اسفند 90
دارم خونه تکونی میکنم

بگین خوب ...

اونم با النـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خوب..
چترم رو برداشته و باز کرده ..دامنم هم از تو کشو در آورده و پوشیده ..


من:
النا چقدر شری آخه تو بچه؟

النا (خیلی آرام و حق به جانب):مامان من چشمات قشنگه ام
