یه روز تو تاكسی نشسته بودم یه دختره هم كنارم نشسته بود از یه خیابون رد میشدیم كه پمپ گاز داشت.
راننده تو آینه نیگا كرد و گفت خانوم، آقا ، اجازه میدین خلوته یه گاًزبزنم.
من گفتم مشكلی ندارم و دوتایی به دختره نیگا كردیم جواب داد نه تورو خدا من نامزد دارم ردش میمونه
من
راننده
مخزن خالی گاز
حمید معصومی نژاد، خبرنگار اعزامی، رم
خخخخخخ
