خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۶:۰۲   ۱۳۹۴/۱۲/۹
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    تارا گفت خیلی پیشنهادهای خوبی بود فقط من یه کاری برام پیش اومده وقتی به پیشنهاد آخر که قلیون مراکشی کشیدن در صحرا رسیدین منو صدا کنید و خندید و گفت شوخی کردم ...
    مهران هم آمادگی خودش رو با سر نشون داد و اما به اشکان گفت : تو خجالت نمیکشی میری ماهی گیری؟ مث این پیرمردای تو فیلم ژاپنی ها لابد باید 9 ساعت بشینیم کنار آب تا یه ماهی بیاد تو بغلمون آره؟
    اشکان که میدونست مهران داره شوخی میکنه گفت آره دیگه سنی ازمون گذشته برادر دیگه نمیتونیم توپ بازی کنیم. چی بود اسمش بولینگ هر چی ...
    شیما هم گفت که من بازارهای سنتی ایران رو خیلی دوست داشتم اما تا حالا توی سفرهام به دوبی به اونجا سر نزدم باید جالب باشه. فقط پریسا همه گزینه ها نمیتونه مال تو باشه دیگه خیلی لوس میشی. پارک آبی چی شد پسسس؟!
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان