خانه
328K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۱:۴۹   ۱۳۹۶/۲/۲۴
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    به زحمت نشستم دردی در ناحیه قفسه سینم حس میکردم انگار یکی از دنده هام شکسته بود... همین که نشستم یه تکه کاغذ که روی سینه ام بود سر خورد و به زمین افتاد، برش داشتم و سعی کردم توی نور کم آخرین تیرچراغ برق که باهام حددود هفت-هشت متر فاصله داشت بخونمش:فیلم داخل موبایلت رو چک کن...به سرعت در جیب کتم دنبال گوشیم گشتم. فیلم رو پلی کردم...فیلم با صدای قهقهه خودم شروع شد...دیگه صحنه فیلم رو نمیدیدم..ذهنم رفته بود توی خاطرات .... فکر می کردم اون حرفها شوخیه پس شوخی نبود تمام مدت رابطه ی توی تلگرام و مسیج بازی از یه بازی حرف میزد .... من الان توی بازی بودم.... بازی با شکستن یکی از دنده های من شروع شده بود...

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۴/۲/۱۳۹۶   ۱۲:۱۷
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان