۱۱:۰۷ ۱۳۹۵/۲/۲۱
ماهنوش خردسال داشت با دو تا از دوستاش لگو بازی میکرد و ساختمانی به نسبت شیک با پنجره های مستطیلی و سقف شیروانی درست کرده بودند. داشتن با خونه رویاهاشون کیف میکردن که ایمان به ظاهر سهوی اما به عمد هنگام دویدن از بین آنها ضربه محکمی به خانه رویاهای ماهنوش و دوستاش زد و لگوها در برخورد با دیوار از هم جدا شدند و روی زمین پخش شدن.
ماهنوش و دوستای عصبانیش شروع کردنبه بد و بیراه گفتن به ایمان و مشتشون رو به سمت اون از دور پرتاب میکردن، اما ایمان بی توجه به دو دختر دیگه مستقیما سمت ماهنوش رفت و موهاش رو از پشت محکم کشید طوری که ماهنوش گردنش برگشت و به زمین خورد و ایمان پا به فرار گذاشت ...