خانه
27.7K

اولین سفر با مادرشوهر

  • ۱۲:۰۸   ۱۳۹۴/۷/۱۳
    avatar
    کاربر فعال|248 |207 پست

    سلام به همه خانومای گل11

    من تازه عقد کردم ، این هفته قراره اولین سفر من و شوهرم به اصفهان باشه 17

    از خوش اقبالی مادر شوهرم هم هست 27

    قبل از عقد تجربه یه سفر کوتاه با ایشون رو داشتم ، شاید به نظرتون من خیلی خودخواهم ولی مادرشوهرم از اول تا اخر صندلی جلو نشست و من پشت تنها بودم و اصلا حس خوبی نداشتم 28

    بعد از عقد هم با هم چند بار رفتیم بیرون ، کلا از صندلی جلو تکون نمیخوره 86

    جالب اینجاست که زود میره جلو میشینه بعد میگه عزیزم شما بیا جلو بشین 24 38

    الان واقعا نمیدونم چیکار کنم ، زشته من برم جلو بشینم ؟ اصن درستش چیه ؟

    شاید من توقع زیادی دارم

    به نظر شما چه رفتاری داشته باشم که اون فک نکنه من ناراحت میشم ؟

    40

    ویرایش شده توسط تینا مورج در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۹۴   ۱۲:۱۴
  • leftPublish
  • ۰۹:۲۳   ۱۳۹۴/۷/۱۵
    avatar
    مینا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|8686 |5387 پست
    شاید به خاطر اینه که مادرشوهرت چون دیگه همسرش درکنارش نیست و احساس تنهایی میکنه یه جورایی درکنارپسرش احساس خوبی داره .به نظرم شما سعی کن احترامشو نگه داری فرض کن مادر خودته و دوسش داری مادر شوهر و مادر آدم کلا معلوم نیست تا چه وقت زنده ان و کنار آدم ان ،پس بهتره این فکر که ممکنه مادرشوهرت بهت حسودی کنه رو بزاری کنار،مادرا کلا یه حس خاصی نسبت به پسراشون دارن که طبیعیه
  • ۰۹:۲۶   ۱۳۹۴/۷/۱۵
    avatar
    مینا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|8686 |5387 پست

    زیباکده
    مامان مانیا : 
    زیباکده
    ترانه : 
    سلام مجدد به همه دوستان
    حرف ها و نطرات همه شما عزیزان رو خوندم و نظر همه تون برام محترمه



    واقعیتش اینه که من تا حد زیادی با مادر شوهرم رودربایستی دارم و صد سال دیگه هم نمیتونم در حضور ایشون برم جلو بشینم
    فک میکنم باید اصن بهش فکر نکنم ، من پدر شوهر ندارم ، مادرشوهرم یه جورایی هم پدر بوده هم مادر
    برای همین حس می کنم باید بهش دوبله احترام بذارم


    ولی میدونم سفر بهم خوش نمیگذره
    اما به قول یکی از شما دوستان شاید داره امتحانم میکنه
    ممنون از لطف همه تون
    دعا کنید پوست کلفت باشم
    زیباکده

    آفرین به تو ترانه جان...منم دقیقا در موقعیت مشابه شما هستم دوست عزیزم....ینی مادر همسرم بتنهایی پسراشو بزرگ کرده و زمانی که شوهرم بدنیا اومده پدرش شهید شده...بهمین دلیل احترام فوقالعاده ای براش قائلم..من حتی برای ماه عسل هم به پیشنهاد خودم مادر همسرمو با خودم بردم...و باورت نمیشه که چقدررر بهمون خوش گذشت و چقدر همسرم ازین مساله خوشحال بود....اما حتی اگر تو این شرایط خاص هم نبودن نظر من اینه که زندگی با احترام...بامحبت...با کلان نگری شیرین میشه...همیشه سعی کن از داشته هات لذت ببری خوبیا رو ببینی و تو زندگیه مشترک جزئی نگر نباشی ...

    همیشه خوشبختو شاد باشی...71

    زیباکده

    181818

  • ۰۹:۵۶   ۱۳۹۴/۷/۱۵
    avatar
    عاطي كاظمي
    کاربر جديد|1 |1 پست
    سلام ترانه جون. در اين مورد هر چي كه دلت ميگه رفتار كن. يعني چي كه مادر شوهرت مياد جلو ميشينه؟ خانمهايي كه ميگن احترام بزرگتر واجبه آيا خودشون تحمل اين كار رو دارن؟؟؟؟؟ ماشالله هممون شعار ميديم. عزيزم به شوهرت بگو كه اين كار ايشون صحيح نيستش . اگه مادر شوهر دخترش اينكار رو باهاش بكنه ميتون تحمل كنه؟؟؟؟؟
    عجب آدم هايي پيدا ميشن... به شوهرت بگو كه به مادرش بگه كه از اين به بعد اين كار رو نكنه. اين رو بايد شوهرت مديريت كنه كه هيچ بي احترامي هم به بزرگتر نشه.
  • ۱۳:۲۳   ۱۳۹۴/۷/۱۵
    avatar
    NE DAکاپ عکاس برتر 
    دو ستاره ⋆⋆|2582 |2250 پست
    زیباکده
    عاطي كاظمي : 
    سلام ترانه جون. در اين مورد هر چي كه دلت ميگه رفتار كن. يعني چي كه مادر شوهرت مياد جلو ميشينه؟ خانمهايي كه ميگن احترام بزرگتر واجبه آيا خودشون تحمل اين كار رو دارن؟؟؟؟؟ ماشالله هممون شعار ميديم. عزيزم به شوهرت بگو كه اين كار ايشون صحيح نيستش . اگه مادر شوهر دخترش اينكار رو باهاش بكنه ميتون تحمل كنه؟؟؟؟؟
    عجب آدم هايي پيدا ميشن... به شوهرت بگو كه به مادرش بگه كه از اين به بعد اين كار رو نكنه. اين رو بايد شوهرت مديريت كنه كه هيچ بي احترامي هم به بزرگتر نشه.
    زیباکده

    آره عزیزم من اینکارو میکنم . و اصلا اجازه نمیدم مادر شوهرم عقب بشینه . بحث شعار دادن نیست بحث آینده نگریه

    شما خودت اگه دادشت بیاد به مادرت همچین حرفی بزنه مادرت ناراحت بشه چه حالی بهت دست میده ؟ 

    الان اگه شوهر این خانم به مادرش بگه شما عقب بشین که زن من جلو بشینه ، شاید ظاهر این جمله ساده باشه ولی همین سر آغاز مشکلات دعوا ها و کدورته .

    شما هم خوب نیست که اینقدر بد بین باشی عزیزم.

    اتفاقا برای منم خیلی جالبه که خیلی ها میگن نههههه کار مادر شوهرش اشتباس باید بگییی باید جلو بشینی . واقعاً به نظرم چیز پیش پا افتاده ای که اصلاً ارزش بحث کردن نداره

    ویرایش شده توسط NE DA در تاریخ ۱۵/۷/۱۳۹۴   ۱۳:۲۵
  • ۱۴:۲۹   ۱۳۹۴/۷/۱۵
    avatar
    تینا۱۳۹۳
    کاربر فعال|424 |289 پست
    اوایل ازدواجمون مادرشوهرم جلو می نشست ومن عقب منم اشکالی نمیدیدم میگفتم عیب نداره بذار جلو بشینه اصلا اعتراض نمیکردم .یه روز که همسرم به مادرش گفته بود ایندفعه شما عقب بشین منم از هیچی خبر نداشتم .داشتیم میرفتیم بیرون طبق معمول در عقبو باز کردم که بشینم مادرشوهرم گفت توبرو جلو بشین تا هوس جلو نشستنت بره من مثل بعضیا ماشین ندیده نیستم.آقا اون حرف تا حالا که سالها گذشته تویادم مونده واسه همین همیشه جلومیشینمو میگم ببخشید دیگه پشتم به شماس یه جاهایی احترام زیاد باعث سوئتفاهم میشه
  • leftPublish
  • ۱۱:۳۰   ۱۳۹۴/۷/۱۶
    avatar
    مینا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|8686 |5387 پست
    به نظرمن کسایی که احترام پدر و مادر خودشونو نگه میدارن همیشه به فکراینن که متقابلا این رفتارو با پدرو مادر شوهر یا زنشونم داشته باشن ،متاسفانه بعضیا بعد ازدواج خانواده خودشونو کلا میزارن کنار و طرف خانواده همسرو میگیرن که اصلا درست نیست ،نشستن صندلی جلو یا عقب اینقدرام مهم نیست آدم خودشو درگیر کنه، اصلا مگه قراره تا آخرعمرو همیشه خدا با مادرشوهرمسافرت بری که اینقدر نگران این مساله ایی!وقت برا جلو نشستن و کنارهمسر نشستن همیشه هست و این احترام گذاشتن به بزرگتره که حس خوبی به آدم میده.
  • ۰۹:۰۶   ۱۳۹۴/۷/۱۸
    avatar
    ماهي
    کاربر جديد|19 |21 پست
    زیباکده
    مهندس غریب : 

    با سلام
    جوابهای جالبی خوندم ولی باید بگم من با نظر مونا و ندا موافقم
    حالا
    تینا خانم یه سوال از شما دارم .
    فرض کنیم جای شما با زن داداشتون و جای همسر شما برادرتون باشه
    دوست دارید عروس تازه عقد کردتون با مادر شما در اولین ارتباطات چطور برخورد کنه ؟


    نه فقط تو این مسئله ( که به نظر من واقعاً یه مسئله پیش پا افتادست نسبت به مسایل زندگی و بهتره اصلاً فکرتونو مشغولش نکنین ) بلکه تو هر مورد دیگری ، سعی کنید جای نفرات دو طرف معادله رو جابجا کنین و حداقل یه مقایسه کوچیک بکنین ، فکر میکنم تا حدودی کمکتون کنه .
    یه جایی خوندم : اگر انسانها در تعاملات و برخوردهای دوطرفه فقط و فقط 50% حق رو به طرف دیگه بدهند هیچ ناراحتی ، مشاجره و جنگ و جدالی بوجود نمیاد
    با آرزوی بهترین ها برای شما
    موفق باشید

    زیباکده

    سلام، جناب آقاي مهندس من به نوبه خودم هم زمان هم عروس شدم هم خواهر شوهر و اينقدر هواي عروسمون رو توي اين شرايط دارم كه خودش ميگه خواهرمي نه خواهر شوهر ولي بر عكس خواهر شوهر من اصلا" به اين مسائل كوچيك كه ميتونه ناراحتي بزرگ به وجود بياره توجه نميكنه پس به نظر اينجور مسائل به شخصيت ، شعور و درك آدمها بستگي داره . اين درست بعد از ازدواج ديگه براي همسرتي و خيلي براي كنار هم نشستن وقت داري و اينهم قبول دارم كه بايد احترم رو نگه داشت . من خودم هميشه سعي مي كنم عقب بشينم و مادر شوهرم جلو ولي لون خودش اسرار ميكنه مي گه پيش شوهرت بشين ولي برخي از اين مسائل كوچيك بين عروس و مادر شوهر نشون دهنده يه مشكل عمقي تو اين رابطه هست . يه عروس بايد مادر شوهر ش رو مثل مادر خودش بدون ولي كم هستن همچين مادر شوهر هايي كه عروس رو مثل دختر خودشون بدونن .

    ویرایش شده توسط ماهي در تاریخ ۱۸/۷/۱۳۹۴   ۰۹:۱۰
  • ۱۰:۰۱   ۱۳۹۴/۷/۱۸
    avatar
    کژالکاپ آشپزی 
    یک ستاره ⋆|3760 |1786 پست
    به نظر من هیچ عروسی نمیتونه برای مادر شوهر مثل دختر باشه و هیچ مادر شوهری هم نمیتونه مثل مادر باشه. وگرنه اسمشون عروس و مادر شوهر نبود!!!!
    چالش بین عروس ومادر شوهر از ابتدای تاریخ بوده و هست و کسی موفقه که بتونه این رابطه رو علی رغم تمام مسائلی که میتونه ایجاد شه درست کنترل و مدیریت کنه. ولی این به این معنی نیست که عروس چون سن کمتری داره از خواسته هاش بگذره.به نظرم باید در نهایت احترام از همون ابتدا باید متوجهشون کنی که یه سری مسائل برات مهمه .
    عروس و مادر شوهر ،عروس و مادر شوهرن!!! نه مادر و دختر!!! این دو نفر فقط از هم احترام میخوان و بس. و احترام و توجه باید متقابل باشه!!!
  • ۱۱:۰۰   ۱۳۹۴/۷/۱۸
    avatar
    بهناز1368
    کاربر جديد|7 |8 پست

    ما ايرونيا با اينکه مسلمانيم ولي به شدت روي هر چيزي احساس مالکيت داريم!
    ما مادراي ايروني بايد اينو درک کنيم که پسر ما يه امانته دست ما از طرف خداي بخشنده! تا روز ازدواجشون وظيفه داريم از اين امانت به خوبي مراقبت کنيم هم از نظر اخلاقي هم تربيتي!اما بعد از ازدواج اين وظيفه رو بايد به همسرش بديم و خودمون دورا دور فقط مراقبش باشم!
    اما نه اينکه چون فکر ميکنيم ما پسرمونو به اينجا رسونديم پس وظيفه هر نوع دخالتي رو توي زندگيش داريم! خدا رو خوش نمياد با اين حس مالکيت باعث تنش توي زندگي پسرمون بشم! مايي که آرامش و خوشبختي پسرمون رو ميخوايم!
    کاش همه مادراي ايروني از اين درک برخوردار بودن و اين همه دخالت باعث پاشيده شدن اين همه زندگي نميشد! و همه به اين باور ميرسيدن که اجر نيکي رو فقط بايد از خدا خواست!

    ویرایش شده توسط بهناز1368 در تاریخ ۱۸/۷/۱۳۹۴   ۱۱:۰۱
  • ۱۱:۰۷   ۱۳۹۴/۷/۱۸
    avatar
    مامان مانیا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|20254 |8895 پست
    بهنار جون صحبت شما تا حدودی کاملادرسته منم وافقم...منتها چیزی که هست اینه که با ریز شدن در مسایل بی ارزش زندگیه زناشویی آدم یه آرامش کلانیو از دست میده...نمونش همین جلو یا عقب سوار شدن...
    ی چیزاییو آدم به مرور زمان بدست میاره ....و وقتی بدست میاریش میگی ای وای چقدر بچگانه بخاطرش ی زمانی جنگیدم و آرامش خودمو خانوادمو خراب کردم.
  • leftPublish
  • ۱۱:۴۱   ۱۳۹۴/۷/۱۸
    avatar
    بهناز1368
    کاربر جديد|7 |8 پست

    منم موافقم که احترام مطلق بايد باشه و اين مسائل پيش پا افتاده س! ولي عروس داره بخاطر سن کمش و احساساتش به اين مسائل فکر ميکنه ولي مادر شوهر عزيز تو بزرگي کن !مادر شوهر عزيز تو چرا الکي لج ميکني!
    حالا من شناخت درستي روي مادرشوهرش ندارم اما با پيشنهاد مامان مانيا موافقم که خودتو و انرژيتو درگير اين مسائل الکي نکن ! منم روزاي اول بخاطر مسائلي مادرشوهرم باهم اصلا خوب نبود چون انتخاب ايشون نبودم! در مقابل اذيتاش انقدر صبر و محبت کردم که الانه اگه شوهرم جلوي ايشون به من حرفي بزنه مادرشوهرم از من حمايت مطلق ميکنه!
    سعي کن رابطه تو  مديريت کني! به مادرشوهرت محبت کن اگه رفتار کودکانه اي ازش ديدي توو دلت بهش بخند و بهش احترام بزار و اين قدرت روو توي خودت ببين که توانايي تو در محبت کردن به شوهرت بيشتر از اونه!
    هيچوقت پيش شوهرت بدي مادرشوهرتو نگو که اگه فردا روزي مادرشوهرت بدي تو رو پيش شوهرت گفت شوهرت اين قضاوت توي ذهنش بياد که همسر من هيچوقت بدي شما رو پيش من نگفته پس اين شمايين که با همسرم مشکل دارين!
    و هيچوقت هيچوقت فراموش نکن که دل يک مرد رو فقط و فقط ميشه از راه محبت به دست اورد...سبز باشي

    ویرایش شده توسط بهناز1368 در تاریخ ۱۸/۷/۱۳۹۴   ۱۱:۴۳
  • ۱۰:۲۳   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    تینا مورج
    کاربر فعال|248 |207 پست
    زیباکده
    بهناز1368 : 

    سعي کن رابطه تو  مديريت کني! به مادرشوهرت محبت کن اگه رفتار کودکانه اي ازش ديدي توو دلت بهش بخند و بهش احترام بزار و اين قدرت روو توي خودت ببين که توانايي تو در محبت کردن به شوهرت بيشتر از اونه!
    هيچوقت پيش شوهرت بدي مادرشوهرتو نگو که اگه فردا روزي مادرشوهرت بدي تو رو پيش شوهرت گفت شوهرت اين قضاوت توي ذهنش بياد که همسر من هيچوقت بدي شما رو پيش من نگفته پس اين شمايين که با همسرم مشکل دارين!
    و هيچوقت هيچوقت فراموش نکن که دل يک مرد رو فقط و فقط ميشه از راه محبت به دست اورد...سبز باشي

    زیباکده

    خیلی خوب بود بهناز عزیز ، مرسی 93

  • ۱۱:۰۲   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    تینا مورج
    کاربر فعال|248 |207 پست

    سلام ، من از سفر برگشتم

    البته خیلی زودتر از موعد مجبور شدیم برگردیم


    با حرف خیلی از دوستان موافقم که موضوعی که مطرح کردم خیلی پیش پا افتادست ، اما چون رفتار های مادرشوهرم به طور ریشه ای مشکل داره ،به طبع بیشتر رفتار های ایشون آدمو ناراحت میکنه. حتی بچه هاش هم اذیت میشن ولی اونا راحت جوابشو میدن ولی من نمیتونم ، هیچوقت ِ هیچوقت !!!

    تمام مدت سفر صندلی عقب نشستم ، ولی سعی کردم روحیه ام رو حفظ کنم و شاد باشم
    بالاخره مهم این بود که من و همسری اولین سفرمون بود


    اما صبح که همسرم و مادرشون اومدن دنبالم ، مامان و بابام برای بدرقه مون اومدن و مادر شوهرم برای اولین بااااار به من گفت که جلو بشینم
    من قبول نکردم ولی راستش بیشتر ناراحت شدم . چون در طول سفر هم دیگه ازشون این حرف رو نشنیدم ، کلا فقط جلو مامان و بابام میخواستن خودشونو حفظ کنن.
    حالا اینا مهم نیست ، بالاخره مامان خودمم خیلی جاها ناراحتم میکنه و به روش نمیارم
    من شدیدا اهل احترام به بزرگتر ها هستم و همین باعث شده پیش شوهرم خیلی عزیز باشم.


    ولی واقعا خوش به حال اونایی که مادرشوهراشون شخصیتی دارند که میتونن خودشونو مث دختر بهشون نزدیک کنن ، من خیلی سعی کردم ، اما رفتار های ایشون واقعا زننده بود حتی خود همسرم هم میدونه و به روم نمیاره ، از حرفاش متوجه میشم.

    روز تولد ایشون یه مهمونی خیلی خوشگل سورپرایزی ترتیب دادم و رفتیم بیرون ، خودم کیک درست کردم ، ولی به حدی اون شب از کاراشون حرص خوردم فقط گریه نکردم ، کلا مادرشو عزیزم منو نمیبینه ، من هر کاری می کنم ، هر هنری دارم ، منو با بقیه مقایسه میکنه که یعنی اونا بهترن .... مثلا با بقیه دخترای فامیل و جاری های عزیزم . حالا با همه شونم کارد و پنیره. واقعا چرا آدما اینقدر بدجنسی می کنن ؟

    باورتون میشه من هنوز خونه ایشون دعوت نشدم با اینکه 6 ماه صیغه بودم و دو ماهه عقدم ؟
    دلیلش هم اینه که کلا واسه عروس ارزش قايل نمیشن
    من تاحالا حداقل بیست بار همسرم رو دعوت کردم . اینا باعث میشه من نتونم ایشون رو مث مادر خودم بدونم ، حتی در طول سفر همسرم به مادرش اعتراض کرد که مامان اتاق هارو مرتب کن ترانه میخواد بیاد راحت باشه ، ایشون گفتن شما که میخواین زود عروسی کنید ، خب بیاید تو پذیرایی بخوابید .کل اتاق های خونه با رگال های لباس مادرشوهرم پرشده ، خودشون اتاق شخصی دارند ولی اتاق بچه ها رو هم تصرف کردن . البته همسرم بعدا بهم بگفت تا حالا چند بار بهشون تو خلوت گفته بوده و همین جواب رو داده بودن و الان جلو من گفت که شاید مادرش کوتاه بیاد ولی همون جوابارو داد.

    واقعا مامان شما حاضر میشه شما و شوهرتون تو پذیرایی بخوابید در حضور دو تا برادرشوهر مجرد ؟؟؟ همسرم تو یکی از شهرهای نزدیک ما زندگی می کنن و من مجبورم اگه خونشون دعوت شم شب بمونم ، البته اگه دعوت شم.

    خلاصه سرتون رو درد نیارم
    با اینکه دو ماهه عقد کردم ولی سه ساله با ایشون رابطه نزدیکی دارم و دیگه کاملا با رفتارهای ایشون آشنا هستم
    من عاشق شوهرمم و همین باعث شده بگذرم ولی جلوی حرص خوردنمو هنوز نمیتونم بگیرم
    البته مشاوره میرم و همین خیلی کمکم کرده رفتار بچه گانه نداشته باشم
    چون من اهل محبت و احترامم ولی ایشون نه ...
    میدونم راه سختی در پیش دارم
    مرسی از همه تون

    ویرایش شده توسط تینا مورج در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۹۴   ۱۱:۱۱
  • ۱۱:۴۲   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    تینا۱۳۹۳
    کاربر فعال|424 |289 پست
    ترانه جان من خودم ۱۴ سالیه که ازدواج کردم منم همیشه سعی کردم به بزرگترام وعلی الخصوص مادر شوهرم احترام بذارم شما احترامتو بذار ولی اگه دیدی باعث ناراحتیت میشه رفت وآمدتو کم کن ولی با شوهرت کار نداشته باش که خونه مامانش نره من خودم دیگه زیاد خونش نمیرم ولی شوهرمو میفرستم خونه مامانش هرخریدی داشته باشه یا مریض باشه میبرتش دکتر وکارای دیگه ای که یه فرزند باید انجام بدهبده امیدوارم بعد از ازدواج ورفتن به خونه خودت همه چی حل بشه ولی اگه مادر شوهرت همیشه هم جلو نشست بذار بشینه عقب ماشین راحت تره آفتاب هم بهت نمیخوره
  • ۱۲:۰۱   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    تینا مورج
    کاربر فعال|248 |207 پست
    زیباکده
    تینا۱۳۹۳ : 
    ترانه جان من خودم ۱۴ سالیه که ازدواج کردم منم همیشه سعی کردم به بزرگترام وعلی الخصوص مادر شوهرم احترام بذارم شما احترامتو بذار ولی اگه دیدی باعث ناراحتیت میشه رفت وآمدتو کم کن ولی با شوهرت کار نداشته باش که خونه مامانش نره من خودم دیگه زیاد خونش نمیرم ولی شوهرمو میفرستم خونه مامانش هرخریدی داشته باشه یا مریض باشه میبرتش دکتر وکارای دیگه ای که یه فرزند باید انجام بدهبده امیدوارم بعد از ازدواج ورفتن به خونه خودت همه چی حل بشه ولی اگه مادر شوهرت همیشه هم جلو نشست بذار بشینه عقب ماشین راحت تره آفتاب هم بهت نمیخوره
    زیباکده

    مرسی تینا جوووون 6

  • ۱۲:۲۵   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    تینا۱۳۹۳
    کاربر فعال|424 |289 پست
    قربونت
  • ۱۴:۱۷   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    مینا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|8686 |5387 پست
    رفتارمادرشوهرت بیشتر به اونایی میخوره که عروس انتخاب اون نبوده و یه جورایی داره به خاطر پسرش تحمل میکنه و برا عروس ارزش قاعل نیست
  • ۱۷:۲۰   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    تینا مورج
    کاربر فعال|248 |207 پست
    زیباکده
    مینا  : 
    رفتارمادرشوهرت بیشتر به اونایی میخوره که عروس انتخاب اون نبوده و یه جورایی داره به خاطر پسرش تحمل میکنه و برا عروس ارزش قاعل نیست
    زیباکده

    شاید حق با شماست ولی خودش خیلی مشتاق بود ، خیلی 7

  • ۱۷:۳۹   ۱۳۹۴/۷/۱۹
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    مامان مانیا : 
    بهنار جون صحبت شما تا حدودی کاملادرسته منم وافقم...منتها چیزی که هست اینه که با ریز شدن در مسایل بی ارزش زندگیه زناشویی آدم یه آرامش کلانیو از دست میده...نمونش همین جلو یا عقب سوار شدن...
    ی چیزاییو آدم به مرور زمان بدست میاره ....و وقتی بدست میاریش میگی ای وای چقدر بچگانه بخاطرش ی زمانی جنگیدم و آرامش خودمو خانوادمو خراب کردم.
    زیباکده

    آفرین کاملا درست بود 18

  • ۰۸:۱۶   ۱۳۹۴/۷/۲۰
    avatar
    ماهي
    کاربر جديد|19 |21 پست

    سلام ترانه جان ، خوشحالم كه بهت خوش گذشته . عزيزم منم با شوهرم وسط حال مي خوابم چون اونا تهرانن و من كرج مي رم بايد بمونم . كاري نميشه كرد اما از نظر من تو خودت رو بالا فرض كن و فقط احترام بگذار اما نه بيش از حد و يك روز كه تنهايي بشين باهاش حرف بزن البته قبلش به همسرت بگو كه مي خواي با مادرش صحبت كني و بگو مشكلت با من چيه من شما رو مثل مادرم مي دونم اما اين حس رو درون شما نمي بينم من جز احترام كاري نكردم كه بخواد جوابم اين باشه يه چند تا هندونه هم بزار زير بغلش مثلا" اينكه ممنونم كه پسري به اين گلي تربيت كردين و اينكه اون بايد تا آخر عمرش دست بوس شما باشه . كلا" سنگات رو از الآن وا كن . و از همسرت بخواه كه باهاش صحبت كنه راجع به اينكه مي خوايد تو اتاق بخابين و بگه من غيرت دارم و دلم نمي خواد داداشم خوانوممو مثلا" موقع خواب ببينن يا يه همچين بهونه اي . ولي كلا" يه نصيحت خواهرانه كنم هر حرفي كه مادر شوهرت مي زنه با خودش حل كن و نيا پيش شوهرت بگو مامانت اينو گفت اونو گفت و همينطور بر عكس از همسرت هم بخوا اگر مادرش يا خانوادش راجه به تو چيزي بهش ميگه خودش همونجا حلش كنه و نياد به تو بگه چون گردش صحبت و حرفا مسائل رو بزرگتر مي كنه .

    ویرایش شده توسط ماهي در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۹۴   ۰۸:۱۹
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان