۲۱:۴۶ ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
کامران داد و گفت : ژنرال دیگه کیه؟! ما باید از اینجا بریم.
کتی در حالی که صداش تغییر میکرد گفت تو نباید میومدی اینطرف... اما دوباره مسخ شد و دوید سمت کامران و محکم با لگد به شکمش زد و کامران که انتظارش رو نداشت خم شد و شکمش رو گرفت که ضربه محکمی هم به کمرش خورد و روی زمین افتاد. کتی یه چاقوی کوچیک از جیبش درآورد و تو پوست خودش فرو کرد و وقتی نوک چاقو خونی شد به سمت کامران رفت در حالی که کامران بی حال کف زمین بود و موبایلش پرت شده بود اونطرف تر. کتی به بالای سر کامران رسید و خم شد و از نزدیک نگاهش رو به چشمای کامران خیره کرد ...