خانه
1.19M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    درود و سلام بر همه  دوستان و همراهان 

    من اينجا يه صفحه چالش ايجاد كردم تا دوستان رو به چالش هاي مختلف دعوت كنيم،تا هر روز برگ جديدي از پتانسيل هاي نهفته خود را رو كنيم و حس طنز و شوخ طبعي هميشگي دوستان گسترش پيدا كنه 

    فقط چند مورد :

    1- سعي كنيم چالش ها در حد عرف باشه و كسي معذب نشه براي انجام دادنش.

    2- هر كسي رو كه دوست داشتيد مي تونيد به اين چالش ها دعوت كنيد.

    3- سعي كنيم چالش ها ابتكاري و خلاق باشه تا لذت بيشتري ببريم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۸   ۱۸:۳۷
  • leftPublish
  • ۱۳:۱۷   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    fatemeh.g21
    سه ستاره ⋆⋆⋆|3229 |3068 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    منم می گم روحی که مثلا اومده بهشون بگه که مردن
    خب خودت بگو کیه؟
    البته اگه ژانر کمدی بود کلی جواب توی ذهنم میومد
    زیباکده

    صدای وجدان بود 1

  • ۱۳:۱۹   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    fatemeh.g21 : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    منم می گم روحی که مثلا اومده بهشون بگه که مردن
    خب خودت بگو کیه؟
    البته اگه ژانر کمدی بود کلی جواب توی ذهنم میومد
    زیباکده

    صدای وجدان بود 1

    زیباکده

    18

  • ۱۳:۲۰   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    arnina : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب می بینم که الان اول می شم 

    ممنون از آرنینای گرامی - متنی که سالها قبل نوشته ام رو با ویرایش جدید میذارم.

    دعوت می کنم از بهزاد-بانو-فاطمه-آرنینا

    زیباکده

    مگه میزارم اول شی ..............................

    مگه از رو جنازه ی من رد شی . زودی یه داستان نوشتم . خخخخخخخخخخخخخخخ

    زیباکده

    مگه میشه توی چالش خودت -خودت نفر اول شرکت کنی. نه خیر قبول نیست. موناااااااااا بیا ببین حق با کیه 27

    زیباکده

    به نظر من آذر جان نفر اولب هستن كه چالش رو پذيرفتن و چالش هفته بعد با ايشون هست 27

  • ۱۳:۲۴   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    زیباکدهبه نظر من آذر جان نفر اولب هستن كه چالش رو پذيرفتن و چالش هفته بعد با ايشون هست 27
    زیباکده

    17

    51

    49

  • ۱۳:۲۵   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بابای شنگول
    دو ستاره ⋆⋆|2772 |2500 پست
    زیباکده
    arnina : 

    موضوع چالش این هفته : شکلک های شباهنگShabahang
    نوشتن داستان کوتاه با هر موضوعی که دوست دارید . (جنایی . عاشقانه . کودک . سیاسی. تخیلی . و..............)
    عرض کردم کوتاه ها .............................نبینم تبدیل به رمان بشه ..جریمتون کنم .؟
    دعوت میکنم از فرک عزیز خودم . و محسن و بابای شنگول و مونای عزیزم .فعلا .
    خودم هم دارم می نویسم .شما هم دست به کار شین . چون در نهایت همه دعوتن دیگه ....................چه سختــــ

    زیباکده

  • leftPublish
  • ۱۳:۳۱   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بابای شنگول
    دو ستاره ⋆⋆|2772 |2500 پست
    شب بود ستاره ها در آسمان بی پروا سوسو می زدند گویا از نبود ماه و خورشید به وجد آمده بودند و فرصتی برای خودنمایی بیشتر پیدا کرده بودند...
    گرگ پیر در تاریکی شب در کنار دره عمیق به آسمان می نگریست و در فکری عمیق فرو رفته بود ...
    خاطرات عمر طولانی اش در ذهن پر تلاطم و طوفانی اش رژه می رفتند ...
    خوب به خاطر می آورد آن زمانی که تصمیم به آن کار بزرگ را گرفت ...
    و ای کاش هیچوقت این تصمیم را نگرفته بود ...
    ای کاش هیچوقت به در خانه شنگول و منگول و حبه انگور نرفته بود ...
  • ۱۳:۳۳   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بابای شنگول
    دو ستاره ⋆⋆|2772 |2500 پست
    ذهن رو رها کردیم هر جا دلش خواست بره و هر چی دلش خواست بنویسه! این درومد از کار ..

    حرفایی که پشت سر نویسنده ها می زنن بی راهم نیست ها!
  • ۱۳:۳۸   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    زیباکده
    arnina : 

    موضوع چالش این هفته : شکلک های شباهنگShabahang
    نوشتن داستان کوتاه با هر موضوعی که دوست دارید . (جنایی . عاشقانه . کودک . سیاسی. تخیلی . و..............)
    عرض کردم کوتاه ها .............................نبینم تبدیل به رمان بشه ..جریمتون کنم .؟
    دعوت میکنم از فرک عزیز خودم . و محسن و بابای شنگول و مونای عزیزم .فعلا .
    خودم هم دارم می نویسم .شما هم دست به کار شین . چون در نهایت همه دعوتن دیگه ....................

    زیباکده

    عاقد گفت: "عروس خانم شرط ضمن عقد ندارین؟"

    عروس گفت: " باید موهام ازینی که هست کمتر نشه. شکمم همینطوری تخت بمونه. هیچوقت دور چشمهام سیاهی نزنه. طلا نمی خوام اما فقط سالی دو بار حق داره اشک من رو دربیاره. هیچوقت تنگی نفس نگیرم. دستش هم فقط برای ناز کردن من بالا بیاد. غیر این شد همه چی اش سندی مال من بشه." 

    عاقد به داماد نگاه کرد.

    داماد ذوق زده سرخ و سفید شد: "بله حاج آقا هر چی بگن قبوله."  اتاق عقد پر بود  از  صدای کِل کِل زنها  كه توی گوش مهمانها پيچيده شد . مادر داماد غش کرد و مادر عروس با شکم گنده و حلقه سیاه دور چشم و موهای کم پشت پوش داده برای عروسی دخترش، لبخند زد و با دست پر از النگویش اسپری آسم را توی دهانش خالی کرد.

  • ۱۳:۵۷   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    بابای شنگول : 
    شب بود ستاره ها در آسمان بی پروا سوسو می زدند گویا از نبود ماه و خورشید به وجد آمده بودند و فرصتی برای خودنمایی بیشتر پیدا کرده بودند...
    گرگ پیر در تاریکی شب در کنار دره عمیق به آسمان می نگریست و در فکری عمیق فرو رفته بود ...
    خاطرات عمر طولانی اش در ذهن پر تلاطم و طوفانی اش رژه می رفتند ...
    خوب به خاطر می آورد آن زمانی که تصمیم به آن کار بزرگ را گرفت ...
    و ای کاش هیچوقت این تصمیم را نگرفته بود ...
    ای کاش هیچوقت به در خانه شنگول و منگول و حبه انگور نرفته بود ...
    زیباکده

    15

    خیلی باحال بود

  • ۱۴:۰۰   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    mona mona : 
    زیباکده
    arnina : 

    موضوع چالش این هفته : شکلک های شباهنگShabahang
    نوشتن داستان کوتاه با هر موضوعی که دوست دارید . (جنایی . عاشقانه . کودک . سیاسی. تخیلی . و..............)
    عرض کردم کوتاه ها .............................نبینم تبدیل به رمان بشه ..جریمتون کنم .؟
    دعوت میکنم از فرک عزیز خودم . و محسن و بابای شنگول و مونای عزیزم .فعلا .
    خودم هم دارم می نویسم .شما هم دست به کار شین . چون در نهایت همه دعوتن دیگه ....................

    زیباکده

    عاقد گفت: "عروس خانم شرط ضمن عقد ندارین؟"

    عروس گفت: " باید موهام ازینی که هست کمتر نشه. شکمم همینطوری تخت بمونه. هیچوقت دور چشمهام سیاهی نزنه. طلا نمی خوام اما فقط سالی دو بار حق داره اشک من رو دربیاره. هیچوقت تنگی نفس نگیرم. دستش هم فقط برای ناز کردن من بالا بیاد. غیر این شد همه چی اش سندی مال من بشه." 

    عاقد به داماد نگاه کرد.

    داماد ذوق زده سرخ و سفید شد: "بله حاج آقا هر چی بگن قبوله."  اتاق عقد پر بود  از  صدای کِل کِل زنها  كه توی گوش مهمانها پيچيده شد . مادر داماد غش کرد و مادر عروس با شکم گنده و حلقه سیاه دور چشم و موهای کم پشت پوش داده برای عروسی دخترش، لبخند زد و با دست پر از النگویش اسپری آسم را توی دهانش خالی کرد.

    زیباکده

    23

    خییییییییلی قشنگ بود

  • leftPublish
  • ۱۵:۳۸   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    elham khajoi
    دو ستاره ⋆⋆|3355 |2818 پست
    زیباکده
    fatemeh.g21 : 
    زیباکده
    fatemeh.g21 : 

    فرد ناشناس

    همه جا تاریک است، هیچ صدایی از هیچکس نم اید،

    انگار همه خود را به مردن زدن،چن نفر در یک اتاقه پر از وسایل؟؟

    بی حرکت ، همه نگاه ها به هم مات و مبهوت،

    کسی به کسی کاری ندارد، انگار ن انگار که در یک اتاق هستند،

    گویی در یک مکان دیگر ذهن خود را جا گذاشتند ، فقط جسم در آنجاست،

    ناگهان صدایی به گوش رسید ، انگار صدای یک غریبه است، !!

    اهای غریبه ؟؟؟؟؟اهاییییییییییی؟؟؟ تو کیستی؟؟

    دائم تکرار میکند به خود بیایید ، به خود بیاییییید،

    دیگر وقتی نمانده ،دیگر وقتی نمانده 

    نام ان غریبه.....آشنا 15........................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    زیباکده

    بچه ها هرکی جلوی نام غریبه ی اسم بذاره ببینم چی حدس میزنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟5

    زیباکده

  • ۱۵:۵۳   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    fatemeh.g21
    سه ستاره ⋆⋆⋆|3229 |3068 پست
    زیباکده
    elham khajoi : 
    زیباکده
    fatemeh.g21 : 
    زیباکده
    fatemeh.g21 : 

    فرد ناشناس

    همه جا تاریک است، هیچ صدایی از هیچکس نم اید،

    انگار همه خود را به مردن زدن،چن نفر در یک اتاقه پر از وسایل؟؟

    بی حرکت ، همه نگاه ها به هم مات و مبهوت،

    کسی به کسی کاری ندارد، انگار ن انگار که در یک اتاق هستند،

    گویی در یک مکان دیگر ذهن خود را جا گذاشتند ، فقط جسم در آنجاست،

    ناگهان صدایی به گوش رسید ، انگار صدای یک غریبه است، !!

    اهای غریبه ؟؟؟؟؟اهاییییییییییی؟؟؟ تو کیستی؟؟

    دائم تکرار میکند به خود بیایید ، به خود بیاییییید،

    دیگر وقتی نمانده ،دیگر وقتی نمانده 

    نام ان غریبه.....آشنا 15........................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    زیباکده

    بچه ها هرکی جلوی نام غریبه ی اسم بذاره ببینم چی حدس میزنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟5

    زیباکده

    زیباکده

    153

  • ۱۶:۰۷   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بابای شنگول
    دو ستاره ⋆⋆|2772 |2500 پست
    این داستان مونامونا رو امروز تو تلگرام دیدم!
    یا ازینجا رفته اونجا یا ازونجا به اینجا!
  • ۱۷:۴۲   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    بی اختیار دست همدیگر را گرفته بودند و هر کدام با یک دست کار میکردن. مرد جوان که دست راستش را به دست دختر داده بود، با دست چپ کارش کندتر پیش میرفت اما بلاخره موفق شد و از طریق بی سیمی که میکروفنش جلوی دهانش بود گفت : انجام شد!
    هر دو صدای طرف مقابل را میشنیدند.
    طرف مثابل مکثی چند دقیقه ای که برای این دو نفر چند ساعت گذشت کرد و سپس با حروف کش دار و مِن و من کنان گفت : "بچه ها متاسفم نتونستیم ایراد رو برطرف کنیم."
    (دست همدیگر را محکم تر فشار دادند) ...
    "سفینه شما از ایستگاه رد شده و هیچ راه بازگشتی نیست. شما حدودا برای یک ماه اکسیژن و غذا دارید، ما سعی میکنیم در طول این مدت به طور منظم ... " .
  • ۱۷:۴۲   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست

    من از آهو و کژال دعوت میکنم که توی چالش شرکت کنند.

  • ۱۷:۴۴   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    بچه ها متن همگی عالی بود
  • ۲۳:۱۶   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    30زیباکده
    بابای شنگول : 
    این داستان مونامونا رو امروز تو تلگرام دیدم!
    یا ازینجا رفته اونجا یا ازونجا به اینجا!
    زیباکده

    همین امروز خوندید??

    اگر امروز خوندید خب قطعا ازین جا رفته اونجا اما اگر قبلا خوندید خب حتما از اونجا اومده اینجا

  • ۰۹:۱۱   ۱۳۹۵/۶/۲۱
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست
    ممنون از همه ی دوستانی که شرکت کردند .
  • ۰۹:۴۵   ۱۳۹۵/۶/۲۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    بهزاد قشنگ و دلهره آور بود
  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۵/۶/۲۱
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست
    زیباکده
    بابای شنگول : 
    شب بود ستاره ها در آسمان بی پروا سوسو می زدند گویا از نبود ماه و خورشید به وجد آمده بودند و فرصتی برای خودنمایی بیشتر پیدا کرده بودند...
    گرگ پیر در تاریکی شب در کنار دره عمیق به آسمان می نگریست و در فکری عمیق فرو رفته بود ...
    خاطرات عمر طولانی اش در ذهن پر تلاطم و طوفانی اش رژه می رفتند ...
    خوب به خاطر می آورد آن زمانی که تصمیم به آن کار بزرگ را گرفت ...
    و ای کاش هیچوقت این تصمیم را نگرفته بود ...
    ای کاش هیچوقت به در خانه شنگول و منگول و حبه انگور نرفته بود ...
    زیباکده

    کلمه ی شنگول تو ناخود آگاه شما هستا . یه جورایی تو وجودته . 3

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان