۱۲:۴۳ ۱۳۹۴/۱۰/۱۶
اما من دیدم داره میوفته حول شدم اومدم بگیرمش که بدتر خوردم بهش اون از اونطرف افتاد و من از اینطرف یدفعه با حرص پاشد گفت خیلی چلمنگی ..که قیافه من که دید زد زیر خنده نشسته بود رو پا و هی می خندید من که دردم گرفته بود با عصبانیت گفتم به چی می خندی خنده داره؟ اصلا تقصیر منه که می خواستم بهت کمک کنم ! وسط خنده بریده بریده گفت می خواستی اما نکردی مات نگاهش کردم خلاصه تا شب که با هم بودیم با کوچکترین اتفاق بی مزه میزد زیر خنده تا جایی که اشک تو چشماش جمع میشد ...بابا این دیگه کی بود به ترک دیوارم می خندید .....