خانه
327K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۰۰:۵۰   ۱۳۹۴/۱۱/۵
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    هنوز صحبت های جک تموم نشده بود که پییر گفت :اگه طوری که جک میگه باشه ابادی اینجا وجود نداشته باشه مطمئنن پیدا کردن ما خیلی طول میکشه شاید تا اون موقع نتونیم دوام بیاریم یعنی باید ثابت یک جا بشینیم تا لحظه مرگمون فرا برسه من که نمیتونم نازنین هم با سر اشاره کرد منم با تو موافقم هرچه زودتر باید راه بیفتیم که تا دیر نشده حداقل چند کیلومتر تا یه شهر فاصله داشته باشیم
    جک گفت من هیچ وقت به همچین تصمیم اشتباهی تن نمیدم.جک ادامه داد با این تصمیم اگه همه ی خطرات احتمالی در مسیر رو نادیده بگیریم از خستگی شدید و زخمی شدن پاها از پا در میاین
    سلنا گفت دوستان امشب استراحت کنیم و فردا با خیال اسوده و بدون عجله تصمیم میگیریم اگر نظرتون فرق نکرد دو گروه میشیم
    گروهی که منتظر امداد میمونن و گروهی که راهی میشن واسه پیدا کردن ابادی ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان