***کلبه عروسکی نازنــــــــین ***

سلام خوش آمدید 

اره میخوام فردا باهاش بحرفم ...فقط نمیخوام بخوره تو ذوقش اخه دوست داره بریم
نازی اگه به اون باشه دوست داره همش بریم سفر خارجه اما من میگم اول واجبات رو انجام بدیم بعدش وقت زیاده اما اوون میگه فردا کی مرده کی زنده...اما فردا باهاش حرف میزنم ...امیدوارم درست شه و نریم

خیلی متین و زیبا بهش بگو سفر خیلی خوبه منم دوس دارم بریم اما بهتر نیست به کارای واجبترمون اول برسیم؟

نازی من یه خالم جنت اباد زندگی میکنه اون یکی خالمم تهرانپارس فلکه سوم ...داییم اینام تهرانن الان یادم رفت کجاشن

سعی کن قانعش کنی قبول کرد که هیچی قبولم نکرد برو حالشو ببر

چه خوب!فامیلی خالت چیه؟

اگه خدا بخواد واسه مرداد میام تهران اخه خرید دارم البته اگه قضیه ترکیه اوکی باشه که از همونجا میرم میخرم

خب اومدی به منم بیا سر بزن

ازینا جون من دیگه کم کم برم

نه نه یکم دیگه می مونم

فامیل شوهرش عبدویه شوهرش تاجر اهن و تو پامنار اونورا سمت بازار دفترشه و تو کار تجارت و وضع مالیشون توپس ..البته دارن میرن امریکا واسه زندگی الان نه هااااا یه سال دیگه میرن چون برادر شوهرشم الا 30 سال اونجاست و اینام دارن میرن

کجا رفتی

من اصلا نمیتونم یه کشور دیگه زندگی کنم!

اره برو منم برم همسری الانا میاد دیگه ..اها یادم رفت بگم بعضی شبا میره مرغداری و به کارای اونجا میرسن با پسر عموش شریکن البته بیشتر سهم واسه پسر عموشه اما باید دوتایی نظارت کنند چون همسرم رشتش دامپزشکیه منتها فعلا مطب نزده ولی اگه خدا بخواد تا یه مدت دیگه راه میندازه

منم نمیتونم همین الانش اینجا دوری از مامانم دیوونم کرده وای بحال اینکه برم کشور بیگانه اما همسرم پایس یعنی امکانش باشه صد در صد میگه بریم وهمش تو فکرشه...تا 2 سال پیش گیر داده بود بریم ترکمنستان وومیگفت اونجا بیشتر از رشتش استقبال میشه و کاروبارم خوبه اما اینقد نذرو نیاز کردم اوکی نشد من دوری از خونوادمو تحمل ندارم

موفق باشه عزیزم...ایشالا زندگیتون همونطور که میخوای بشه
باشه برو ازیناجون شبت خوش

دوری از خانواده سخته واقعا!
من که اصلا نمیتونم یروزم دور باشم مخصوصا از پدرم

مرسی گلم ایشالا شماهم خانوووم دکتر بشی و به ارزوت برسی و منم به ارزوم برسم ....

مرسی عزیزم ایشا... هممون به ارزوهامون برسیم شب خوش