خانه
330K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۲۳:۲۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    برخلاف تصور من یلدا جیغ کوچیکی از خوشحالی کشید و گفت واااااای راست میگید خیلی دوست دارم...مممم فقط... دوستمم خیلی خوشحال میشه اگه بیاد می تونم از طرف شما اون رو هم دعوت کنم؟
    هرچند اصلا از تصور دوست ننر و اعصاب خوردکن یلدا خوشم نیومد ولی سعی کردم عادی برخورد کنم و گفتم آره حتما پس میام دنبالتون
    گفت: نه نه آدرس بدید خودمون میایم. خلاصه آدرسو دادم و دل تو دلم نبود تا فردا...
    فردا دم گالری دیدمش چند بار چشمامو تنگ و گشاد کردم و سعی کردم صحنه ای رو که داشتم میدیدم تحلیل کنم. اون که باهاش بود بادی گاردش بود؟ هیکل بادیگاردا رو که داشت...
    یلدا: سلام دکتر جون معرفی می کنم دوستم سامان

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱۴/۱۰/۱۳۹۴   ۲۳:۳۰
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان