خانه
330K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۰۱:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10428 |5772 پست

    فقط بعد از یک ثانیه بود که یه فکر بکر یه سرم زد و اون کار یلدا که باید شک و عصبانیت تولید می کرد رو تبدیل کرد به بهترین اتفاق هفته!
    بدون اینکه حتی بالا رو نگاه کنم سرم رو به علامت تاسف تکون دادم و با سرعت برگشتم به سمت در خونه و در اولین فرصت موبایلم رو خاموش کردم.
    با سرعت لباسم رو عوض کردم و مستقیم رفتم به پارکینگ و تا بعداز ظهر توی کنفرانس با دقت و جدیت کامل وقت گذروندم و همونطور با موبایل خاموش رفتم خونه ی مامان!
    مامان و بابا اصلا چیز عجیبی به نظرشون نیومد و من تمام شب به داستان های مربوط به اقوام و تفسیر انواع و اقسام حالتها و واکنش ها گوش کردم و حتی اظهار نظر و همفکری هم کردم و با خوشحالی رفتم به اتاق قدیمیم و روی تختی که سالها روش خوابیده بودم خوابم برد.
    صبح زود بیدار شدم و قبل از رفتن به بیمارستان صبحانه مفصلی هم خوردم و توی ماشین موبایلم رو روشن کردم...
    اولین پیامک 24 تماس بی پاسخ از یلدا و بعد 6 پیامک پشت هم از یلدا!
    خوب روز مگه از این بهتر هم می تونه شروع بشه :دی...

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۱۷/۱۰/۱۳۹۴   ۰۱:۲۳
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان