خانه
330K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۶:۲۵   ۱۳۹۴/۱۰/۱۶
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    هم عصبانی شده بودم ازین بد شانسی هم خنده م گرفته بود و در عین حال خوشحال بودم که الان حسابی حالش رو میگیرم که دیگه به من شک نکنه. به دکتر محمدی گفتم خانم دکتر چه خبر از دکتر رضایی، خوبن؟ بلاخره ما کی این شیرینی عروسی شما رو میخوریم؟
    دکتر محمدی گفت : راستش چی بگم، مثل اینکه قسمت نبود! راستش نمیخوام زیاد راجع بهش صحبت کنم.
    گفتم : ای تو این شانسسس و با عصبانیت پامو گذاشتم روی گاز.
    خانم دکتر با تعجب پرسید : چی؟! چی تو شانسِ کی؟!(آخه دکترا یه خوبی ای که دارن اگه چیزیو متوجه نشن انگشت میذارن روش!!)
    خیابون شلوغ بود و منم دوبله پارک کردم که یه توضیحی بدم ولی بوق همه ماشینا در اومد.
    ننویس جناب سروان بابا رفتمممم. ای باباااا یلدا ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان