نیروهای کمکی رسید. همه آماده بودن دری رو که از پشتش بوی خون میاد بشکنن. با فرمان پلیس در شکسته شد. وارد اتاق تاریک شدن و در حالی که با نور چراغ قوه های قوی همه جا رو میگشتن دری مخفی به اتاق باز شد و صدایی دستور داد ازین طرف ...
چندتا از این مردان و زنان کبود به داخل اتاق پریدن و سعی به گاز گرفتن یا وارد کردن سرنگ به بدن پلیس ها کردن و چندتاشون رو حسابی زخمی کردن.
پلیس آمادگی این نوع حمله رو نداشت و قبل از فرمان تیراندازی تقریبا همه پلیس ها به روی زمین افتادن و چندتاییشون در رفتن.
صدا از هر طرف شنیده میشد : ازین طرف، ازین طرف ...
کامران به خودش که اومد دید که روی زمین افتاده و زنی کبود سعی داره سرنگی رو که از دستش افتاده پیدا کنه و با یک دستش کامران رو گرفته. در همین لحظه مردی با قیافه سالم و سرحال با چراقی در دست وارد اتاق شد و به کامران گفت مراقب باش...
کامران برگشت و دید مردی که با چاقو زده و لباسش رو دور کمرش بسته زخمی اما سالم وایستاده و خبری از کبودی و ویروس درش نیست.
زن سرنگش رو پیدا کرد و از روی زمین برداشت ...