رضا چرچیل قسمت نوزدهم
زندان - بند جرائم اقتصادی
خوشبختانه فعلا چیز قابل تشخیصی از دوربین های مدار بسته که نشون بده فرهاد قاتله استخراج نشده بود، ولی همهمه ای از افراد مستقل که می گفتن واعظ بیگناه بوده و بیگناه نباید اعدام بشه اینطرف و اونطرف شنیده می شد.
رضا از این وضعیت کلافه بود، باید از فرهاد حمایت می کرد ولی می ترسید که اگه حمایت آشکاری بکنه و یکروزی این حقیقت بر ملا بشه حسابی به عنوان معاونت در قتل کارش گیر کنه.
در ضمن فرایند روشدن مدارک و درگیر شدن رسانه ها به اندازه ی کافی خوب جلو نرفت، اونطور که رضا چرچیل انتظار داشت موضوع ذهن ها رو درگیر هم نکرد، فعالیت وکیل هم اونطور که قبلا بلافاصله و تمام عیار بود انجام نمی شد!
رضا داشت فکر می کرد که بیرون از زندان اتفاقات درگیر حواشی شده و نگران بود که وکیل بویی برده باشه یا نا امید شده باشه
هیچ خبری هم از پول ها به دستش نرسیده بود، اگر پول ها به موقع نمی رسید فرصت شراکت در اولین شعبه ی یک بانک اروپایی در ایران از دست می رفت، چیزی که رضا برای پولشویی پولهایی که به خارج می فرستاد خیلی روش حساب کرده بود.