خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۱:۳۵   ۱۳۹۴/۱۲/۱۲
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    پریسا پرسید » یعنی به خاطر تو یا دوستت؟ اومده تنها نباشی یا به دوستت کمک کنه؟
    کسری گفت : راستش نه من یه مشکلی برام پیش اومده بود و یه سری کارهای حقوقی باید انجام میدادیم ولی خوشبختانه یا متاسفانه البته تو همین دوره متوجه شدیم که دوستم هم سرطان داره. البته سرطان غدد لنفاوی میگن راحت تر قابل کنترل هست و مثل اینکه به جایی متازتاز هم نداده. راستی خانم شما خیلی گوش های تیزی دارینا من متوجه شما و عینک زدنت تو تاکسی شدم اما فکر میکردم تو عوالم خودت باشی.

    پریسا گفت : توی عوالم که نه اما خوب راستش منم دارم با همین بیماری دست و پنجه نرم میکنم و وقتی دیدم دوست تو با اینکه خطر مرگ رو در کنارش حس میکنه انگار آزادتر و مسلط تر از هر کسی داره زندگی میکنه. خیلی تو فکر رفتم ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان