خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۵:۱۱   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    "قلم "شدم بنویسم
    ترانه ای
    از تو........

    کنار خستگی ام
    "عاشقانه ای"
    از تو......

    دوباره یک "غزل" و
    رنگ ساده ای
    از "شعر"
    برای "بی کسی" ام

    با "بهانه" ای

    از" تو...."
  • ۱۵:۱۲   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من بودم و
    دل بود و
    کنارے و
    فراغے...
    این عشق کجا بود؟
    که ناگه به میان جست ؟!
  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ما همان مست و خرابیم دوایی بفرست
    نقش ِ حَک گشته بر آبیم دوایی بفرست

    با خیال ِ تو در ِ هر غزلی بوسه زدیم
    شعله ور مثل ِ کبابیم دوایی بفرست

    گُر زدی در دل ِ ما با عطشی مانده به جا
    ما کویری و مذابیم دوایی بفرست

    کولی شهر ِ جنون ِ دل ِ ما بی تاب است
    بی تو در رنج و عذابیم دوایی بفرست

    راز ِ ما پرده ی پندار ِ تعقُل بدرید
    وای از این غائله خوابیم دوایی بفرست

    درد و درمان تو خواهیم ، خدایا مددی
    ما بگرداب ِ شهابیم ، دوایی بفرست

    رنگ ِ احساس ِ(طلا)یی زده ای بر غم ها
    عاشق ِ شعر شبابیم دوایی بفرست

    طلعت خیاط پیشه
  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    عاشق شده ام بر تو،تدبیر چه فرمایی؟
    از راه صلاح آیم یا از ره رسوایی؟

    تا جان و دلم باشد چون جان و دلت جویم
    یا من به کنار افتم یا تو به کنار آیی

    در دوستی ات شهری گشتند مرا دشمن
    بر من که کند رحمت گر هم تو نبخشایی؟

    هرجا که تو را بینم دست من و زلف تو
    دانی که قلم نبود بر عاشق سودایی

    زین سان که منم بی تو دور از تو مبادا کس
    نه دسترسی بر تو،نه بی تو شکیبایی


    نظامی گنجوی
  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    یک نفس بی یار نتوانم نشست
    بی رخ دلدار نتوانم نشست
    از سر می می نخواهم خاستن
    یک زمان هشیار نتوانم نشست
    نور چشمم اوست من بی نور چشم
    روی با دیوار نتوانم نشست
    دیده را خواهم به نورش بر فروخت
    یک نفس بی یار نتوانم نشست
    من که از اطوار بیرون جسته ام
    با چنین اطوار نتوانم نشست
    من که دایم بلبل جان بوده ام
    بی گل و گلزار نتوانم نشست
    کار من پیوسته چون بی کار تست
    بیش ازین بی کار نتوانم نشست
    هر نفس خواهی تجلای دگر
    زان که بی انوار نتوانم نشست
    زان که یک دم در جهان جسم و جان
    بی غم آن یار نتوانم نشست
    شمس را هر لحظه می گوید بلند
    بی اولی الا بصار نتوانم نشست
    من هوای یار دارم بیش ازین
    در غم اغیار نتوانم نشست



    مولانا
  • leftPublish
  • ۱۷:۴۶   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    شب چه زیبا میشود وقتی که مهتابش تویی
    تا مونالیــــــــــــزاترین لبخند ِ در قابش تویی

    عشـــــق از چشــــمان ِ تو باید نگهداری کند
    سرمه کوب ِ نسـخه ی ِ خطی ِ نایابش تویی

    مثل ِ قرص ِ مــــاه در لیوان ِ آب ِ آســــــــمان
    شب که آرام است یعنی قرص ِ اعصابش تویی

    نم نم ِ سنتور ِ باران کوک با چشمان ِ توست
    پلک برهم میزند هر نت که مضـــرابش تویی

    لرزه انداز است تن پوش ِ سپیـــــد ِ مخملت
    انزلــی برف آمــده یا قــــوی ِ تالابـش تویی؟

    با تو بودن آرزویی تا ابد شاید محــــــــــــــال
    خوش بحال ِ هرکسی دلتنگ و بی تابش تویی
  • ۱۷:۴۷   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ...و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم
    به عشقِ پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم

    به دین این‌همه پیغمبر احتیاجی نیست
    همین بس است که اینک تویی خداوندم

    همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد
    گسستنی نشود با دل تو پیوندم

    مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین
    نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم

    همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
    ولی نه! هیچ‌کدامش نشد خوشایندم

    تویی بهانه‌ی این شعرِ خوب باور کن
    که در سرودن این شعرها هنرمندم
  • ۱۷:۴۸   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    کاش می شد خالی از تشویش شد
    برگ سبزی تحفه درویش شد
    کاش تا دل می گرفت و می شکست
    عشق می امد کنارش می نشست
    کاش من هم یک قناری می شدم
    در تب آواز جاری می شدم
    بال در بال کبوتر می زدم
    آن طرفتر ها کمی سر می زدم
    با قناری ها غزل خوان می شدم
    پشت هر اواز پنهان می شدم
    آی مردم ! من غریبستانی ام
    امتداد لحظه ی بارانی ام
    شهر من آن سوتر از پروانه هاست
    در حریم آبی افسانه هاست
    شهر من بوی تغزل می ده
    دهر که می آید به او گل می دهد
    دشت های سبز و وسعتهای ناب
    نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب
  • ۱۷:۴۸   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
    آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی
    هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
    تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی
    بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
    بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی
    از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
    وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی
    هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
    مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی
    چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
    در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی
  • ۱۷:۴۸   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    هـرگز تـو هـم مـانـنـد مـــن آزار دیــدی؟
    یار خودت را از خــودت بـیـزار دیــدی؟

    آیــا تـو هـم هر پــرده ای را تا گشودی
    از چــار چـوب پـنـجـره دیــوار دیــدی؟

    اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
    از زیـــر امــــواج آســـمـان را تــار دیدی؟

    نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
    از «آتـنـا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟

    در پـشـت دیـوار ِحیاطی شعـر خوانـدی؟
    دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟

    آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک
    خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟

    رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
    بیـمار بـودی مثل ِمن ، بیمار دیــدی؟

    حقـا که بـا مـن فــرق داری لااقـل تـو
    او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی

    کاظم بهمنی
  • leftPublish
  • ۱۷:۴۸   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    هر طرف رو کن و تردید نکن سوی منی

    باز در چشم‌ رس و دیده‌ ی پر سوی منی‌

    تا ابد گر چه عزیزی ولی از یاد نبر

    چشم من باشی ، در سایه ی ابروی منی

    در غمم رفته‌ ای و با خوشی‌ ام آمده‌ ای

    چه کنم خوی تو این است پرستوی منی

    چشم بادامی و شیرین و خوش و بانمکی

    چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی

    گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس

    شیر ها خاطرشان هست که آهوی منی !
    مهدی فرجی
  • ۱۷:۴۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی
    داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی

    هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی
    با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوم

    این عابران که می‌گذرند از خیال من
    مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی

    تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن
    در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی

    باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
    وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی!
  • ۱۷:۴۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    كیش و مات تو شدم نابغه مهره دل !!
    دل مریخیه من باخت به تو زهره دل !!

    بدترین شیوه همین بود،كه تو حمله كنی !!
    منه بیچاره شوم برده دل !!

    رفته بودم سردیوار دلم بهر رخت !!
    بی خبر رخنه نمودی تو در قلعه دل !!

    شیوه ات مهر و محبت ك شدم مات دلت !!
    دست بر مهره شدم آمدی دردانه دل !!

    چیره دستی اری ! شاه دلم تسلیم است !!
    تو چه ملموس شكستی سراپرده دل !!

    من كه ماتم به تو و بازیه شطرنج دلت !!
    برو خوش باش در این بازی شدی شهره دل !!

    شاعر : سایبان شب
  • ۱۷:۴۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    این هبوط زندگی دنیا مرا نشناخت
    من آدمم اما چرا حوا مرا نشناخت
    عمری به فکر میوهی داناییام بودم
    شیطان در این دنیا چرا تنها مرا نشناخت
    طوفان نوح این کِشتی مرگ مرا بلعید
    یک ماهی یونس در این دریا مرا نشناخت
    سر میُبرند از من کسانی مثل ابراهیم
    آری من اسماعیلم و بابا مرا نشناخت
    مانند موسی در بیابانهای تاریکی
    نوری نمیبینمُطوا آیا مرا نشناخت
    یا مثل یوسف دور از آن دنیای کنعانی
    یعقوب با پیراهنم حتا مرا نشناخت
    منُمردهام دیگر مرا زنده نخواهی کرد
    تقدیر این بود و دم عیسا مرا نشناخت
    سر کردهی یاران غار کهف من بودم
    سه قرن... دقیانوس هم آنجا مرا نشناخت
    از کوه نور معرفت هم رفتهام بالا
    مثل محمد(ص) جبرئیل اما مرا نشناخت
    پندار من٬کردار من٬ گفتار من٬ نیک است
    با این همه زرُتشت هم گویا مرا نشناخت
    حلاج بودم بین مردم هیچ کس آنجا
    تا سر نرفت از دارشان بالا مرا نشناخت
    سهراب بودم بعد مرگم قاتلم حتا
    با آن نشانیها که دید اّما مرا نشناخت
    از ابتدا دریای دریا بودم اما رود
    این راه از سرچشمه تا دریا مرا نشناخت
    مثل گون با ریشههای خویش تنهایم
    یک باد پتیاره در این صحرا مرا نشناخت
    با شعرهایم درد خود را با خدا گفتم
    حتا خدا این قادر دانا مرا نشناخت!
  • ۱۷:۴۹   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    دلم وقتی که می گیرد تو می آیی به دیدارم
    به من آهسته می گویی " عزیزم دوسـتت دارم "

    سرم بر شانه ات ، باور ندارم پیش من باشـی
    تورا در خواب میبینم بگو یا این که بیدارم ؟

    نوازش می کنی با مهربـانی گونه هایم را
    چه رقصی دارد انگشتت به روی بغض تبدارم

    کنار لحظه های تو دو فنجان قهوه می ریزم
    اگرچه تلخ ، شیرین است با لبخندِ هر بارم

    کتابی میگذاری روی میزم مهربان من
    و مـی گویی به آرامی که این هم آخرین کارم

    غروب شنبه ای دیگر برایم شعر میخوانی
    تمام هفته را من از هوای عشق سرشارم

    تنم خورشید میخواهد کنار ساحل امنت
    من ازشبهای برف آلوده ی این شهر بیزارم

    دلم ابریست از دست تمام بی تو بودن ها
    اگر باران بیاید باز می آیی به دیدارم ؟
  • ۱۷:۵۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ای زندگی بردار دست از امتحانم
    چیزی نه میدانم نه می‌خواهم بدانم
    دلسنگ یا دلتنگ، چون کوهی زمینگیر
    از آسمان دلخوش به یک رنگین‌کمانم
    کوتاهی عمر گل از بالانشینی‌ست
    اکنون که می‌بینند خارم، در امانم
    دلبسته‌ی افلاکم و پابسته‌ی خاک
    فواره‌ای بین زمین و آسمانم
    آن روز اگر خود بال خود را می‌شکستم
    اکنون نمی‌گفتم بمانم یا نمانم
    قفل قفس باز و قناری‌ها هراسان
    دل‌کندن آسان نیست! آیا می‌توانم؟

    فاضل نظری
  • ۱۷:۵۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    نفس باد صبا کو؟ نگران است دلم
    آن همه ساز و نوا کو؟ نگران است دلم

    آن كه شب تا به سحر وصف رخش میکردم
    یار و معشوقه ى ما کو؟ نگران است دلم

    همه شب بر رخ او گریه و زاری کردم
    علت اشک و سنا کو؟ نگران است دلم

    من که پایم به فرار و دلم آغشته اوست
    آن همه قوّت پا کو؟ نگران است دلم

    دلم هر روزه و هرشب نگران است و مریض
    آن همه حال و هوا کو؟ نگران است دلم

    او که هم درد و دوا بود ، چرا دیگر نیست!؟
    آن همه درد و دوا کو!؟نگران است دلم

    او که بود از بود او خوشحالی و مهر و صفا
    آن همه مهر و صفا کو؟ نگران است دلم
  • ۱۷:۵۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    روزهای هفته را با عشق تو سر میکنم

    تا به جمعه میرسم احساس دیگر میکنم



    حس دیدار تو در من جمعه غوغا میکند

    جمعه ها چشمان خود را حلقه بر در میکنم



    در غروب جمعه بغضم در گلو وا میشود

    چشم خود را در نبودت جمعه ها ترمیکنم



    آنقدر در کوچه ها فریاد نامت میکنم

    گوش اهل کوچه را با نام تو کر میکنم



    شک ندارم درد جمعه درد بی درمان توست

    نام زیبای تو را هر جمعه ازبر میکنم



    کل هفته خانه را با گل مزین میکنم

    باز هم گلهای خود را جمعه پرپر میکنم



    گرچه می دانم نمیایی ولی این را بدان

    جمعه ای دیگر برای دیدنت سر میکنم





    مسعود محمدپور
  • ۱۷:۵۰   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    شبیه شمع كه خیلی نجیب میسوزد
    دلم برای تو گاهی عجیب میسوزد

    دلم برای دل ساده ام كه خواهد خورد
    دوباره مثل همیشه فریب، میسوزد

    نشسته ای به امید كه؟ گُر بگیر ای عشق
    همیشه آتش تو، بی لهیب میسوزد

    تو اشتباه نكردی، گناه آدم بود
    اگر هنوز بشر، پای سیب میسوزد

    من آشنای تو بودم، ولی ندانستم
    غریبه ها دلشان هم، غریب میسوزد

    برای من، فقط این دل، ز عشق جا مانده است
    كه با نگاه شما، عن قریب میسوزد
  • ۲۳:۴۸   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ‌ با دلـــــم بازی نکن سر بر بیابان مــیزنم
    از غمت با دفتر ازدل،حرف هذیان میزنم

    تو خیالت راه و آن چاهی نباشد رفته ام
    از نگاهت طعنه ای بر بادو طوفان میزنم

    میروم ای عشق فکرش را نکن دیوانه ام
    گرچه این دیوانه را هم نرخ ارزان مــیزنم

    گرچه آن میخانه هاراساختی بادست خود
    جـــام نابـــی از برای یاد مــردان مــیزنم

    آخرش هــم میبری دل با نگـــاهی دل ربا
    آخرش بی چتر بر پهنای بـــاران مـــیزنم
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان