یارو زبونش میگرفته میره داروخونه میگه: آقا دیب داری؟ کارمند داروخونه میگه: دیب دیگه چیه؟ یارو جواب میده: دیب دیگه. این ورش دیب داره اون ورش دیب داره. کارمنده میگه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم، چی هست این دیب؟ یارو میگه: بابا دیب...دیب!!!!!
طرف میبینه نمیفهمه میره به ریس داروخونه میگه اون میاد میپرسه: چی میخوای عزیزم؟ یارو میگه: دیب. ریس میگه: دیب دیگه چیه؟ یارو میگه: بابا دیب دیگه این ورش دیب داره اون ورش دیب داره. ریس داروخونه میگه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟ یارو میگه: آره بابا خودم دائم مصرف دارم. شما نمیدونید دیب چیه؟ ریس هم هر کاری میکنه نمیتونه سر در بیاره و کلافه میشه.
یکی ار کارمندای داروخونه میاد جلو و میگه: یکی ار بچه های داروخونه مثل همین آقا زبونش میگیره فکر کنم بفهمه این چی میخواد. امام الان شیفتش نیست. ریس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه؟ گفت: اشکال نداره یکی بره دنبالش سریع برش داره بیارتش. میرن اون کارمند رو میارن . وقتی میرسه از یارو میپرسه: چی میخوای؟ یارو میگه: دیب. کارمنده میگه: دیب؟ یارو: آره . کارمنده میگه: که این ورش دیب داره اون ورش دیب داره؟ یارو میگه: آره همونه. کارمنده میگه: داریم، چطور نفهمیدن تو چی میخوای؟
همه خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی میخواد. کارمنده سریع میره توی انبار و دیب رو میذاره تو یه کیسه نایلون مشکی و میاره میده به یارو و اونم میره پی کارش.
همه جمع میشن دور اون کارمند و با کنجکاوی میپرسن چی میخواست این؟؟؟؟؟ کارمنده میگه: دیب. میپرسن دیب دیگه چیه؟ میگه: بابا همون که این ورش دیب داره اون ورش دیب داره. ریس شاکی میشه و میگه اینجوری فایده نداره برو یه دونه دیب وردار بیار ببینیم دیب چیه؟ کارمنده میگه: تموم شد آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت ...
آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــی...دلم خنک شد اخر نفهمیدین دیب چیه؟
