خانه
38.4K

بیا و یکــــــــ جمــــله قشنگـــــــــ اینجـــا به امنت بزار ...

  • ۱۷:۴۴   ۱۳۹۲/۱۱/۲۴
    avatar
    کاربر جديد|173 |139 پست
    زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با ریش های بلند جلوی در دید. به آنها گفت: " من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمایید داخل تا برایتان غذا بیاورم."

    آنها پرسدند :" آیا شوهرتان خانه است؟"

    زن گفت:" نه، او سر کار است."

    آنها گفتند :" پس ما نمی توانیم وارد شویم."

    عصر وقتی مرد به خانه بازگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. مرد به او گفت:" برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمایید داخل."

    زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند " ما با هم داخل خانه نمی شویم."

    زن با تعجب پرسید :" چرا؟"

    یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت : " نام او ثروت است." و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت :" نام او موفقیت است و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم؟"

    زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهر گفت: " چه خوب ثروت را دعوت کنیم تا خانه ی مان پر از ثروت و مال شود."

    ولی زن مخالفت کرد و گفت :" چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟" در این میان دخترشان گفت: " بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود." مرد و زن هم موافقتد کردند. زن بیرون رفت و گفت: " کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان خانه ماست."

    عشق از جا بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسد:" شما دیگر چرا می آیید؟"

    پیرمردها با هم گفتند:" اگر ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید بقیه نمی آمدند، ولی هرجا که عشق هست ثروت و موفقیت هم هست.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان