خانه
170K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۰۰:۳۶   ۱۳۹۲/۴/۳۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    داشتم با بابا یوسف صحبت میکردم که اگه جشن نامزدی باشه باید لباس بخرم.....قبلش هم میگفتم که باید این و اون و... رو بخریم

    بابا یوسف به خنده خنده گفت: آخه من از دست تو چیکار کنم ..خونه رو درست کنم ؟؟ لباس بگیرم ...

    یهو النا دست به کمر اومد جلوم و با اخم گفت : آخه من چیکار کنم ؟؟ خونه ات رو زندگی کنم!!!!

    کلی به ژست و حرفش خندیدیم ...قربونت برم که میخای هر چی ما میگیم رو تکرار کنی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان