خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۰۱:۰۴   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
    بی نهایت خسته و افسرده ام/
    تا میان گور رفتم دل گرفت/
    قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
    روی من خروارها از خاک بود/
    وای، قبر من چه وحشتناک بود!
    بالش زیر سرم از سنگ بود/
    غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
    هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
    سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
    خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
    زان میان یک تن خریدارم نشد/
    نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
    ترس بود و وحشت و دلواپسی/
    ناله می کردم ولیکن بی جواب/
    تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
    آمدند از راه نزدم دو ملک/
    تیره شد در پیش چشمانم فلک/
    یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
    دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
    گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
    لرزه بر اندام من افتاده بود/
    هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
    سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
    از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
    رفت بالا گرزهای آتشین/
    قبر من پر گشته بود از نار و دود/
    بار دیگر با غضب پرسش نمود:
    ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
    نام اربابان خود یک یک ببر/
    گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
    گوش گویا نامشان نشنیده بود/
    نامهای خوبشان از یاد رفت/
    وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
    چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
    بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
    در میان عمر خود کن جستجو/
    کارهای نیک و زشتت را بگو/
    هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
    کوله بارم بود مملو از گناه/
    کارهای زشت من بسیار بود/
    بر زبان آوردنش دشوار بود/
    چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
    گرز آتش بر سرم آمد فرود/
    عمق جانم از حرارت آب شد/
    روحم از فرط الم بی تاب شد/
    چون ملائک نا امید از من شدند/
    حرف آخر را چنین با من زدند:
    عمر خود را ای جوان کردی تباه/
    نامه اعمال تو باشد سیاه/
    ما که ماموران حق داوریم/
    پس تو را سوی جهنم می بریم/
    دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
    دست و پایم بسته در زنجیر بود/
    نا امید از هرکجا و دل فکار/
    می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
    ناگهان الطاف حق آغاز شد/
    از جنان درهای رحمت باز شد/
    مردی آمد از تبار آسمان/
    دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
    صورتش خورشید بود و غرق نور/
    جام چشمانش پر از خمر طهور/
    چشمهایش زندگانی می سرود/
    درد را از قلب انسان می زدود/
    بر سر خود شال سبزی بسته بود/
    بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
    کِی به زیبائی او گل می رسید/
    پیش او یوسف خجالت می کشید/
    دو ملک سر را به زیر انداختند/
    بال خود را فرش راهش ساختند/
    غرق حیرت داشتند این زمزمه/
    آمده اینجا حسین فاطمه؟!
    صاحب روز قیامت آمده/
    گوئیا بهر شفاعت آمده/
    سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
    مهربانانه به رویم خنده کرد/
    گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
    من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
    گفت: آزادش کنید این بنده را/
    خانه آبادش کنید این بنده را/
    اینکه این جا این چنین تنها شده/
    کام او با تربت من وا شده/
    مادرش او را به عشقم زاده است/
    گریه کرده بعد شیرش داده است/
    خویش را در سوز عشقم آب کرد/
    عکس من را بر دل خود قاب کرد/
    بارها بر من محبت کرده است/
    سینه اش را وقف هیئت کرده است/
    سینه چاک آل زهرا بوده است/
    چای ریز مجلس ما بوده است/
    اسم من راز و نیازش بوده است/
    تربتم مهر نمازش بوده است/
    پرچم من را به دوشش می کشید/
    پا برهنه در عزایم می دوید/
    بهر عباسم به تن کرده کفن/
    روز تاسوعا شده سقای من/
    اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
    گاه میشد صورتش بهرم کبود/
    تا به دنیا بود از من دم زده/
    او غذای روضه ام را هم زده/
    قلب او از حب ما لبریز بود/
    پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
    با ادب در مجلس ما می نشست/
    قلب او با روضه ی من می شکست/
    حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
    ارتباطی تنگ با عباس داشت/
    اشک او با نام من می شد روان/
    گریه در روضه نمی دادش امان/
    بارها لعن امیه کرده است/
    خویش را نذر رقیه کرده است/
    گریه کرده چون برای اکبرم/
    با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
    هرچه باشد او برایم بنده است/
    او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
    در مرامم نیست او تنها شود/
    باعث خوشحالی اعدا شود/
    گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
    قلب او بوی محبت میدهد/
    سختی جان کندن و هول جواب/
    بس بود بهرش به عنوان عقاب/
    در قیامت عطر و بویش می دهم/
    پیش مردم آبرویش می دهم/
    آری آری، هرکه پا بست من است/
    نامه ی اعمال او دست من است/
  • ۰۱:۰۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
    حال همه خوب است، من اما نگرانم

    در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
    مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

    چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
    صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟

    انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
    اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

    از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
    بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

    ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
    آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
  • ۰۱:۰۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    همه ی روزهای هفته، فردنـد...

    جمعه ها امـا ...

    دو نفـر است ...

    یکی دلت را می فشارد...

    یکی گلـویت را . . .
  • ۰۱:۰۸   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جمعه💕 باور میکند تنهایی ام را
    هم صدا با غصه هم آوایی ام را...

    جمعه💕 خالی جای او در قاب عکسم
    می کشد نقش غم همپایی ام را...

    می زند بر سینه زخم کهنه ای را
    کرده کم این زخم ها بینایی ام را...

    جمعه💕 روزی تلخ بود از روز آغاز
    غصه از من می برد پویایی ام را...

    میروم مسجد ولی قلبم سیاه است
    ای دل از من برده ای رؤیایی ام را...

    شرح حال مرد تنها را نخواندی
    جمعه💕 کرده خوب تر زندانی ام را...

    وصف عرفان جمعه ها کمرنگ گشته
    جمعه💕 باور می کند تنهایی ام را
  • ۰۱:۰۸   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جمعه که می شود
    انگار طیفی از رنگ ها
    دست به یکی کرده اند
    تا تورا
    نقاشی کنند
    تا غم هایت را
    بی صدا
    فریاد بکشی..


    جمعه به رنگ بنفش است
    مثل جیغ دختری
    که
    مردی با تن پوش سیاه
    باکره گی اش را
    از بین میبرد

    جمعه
    زرد است
    مثل آفتاب سوزان ظهرتابستان
    که مشتش را
    بر سر کارگری خسته
    می کوبد

    جمعه قرمز است
    مثل ماهی ای
    که از رود
    به تُنگ
    آورده باشند
    و با بیخیالی
    روی آب بخوابد...

    جمعه قهوه ای ست
    به رنگ چشمان مادرم
    که مردی با کمربندی همرنگ
    تن ظریفش را
    نوازش میکند
    و او با صدای خسته ای فریاد میکشد..

    جمعه آه دارد
    غم دارد
    مراسم اشک ریزان غروبش کمر می شکند

    جمعه
    تمام نمی شود..
    فقط غم هایش را
    کنار میکشد
    تا نفسی تازه کنی..
    و تا جمعه ی بعدی
    کمین میکند..

    جمعه ها را
    باید فریاد کشید...

    فاطمه_ابراهیمی
  • leftPublish
  • ۰۱:۰۹   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    مستانه مستم میکنی، دل را زدستم میکنی...
    گه باده نوشم ای صنم،گه می پرستم میکنی

    در سوزو تابم میکنی، هردم خرابم میکنی...
    گه می نوازی ماه من،گاهی زهستم میکنی

    حیران شدم در کار تو،درمانده از رفتار تو...
    هم می گشایی پای را،هم قفل و بستم میکنی

    با من نگویی چیستی، اهل کجا یا کیستی...
    گاهی بلندم میکنی، گاهی تو پستم میکنی

    آتش زدی کاشانه را،بردی دل دیوانه را...
    هم شاد شادم ای صنم،هم غم پرستم میکنی

    بگرفته ای جان مرا،کردی به زندانت مرا...
    می بخشیم عالم به من، گه ورشکستم میکنی

    دل را به زاری می بری،اندرخماری می بری
    خوبم که آزردی مرا،آنگه تو مستم میکنی...🍒
  • ۰۹:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    هر که را دور کنی دور و برت می آید
    از محبت چه بلاها به سرت می آید

    بنشینی دم در، کوچه قرق خواهد شد
    بروی، جمعیتی پشت سرت می آید

    تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند
    تا کمی دور شوی هی خبرت می آید

    دل به مجنون شدن خویش در آیینه نبند
    صبر کن، عاشق دیوانه ترت می آید

    من آشفته به پای تو می افتم اما...
    موی آشفته فقط تا کمرت می آید

    خون من ریخت نیفتاد ولی گردن تو
    گردن من به مصاف تبرت می آید

    روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
    یک نفر ضجه زنان پشت سرت می آید
    .
    کاظم_بهمنی
  • ۰۹:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    یاد دارم در غروبی سرد سرد،
    می گذشت از کوچه ما دوره گرد،

    داد می زد: "کهنه قالی می خرم،
    دست دوم، جنس عالی می خرم،

    کوزه و ظرف سفالی می خرم،
    گر نداری، شیشه خالی می خرم"

    اشک در چشمان بابا حلقه بست،
    عاقبت آهی کشید، بغض اش شکست،

    اول ماه است و نان در سفره نیست،
    ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!!

    سوختم، دیدم که بابا پیر بود،
    بدتر از او، خواهرم دلگیر بود،

    بوی نان تازه هوش اش برده بود،
    اتفاقا مادرم هم، روزه بود،

    صورت اش دیدم که لک برداشته،
    دست خوش رنگ اش، ترک برداشته،

    باز هم بانگ درشت پیرمرد،
    پرده اندیشه ام را پاره کرد...،

    "دوره گردم، کهنه قالی می خرم،
    دست دوم، جنس عالی می خرم،

    کوزه و ظرف سفالی می خرم،
    گر نداری، شیشه خالی می خرم"،

    خواهرم بی روسری بیرون دوید،
    گفت: "آقا،سفره خالی می خرید؟!!

    قیصر_امین_پور
  • ۰۹:۳۶   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    آسمان تهمت نزن ،دیـوانـــــه ام!
    با زمین و بازمان،بی گــانـــــه ام!

    بس که باریــــدی بر آن دیــوار مـا
    از غمش چون خانه ای ،ویــرانـه ام

    آنچه دنیا داده مــا را ،باخـــــتـیــم
    ریختی چون سیل غم ،بر شـانــه ام

    از درختان گفتی و تـرس از تبــــر
    ریشه سوزاندی تو ای ،هم خانه ام

    تازیـــانه میزدی، بر پـشـــــت مـا
    آســـمان یادم نکن ،افســـانــه ام...
  • ۰۹:۳۷   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    از زندگی ، از این همه تکرار خسته ام

    از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

    دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

    امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

    دلخسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

    آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

    بیزارم از خموشی تقویم روی میز

    وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

    از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

    از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

    تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید

    از حال من مپرس که بسیار خسته ام
  • leftPublish
  • ۰۹:۳۷   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
    بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

    بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
    دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

    تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا
    هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

    چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
    راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

    سالها می شود از خویش سؤالی دارم
    من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

    با حساب دل خود هرچه نوشتم دیدم
    من از این زندگیم سود نبردم بی تو

    گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
    من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

    ***محمد جواد پرچمی***
  • ۰۹:۳۸   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    غزلی بی نکته در وصف حضرت زهرا (س)

    سر در گم سرّ سحرم مادر گلها
    دل مرده ی اسرار درم مادر گلها

    ای محور اصل همه ی عالم وآدم
    ای هاله ی احساس وکرم مادر گلها

    هم اسوه ی مهر و مدد و گوهر علمی
    هم سوره ی طاهای حرم مادر گلها

    علامه دهری وسراسر همه عدلی
    ای حامی و امدادگرم مادر گلها

    در معرکه گل کرده همی آه کلامی
    گاهی سر و گاهی کمرم مادر گلها

    ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
    دل گرم طلوعی دگرم مادر گلها

    شاعر: مجید قاسمی
  • ۰۹:۳۸   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دانی که چرا صورت زهرا شده نیلی؟
    می خواست رخش پیش عدو زرد نباشد
    ای کاش یکی بود در آن کوچه و می گفت
    آن کس که به زن حمله کند، مرد نباشد
  • ۰۹:۴۷   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دانی که چرا صورت زهرا شده نیلی؟
    می خواست رخش پیش عدو زرد نباشد
    ای کاش یکی بود در آن کوچه و می گفت
    آن کس که به زن حمله کند، مرد نباشد
  • ۰۹:۴۷   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    تک بیتی های ناب

    تنها به یک دلیل خودم را نمی کشم
    اما همان دلیل خودش می کشد مرا
    ***
    هر که افتاد پی شیخ به محراب رسید
    ما پی میکده رفتیم رسیدیم به شیخ !
    ***
    بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن
    خسته تر از آنم که بگویم به چه علت
    ***
    اینجا کجاست ؟ آه من اینجا چه می کنم ؟!
    سجاده ای شدم وسط ِ بی نماز ها ...
    ***
    کاش جای بوسه اش می ماند بر پیشانی ام
    با خدا بودن نشان از مِهر می خواهد نه مُهر !
    ***
    وقتی که رفتی چشم مردم در غمت خون شد
    تاریخ آن را دوره ی اشکانیان نامید

    یاسر قنبر پور
  • ۱۰:۱۶   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ﺍﻭ ﮐﻪ ﻗﻠﺒـﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﻫﻤﺪﺭﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺑـﺮ ﻟـﺐ ﺍﯾـﻦ ﺳـﺎﺣـﻞ ﺧـﺸـﮑـﯿــﺪﻩ ﺗﻨـﻬـﺎ ﻣـﺎﻧــﺪﻩ ﺍﻡ
    ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻣﯽ ﺩﺭﻫﻮﺍﯾﯽ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺷـﺐ ﮐـﻪ ﻣـﯽ ﺁﯾــﺪ ﺑــﺮﺍﯼ ﻫـﻤـﻨﺸـﯿـﻨـﯽ ﺑﺎ ﺧــﻮﺩﻡ
    ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺷﺒﮕﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﯿست
    ﯾـﮏ ﻟـﺐ ﭘـﺮ ﺁﺗـﺶ ﺧـﻮﻧﺮﻧﮓ ﻭﭼﺸﻤﯽ ﭘﺮ ﻋﻄـﺶ
    ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﺭﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﻣـﻦ ﮐـﻪ ﺑـﺎﻭﺭ ﮐـﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻗـﻮﻝ ﻭ ﻗـﺮﺍﺭﯼ ﺳــﺎﺩﻩ ﺭﺍ
    ﺍﻭ ﮐـﻪ ﮐـﻠﯽ ﺍﺩﻋـﺎ ﻣﯽ ﮐـﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـﻢ ﮐﻪ ﻧﯿست.......
  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    آزاد اگر باشد دلي ، زلفت گرفتارش كند

    ور خفته باشد فتنه‌اي چشم تو بيدارش كند
  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    از هــمــان جــا کــه رســـد درد

    هــمــان جــاســـت دوا ...


    #مولانا
  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    تو مرا آزردی...
    که خودم کوچ کنم از شهرت..
    تو خیالت راحت!
    میروم از قلبت....
    میشوم دورترین خاطره در شبهایت
    تو به من میخندی !
    و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی.....
    برنمی گردم ، نه !!!!!
    میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
    عشق زیباست و حرمت دارد...
  • ۱۴:۱۲   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    از ترس

    بے ڪسے به

    آغوشهاے پیش پا افتاده

    پناه نبر،

    هر تازه وارد،

    رنجے تازه است
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان