگاه خدا
عشق یعنی سنگ قبری از عزیز
ضجه های مادری زار و مریض
عشق یعنی یک پدر قلبش شکست
روی سنگ قبر فرزندش نشست
عشق یعنی خاطرات بی عبور
دیدن دلبند در اعماق گور
عشق یعنی زندگیه بی پسر
خشکی ِ ریشه به دستان تبر
عشق یعنی خانه ات خالی شده
چشمهایت زوم بر قالی شده
عشق یعنی مهدیِ ناز و قشنگ
رفتنش در داخل یک گور تنگ
عشق یعنی یک مزار مختلف
اولِ اسمش امیرمهدی , الف
عشق یعنی مهدیَم رفت , بیخیال
انکه عشقش بود دریای شمال
عشق یعنی زندگی بر باد رفت
دلخوشیهای قدیم از یاد رفت