۱۳:۰۱ ۱۳۹۵/۴/۱۹
نوشاندو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
رضا چرچیل- قسمت اول- اولین پست روز اول
رضا محمدی 54 ساله برخلاف اسم و فامیل معمولیش اصلا معمولی نبود این موضوع نه به سادگی و نه در نگاه اول بلکه بعد از ضربه خوردن از او فهمیده میشد. قربانیانش همیشه او را انسانی معمولی پنداشته بودند. ولی در میان دوستانش به رضا چرچیل معروف بود خودش این لقب را دوست داشت .
رضا چرچیل در هر کاری دست داشت وای این موضوع را کسی نمیدانست حتی دادستان دادگاهی که توانست برای او 30سال حبس ببرد هم نمیدانست با چه کسی طرف است. درهای زندان یکی بعد از دیگری پشت سرش بسته میشد. صدای بسته شدن درها سالها قلب زندانیها را از ترس و ناانیدی لرزانده بود ولی رضا از خوشی میلرزید. محیط بیرون دیگری جذابیتی نداشت و هیچ چیز حتی دیوارها نمیتوانست آزادیش را بگیرد . از وقتی وکیلش گفت نمیتواند کار زیادی برایش بکند برای آن روزهایش نقشه کشیده بود. مطمئن بود از درون زندان هم میتواند باندش را مدیریت کند. قولهایی هم به او داده بودند.
جرمش اختلاس بود. رضا چرچیل مبلغ هنگفتی از یک بانک دولتی وام گرفته بود و از همان روز اول هم خودش و هم رئیس بانک میدانستند قرار نیست پس داده شود ولی رئیس بانک بعد از اینکه سهمش را گرفت سر ناسازگاری گذاشت و باعث بانی به زندان افتادنش شد ( هیچ وقت هیچ کس به حمله قلبی رئیس بانک که منجر به مرگش شد ، مشکوک نشد) هر چند این موضوع تنها موضوعی نبود که لو رفت . چند پروژه نیمه کاره ساخت مسکن و پولهایی که به نام یک شرکت صوری گرفته بود و واحدهایی را پیش فروش کرده بود ( واحدهایی که هیچ وقت قصد نداشت کاملشان کند) ، این آخری گند صادی بود. صادق دوست قدیمی اش که به طعنه به او صادی میگفت سقفش کوتاه بود و گرنه او که دنبال این پول خردها نبود.
وارد بند زندانیان مالی شد و نگاهش را به اطراف چرخاند....