خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۰۹:۰۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    بامنی اما نفهمیدی که تنهاتر شدم
    گریه کردم فکر کردی زیر باران تر شدم

    سهم تنهایی من یک پاکت سیگار بود
    سوختم آهسته تا همرنگ خاکستر شدم

    شب به شب... بی خوابی و... سردردهای بی کسی...
    قرص خوردم پشت هم محتاج خواب آور شدم

    گفته بودی دوستت دارم ولی برعکس بود
    حرف چشم و خط لب های تو را از بر شدم

    جوجه ی یک روزه ای بودم که در دستان تو
    با نوازش های دل سوزانه ات پرپر شدم!

    از غرور رو به تاراجم نمانده هیچ چیز
    کشوری مستعمره بی شاه و بی لشکر شدم!

    باز باران آمد و... دلتنگی ام را گریه شست
    باز باران آمد و... من زیر باران تر شدم
  • ۰۹:۱۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    صبر کن عشق زمین گیر شود - بعد برو
    یا دل از دیدن تو سیر شود – بعد برو
    ای پرنده به کجا؟! قدر دگرصبر بکن
    آسمان پای پرت پیر شود – بعد برو
    باش با دست خودت آیینه را پاک بکن
    نکند آیینه دلگیر شود – بعد برو
    یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد
    خنده کن عشق نمک گیر شود – بعد برو
    خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
    باش تا خواب تو تعبیر شود – بعد برو
  • ۰۹:۱۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    هرچه کردم نشوم از تو جدا، بدتر شد
    گفته بودم بزنم قید تو را، بدتر شد

    مثلا خواستم این بار موقر باشم
    و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد

    آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
    تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد

    چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
    بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد

    گفته بودی نزنم حرف دلم را به کسی
    زده ام حرف دلم را به خدا، بدتر شد

    روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
    آمدم پاک کنم عشق تو را، بدتر شد
  • ۰۹:۱۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    در دفتر تاریخ نوشتند که هستیم
    هستیم ولی دل به که بستیم،شکستیم

    آن قدر شکستند دل خسته ما را
    چشم از همه بستیم و به میخانه نشستیم

    از کهنه شرابی که در آن بود چشیدیم
    مستیم به ظاهر، همه پیمانه پرستیم

    دنیا همه اش مال شما شاد بخندید
    ما چشم از این عالم بی قافیه بستیم

    دیوانه بگویید به ما هیچ مهم نیست
    از عقل بریدیم و از آن غائله رستیم
  • ۰۹:۱۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
    به زیر پای هجرانش لگدکوب ستم کردی
    قلم بر بی‌دلان گفتی نخواهم راند و هم راندی
    جفا بر عاشقان گفتی نخواهم کرد و هم کردی
    بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی
    سگم خواندی و خشنودم جزاک الله کرم کردی
    چه لطفست این که فرمودی مگر سبق اللسان بودت
    چه حرفست این که آوردی مگر سهوالقلم کردی
    عنایت با من اولیتر که تأدیب جفا دیدم
    گل افشان بر سر من کن که خارم در قدم کردی
    غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای دل
    پس از چندین تحمل‌ها که زیر بار غم کردی
    شب غم‌های سعدی را مگر هنگام روز آمد
    که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی
  • leftPublish
  • ۰۹:۱۱   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    عاشقت هستم نگو این را نمے בانے بس است
    تا به ڪے این حاجت من را نمے خوانی؟ بس است
    .
    هے نگو منظور چشمم را نمے فهمے عزیز
    هے نزن خوב را به هر ڪوے و خیابانی، بس است
    .
    قلب من گویا تنفس مے ڪنـב موے تو را
    پس نَڪُش با روسرے בل را به آسانی، بس است
    .
    زیر باران عشق شور בیگرے בارב بیا
    عشق بازے ڪن گلم، בیگر مسلمانے بس است
    .
    ما ڪه جان بر ڪف نهاـבیم و به سویت آمـבیم
    مهربانے ڪن ڪه בیگر تیز בنـבانے بس است
    .
    چهره ات از رنج و غم آشفته و בرهم شـבه
    בرב בل ڪن با בلم، انڪار حیرانے بس است
    .
    بیت آخر شـב ڪلام آخرم پاسخ بـבه...!
    בوستت בارم! چرا از من گریزانی؟ بس است.
  • ۰۹:۱۵   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    من از تأثیر یڪ بوسه، چنان لرزید ایمانم
    ڪـہ بم با آن خرابے ها، نلرزیدہ ست بنیادش...
  • ۰۹:۳۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    سحرم روی چو ماهت،

    شب من زلف سیاهت

    به خدا بی رخ و زلفت،

    نه بخسبم نه بخیزم

    مولانا
  • ۰۹:۳۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    به جز غم تو كه با جان من هم آغوشست
    مرا صداي تو هر صبح و شام در گوشست
    چراغ خانه ي چشم مني نمي داني
    كه بي تو چشم من و صحن خانه خاموشست
    قسم به زلف سياهت چنان پريشانم
    كه هر چه غير تو از خاطرم فراموشست
    ز چشمم اي گل مهتاب خفته در پس ابر
    چو ماه رفتي و شبهاي من سيه پوشست
    هزار شكر كه گر غايبي ز ديده ي ما
    غم فراق تو با اشك من هم آغوشست
    پرنده يي كه غزلخوان باغ بود پريد
    كنون ز داغ غمش باغ سينه گل جوشست

    ((مهدی سهیلی))
  • ۰۹:۴۱   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
    منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش

    غم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند
    که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش

    فريدون_مشيرى
  • leftPublish
  • ۰۹:۴۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا
    هم محرم عشق تو هم محرم تو جانا

    هم ناظر روی تو هم مست سبوی تو
    هم شسته به نظاره بر طارم تو جانا

    تو جان سلیمانی آرامگه جانی
    ای دیو و پری شیدا از خاتم تو جانا

    ای بیخودی جان‌ها در طلعت خوب تو
    ای روشنی دل‌ها اندر دم تو جانا

    در عشق تو خمارم در سر ز تو می دارم
    از حسن جمالات پرخرم تو جانا

    تو کعبه عشاقی شمس الحق تبریزی
    زمزم شکر آمیزد از زمزم تو جانا
  • ۰۹:۴۴   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دیوانگی هایم تر از تر تر تری دارد!! _ سید مهدی موسوی

    دیوانگی هایم تر از تر تر تری دارد!!

    دیوار، دیوار است با اینکه دری دارد



    این داستان را نصفه کاره ول کنم؟! کردم!

    هرچند می دانم که حتماً آخری دارد



    تزریق ِ مُشتی گاو در رگ های آزادی

    خودکار سبزت دست های لاغری دارد



    سر را به دیواری که اصلا نیست می کوبد

    این شعر معلوم است درد دیگری دارد



    انگشت خونی را درآور تا حسابم کن

    دیوانگی ها را بچین و انتخابم کن



    با غم شروعم کن که آخر می شوم با غم

    داغی تر از تزریقی و تزریق تر داغم!



    از چی بترسم که تو از این جوهر خودکار

    آنقدر می ترسی که من به مرگ مشتاقم



    هر کس غمی دارد که نصفی از شبش، نان است

    مشتی زدیم و جنس این دیوار، سیمان است



    که هر کسی زنده ست توی قبر خوابیده

    که هر کسی زنده ست جایش کنج زندان است



    از سرنوشت برگ های سبز می پرسی؟!

    امّید ِ چی داری رفیق من؟! زمستان است



    از عشقبازی با کدامین زن چنین خیسم؟

    باران نمی بارد عزیزم! تیرباران است!



    سیگار روشن کن که مغزم تیر می خواهد

    کابوس های قابل ِ تغییر می خواهد



    موهات را در من بپیچ و زیر و رویم کن

    دیوانه ام! دیوانگی زنجیر می خواهد!



    ما آنچه باید داد را از ابتدا دادیم

    از هفت دولت پشت این دیوار آزادیم



    هرچند گاوان قبیله خوب می نوشند

    حتی جدیداًتر کت و شلوار می پوشند!



    هرچند در آخور همیشه بینشان بحث است

    هرچند می دانند که بسیار باهوشند!!



    زیر مگس ها خواب های سبز می بینند

    [قصّاب ها اینجای قصّه، شیر می دوشند!]



    رؤیایمان خوابیده و شب داخل تخت است

    هر کس که بیدار است می داند که بدبخت است



    سر را به دیواری که اصلا نیست می کوبم

    فهمیدن ِ این دردهای لعنتی سخت است



    فانوس در روزیم یا فریاد در آبیم

    بدجور بی تابیم چون بدجور بی تابیم



    فرقی ندارد آخر قصّه در این کابوس

    با عشق می خوابند و ما با درد می خوابیم



    شب های قرص و مشت و شعر و گریه و فریاد

    هر صبح، خواهی یا نخوا... همکار قصّابیم!



    کابوس های لعنتی در تخت تک خوابه

    خوابم نخواهد برد، خواهد برد، خوا... تا... به...



    از اعتراف ِ زندگی با سیلی ِ مخصوص!

    از اعتراف ِ عاشقی با شیشه نوشابه



    شب های ِ شب های ِ... که شب های ِ شمردن تا...

    با قرص خوردن، قرص خوردن، قرص خوردن تا...



    شب تا ابد شب بودم و ماهی نخواهد داشت

    بن بستم و به هیچ جا راهی نخواهد داشت



    نوشابه ی مشکی به خون قرمزم می گفت:

    این داستان، پایان دلخواهی نخواهد داشت



    با طعنه می گوییم: روز خوب نزدیک است!

    جایی که تاریک است در هر حال تاریک است



    هر کس غمی دارد برای خود غمی دارد

    آقای دنیا! اخم های درهمی دارد



    با مشت های له شده با مرگ می رقصم

    زندان ما دیوارهای محکمی دارد



    من، اعتراف تازه ای در زیرسیگاری

    من، خون ِ روی کاغذ و خودکارها جاری



    من، گاو سلاخی شده در آخرین میدان

    من، مردم ِ آماده ی جشن و عزاداری



    پایان یک قصّه برای نسلی از تردید

    تزریق سم در هر رگ ِ خورشید ِ تکراری...

  • ۰۹:۴۵   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    شده یکروز تو هم پشت کسی دق بشوی؟
    موج دلتنگی ات آید و تو قایق بشوی؟

    شده آیا تو هم از آیینه یی دل بکنی
    با خود و چهره خود لحظهء صادق بشوی؟

    شده یکروز تو هم بر صنمی دل بدهی
    مثل کودک که بدست آوری اش طق بشوی؟

    شده آیا که جنون با تو هم آغوش شود
    کم کمک دور از این عالم منطق بشوی؟

    دلت از هرکه و هرچیز بگیری بروی
    بی توجه به تمامی حقایق بشوی

    شده در هر نفس ثانیه ها بند شوی
    زیر پاهای زمان چشم شقایق بشوی؟

    شده احساس کنی در همه جا تنهایی
    متفاوت تر از این خلق و خلایق بشوی؟

    حال من، مثل همان لحظهء غمگینی است
    او به بدرود بیاید و تو عاشق بشوی

    می شود نقطهء پایان بدهی دوری را
    آخرین تک تک آهنگ دقایق بشوی؟

    می شود از وسط باغ گریبان تو باز
    سبدی بوسه بخواهم، تو موافق بشوی؟

    دوست دارم من از این چهره برون آیم و تو
    مثل آن سادگی و صافی سابق بشوی



    نجیب بارور
  • ۰۹:۴۶   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دلتنگی آدم را کال میکند
    پخته میکند
    می رقصاند
    دلتنگی آدم را خسته میکند
    دلتنگی آدم را
    عاشق میکند....
  • ۱۰:۰۷   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
    معنی کور شدن را گره ها می فهمند

    سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
    قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

    یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
    چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

    آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
    مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

    نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
    قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

    کاظم بهمنی
  • ۱۰:۰۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    فدای چشم قشنگت تمام بود و نبودم
    ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﮐﻪ ﺳﺮﻭﺩﻡ ﺑﻔﮑﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ

    ﮐﺠﺎ ﺭﻭﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻧﯽ
    ﻏﻤﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺠﺎﻧﻢ ، ﺗﺐ ﺍﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭﺟﻮﺩﻡ

    ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﻧﺮﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺒﺎﺭﻡ
    ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺒﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﮐﻪ ﺳﺮﻭﺩﻡ

    ﺑﻪ ﺗﯿﺮ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺖ ، ﺑﻪ ﺑﻐﺾ ﺧﻨﺠﺮ ﺁﻫﺖ
    ﺑﮑﺶ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻡ ، ﺑﺰﻥ ﺷﺮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﭘﻮﺩﻡ

    ﺷﮑﺎﺭ ﻃﻌﻨﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﺖ ، ﻫﻨﻮﺯ ﺯﺧﻢ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ
    ﻣﺼﻤﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺮﻑ ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺩﻡ
  • ۱۰:۰۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    تا به کی ، این دل دیوانه ، به تو رو بزند ؟
    عشق ، در پای تو افتاده ، و زانو بزند ؟

    چشم من ، منتظر دیدن تو باشد و اشک !
    روز و شب ، راه تو را یکسره ، جارو بزند !

    ذکر خیرت ، همه جا هست ، شنیدم صیاد !
    دیده چشمان تو و ، رفته که آهو بزند

    شاپرک مست شده ، دور شما می گردد !
    آمده پیش تو زنبور ، که کندو بزند !

    زودتر ، با دل دیوانه ی من ، راه بیا !
    ترسم این است ، کسی دست به جادو بزند !

    لطف کن ، با خبر آمدنت ، شادم کن !
    تا به کی لشگر غم ، در دلم اردو بزند!!؟؟
  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    فال می خواهم بگیرم می شود نیت کنی؟!!
    می شود با این غزل، احساس سنخیت کنی؟!!

    منطق لب های تو، شد علت "اشعار" من
    می شود با بوسه ای اثبات علیت کنی؟!!

    طبع من گرم است، عشق من ندارد حد و مرز
    تو زرنگی می شود آن را مدیریت کنی؟!!

    شعر من بی تو اهمیت ندارد نازنین
    یک نظر کن تا غزل را پر اهمیت کنی

    عذر می خواهم! حواسم چند بیتی پرت شد!
    فال می گیرم دوباره می شود نیت کنی؟!؟
  • ۱۱:۱۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    در میکده‌اَت حالِ دلم بارانی‌ست
    با جام رخَت مست شدن عرفانی‌ست

    ای عارفِ من، کاشفِ من؛ مستم کن
    این کُن فَیکون زلزله‌ای رضوانی‌ست

    ای جوهر هر، زیر و زبر، زیباگر؛
    از من نگُذر معبر اگر طولانی‌ست

    مجذوبِ تواَم، از طلبَت؛ انسانم
    هر جذبه به جز جاذبه‌اَت شیطانی‌ست

    در عشقِ تو من، گمشده‌ای عریانم
    این فقرو فنا سِیْرِ پس از حیرانی‌ست

    هرجا که ز شر، بحرِ بشر، طوفان شد؛
    آغوش تو یک معجزهٔ مرجانی‌ست
  • ۱۱:۲۴   ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    با لشگر نگاه تو تسخیر می شوم
    وقتی که با وجود تو درگیر می شوم
    با هر نگاه گرم تو تا اوج می رسم
    بر روی گونه های تو تکثیر می شوم
    چون خوابهای صادقه نزدیک صبح دم
    در چشم های خیس تو تعبیر می شوم
    آغوش باز کن که دلم تنگ بوسه است
    من بی تو از تمام جهان سیر می شوم
    درکت هنوز عشق مرا قد نمی دهد
    من در قرون آتیه تفسیر می شوم
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان