جک و بقیه کسانی که تصمیم گرفتن بمونن در سکوت با نگاه های خیره و مردد 4 نفر از دوستانشون رو که تصمیم متفاوتی گرفته بودن بدرقه کردند و اینقدر به این کار ادامه دادن که گروه پشت پیشروی سنگی که تا دریا جلو اومده بود از نظر ناپدید شد.
تازه بعد از اون بود که جک تکونی به خودش داد و گفت من پیشنهاداتی دارم، ما باید اینجا رو به سمت اونطرف رودخونه ترک کنیم، من یه شناسایی کوچیک انجام دادم، اگر حدود 1 ساعت در جهت عکس حرکت بچه ها حرکت کنیم، صخره ها به شدت به دریا نزدیک می شن یعنی ما درحالی که در ارتفاع و در کنار حفاظ های طبیعی سنگی از خطر های جنگل تا حدودی در امان هستیم و قدرت استتار بیشتری داریم می تونیم به دریا یعنی محلی که ممکنه کمک از اونجا برسه مسلط تر باشیم و دید بهتری داشته باشیم و در ضمن احتمالا به آب زلال تری برای آشامیدن دسترسی خواهیم داشت، فقط باید بعد از مستقر شدن برگردیم و برای فرداد و گروهش نشانه ای بجا بگذاریم...